كاسب
كاسب بود.الكاسب حبيب الله.به شدت به حلال و حرام حساس بود و به ديگران نيز توصيه ميكرد.همسرش نقل ميكند:محمد از هركسي گوشت نميگرفت.ميگفت گوسفندان فلاني مال حرام خورده اند،صاحبشان چندان مواظب نيست كه گوسفندان به زمين كشاورزي مردم وارد نشوند.در مغازه بيكار نمي نشست قرآن تلاوت ميكرد گاهي نيز به مطالعه ي نهج البلاغه مي پرداخت،درد هاي امير مومنان را در لابلاي سخنانشان احساس ميكرد . حكمت ها را ميخواند كه خود آن هارا به كار ببندد تا او نيز در مواقع خطر گوشه گير نشود.تلاوت قرآن به او نورانيت خاصي بخشيده بود و خواندن كلام مولابصيرتش را بالا برده بود.جنگ كه شروع شدهر روز گروهي به جبهه ها اعزام ميشدند.آيـــه هاي جـــهـــاد در ذهنش نقش بست.به ياد كلام مولا افتاد،تصميمش را گرفت.درب مغازه اش را بست و به خانه رفت.طولي نكشيد كه عازم جبهه ها شد و در اولين حضورش در جبهه
به ديــــــدار معـــــبــــود شـــــتـــافـــــت ...
فرازي از وصيت نامه شهيـــد:
خدايا اي كاش هفتاد مرتبه كشته و باز هم زنده شوم و هر مرتبهاي از سوز دل بگويم :
رهــــبـــرم خــمـــيـنـــي
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨از جوانهای عزیز می خواهم که هر چه بیشتر در اطاعت چنین رهبری بکوشند که اطاعت این رهبر اطاعت از امام زمان عجل الله می باشد و به قومان و خویشان و تمام سفارش می کنم که تقوا و پرهیزکاری را پیشه خود سازند.
از وصیت نامه شهید والامقام:
🌹#شهید_محمد_مجنونی
✅پس از گذشت بیش از یک ماه حضور در جبهه ، در ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس در منطقه عملیاتی ام الرصاص به محاصره دشمن در آمد و پس از اصابت گلوله به صورتش و نیز اصابت خمپاره ، به فیض شهادت نائل آمد.
🔹ولادت: ۱۳۲۵/۶/۹-ارسک
🔸شهادت:۱۳۶۱/۲/۱۰-خرمشهر
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
37.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای نامه ای برای تو (Letter for you)
نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا
مناسب انتشار در روزهای خیزش جریان دانشجویی در آمریکا و اروپا
#letter4u
#خیزش_دانشجویی
#Student_uprising
ای معلّم
ای کلامت نور
حضورت سبز
صراطت مستقیم
ای سعادت در سعادت
ای صفا اندر صفا
نامِ زیبایت هنوز بر پای میدارد مرا
از جای
گرچه پیرم ، گر وکیلم یا وزیر
قاضیام من یا که شاهم یا امیر
در قیامم ، در قیامم ،در قیامم
تا نفرمایی بشین
گفته بودی؛
بخش بخش باید کنم هر واژه را اوّل
من با دست، با انگشت،
هر هَجا را بعد از آن، بنشانمش با یک اشارت، دَم به دَم ، لیکن با قلب و لبی خندان
همچون گل ، چون غنچه
سراپا احترام
بر جایگاهٔ خویش.
ای معلّم!
ای سَحَر از صدقِ گفتارت خجل!
با همان چوبِ الفبایت، جهالت را ز رویم پس زدی بیشک
و مرا با دین ، با دنیای دانش
و مرا با مشعلِ عشق و حقیقت
و مرا با شعله با شمع آشنا بنموده ای
در بیکران ِ شب
و من اکنون
با این دستِ لرزانم ، محبّت را
و با انگشت ایمانم، شرافت را
میانِ مردم این شهر ، این آبادی
این عالم ،
هر آن، مینمایم پخش
معلّم !
ای چراغِ روشنی بخش، ای شهاب!
سوختی در پای تعلیمم
همچون ققنوس در های و هوی دشت؛
بی هیچ آه
بی هیچ غم
بی هیچ درد
بی هیچ اشک
در آن شعله ، در آن آتشی
کز عشقِ بیپایان خود
افروخته اش بودی برای دیدگان ِشهر
چندی با دمَت، با پَرّ و بالت ، با صدای خویشتن .
سوختی
تا روشنی بخشی مگر بر ظلمتِ جانم!
سوختی
تا شب نماند تا همیشه پیشِ چشمانم!
سوختی
تا ...
# محمدرضا _ فتحی
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ شهید مطهری:
شعار امروز ما باید #فلسطین باشد، شمر امروز را بشناسید شمر ۱۴۰۰ سال پیش مرد...
🗓 ۱۲ اردیبهشت سالروز شهادت #شهید_مطهری گرامی باد
📌 روایت بسیار زیبای و گریان شهید چیت سازیان از معرفی شهدا در آلبوم عکس
🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم.
◇ آلبوم را دوباره گرفت ومهربانانه گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و
جنگیدن منه.»
◇ گفتم: «آخه داری خودت رو اذیت میکنی.»
◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد.
◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد.
◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.'
◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.»
🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم.
📚 بخشی از کتاب « گلستان یازدهم»
#شهید_علی_چیت_سازیان