هدایت شده از ִֶָ آقایِمن'!🇵🇸
مدتی هست یادمان رفته . .
پسری مانده از تبار ِ علی !
در دلم مِهر ِ کسی خانه نکردهست بیا ؛
خانه خالیست ، نگهداشتهام جای ِ تو را ..
به رویم چشم میبندی ، جھان تاریک میگردد ؛
نِگاهَت را دَریغ از من مکُن اِی ماھِ بیرحمم .
مُژهات تیر ِ کجی بود برای ِ پرتاب . .
تا که اَبروی تو خم گشت ، کمان شکل گرفت ؛
ای کاش به جایِ همه می شد که در این شهر . .
این حالِ به هم ریختهام را تو ببینی .
الهی تا جهان باشد ، ز شادی در جهان باشی . .
الهی از بلاها در امان باشی .
مراد و مطلبت را من نمیدانم . .
الهی صاحب ِ زیباترین ها در جهان باشی : )
عیدتون مبارک 💙*
خسته ام ، بی ترمزم ، مثل بسیجی های ِ جنگ . .
فتح ِ آغوشت بگو در کربلای چندم است ؟
مثل ِعکس ِرخ ِمهتاب ك افتاده در آب ،
در دلم هستی ُ بین ِمن ُ تو فاصله هاست .
علت جذابیت شد رنگ ِ مشکی بین ِ ما ؛
چادرِمشکی به تو ، ته ریش می آید به من .
دوستش دارم ولی از ترسِ ریشِ و اخمِ او . .
در دلم جانا ، به لب حاجی صدایش میکنم .
شبیه صاحب مصرم که چوپانی مرا پس زد
زلیخا خوب میداند وقار ِ رفته یعنیچه .