eitaa logo
˼ پروانہ‌شدن˹
323 دنبال‌کننده
677 عکس
300 ویدیو
5 فایل
یا‌حِرْزَ‌مَن‌لاحِرْزَلَه. . . حُر‌کن‌مرا‌که‌جان‌من‌از‌شرم‌پر‌شده من‌را‌که‌راه‌نیست‌به‌جمع‌حبیب‌ها :) . بکأوید-👇🏿 @ZAHRA128_0 الٰهی‌بہ‌‌رقیه؛
مشاهده در ایتا
دانلود
مکرراً مداحی گوش دادن فقط اونجاش که تا میای یه کار ِ اشتباه انجام بدی، تو ذهنت پِلی میشه: رهام نکن آقا، تو رو به رقیه‌ات.. اونوقته که دیگه اون کارو انجام نمی‌دی..
-بابا نفست از جای گرم بیرون میاد! مگه نمی‌بینی این همه گرونی و فلاکت مردم رو...؟! ندیدی قیمتا رو؟! - چرا... قیمتا رو دیدم ولی قبلش خدا رو هم دیدم الله اکبری که سر نماز میگی، ینی خدا بزرگتر است از همه چی... حتی بزرگتر از قیمت گوشت و مرغ و روغن و دلار... ما برای دلار نرخ۳۰۰تومنی مسلمون نشدیم که حالا با دلار ۳۵۰۰۰هزارتومنی، کافر بشیم!! خدای روزی رسون من، با نرخ دلار، رزق نمیده که... نرخ خودش رو داره... فی‌الواقع، کار حسابرسی خدا رو با مردم مقایسه نکن! خدا از دلار و نرخ و پول و سکه، بزرگتره...
امروز یه پیام قشنگ دیدم: همین الآن یه نفر داره برای داشتن چیزایی که تو الآن قدرشونو نمی‌دونی، دعا می‌کنه! دقیقاً همین الآن...
491_12455454782780.mp3
7.35M
یه کاری کن تا از غم دوری دق نکردم ..
میخام بگم، امام حسین علیه السلام نگاهش به همه هست:)
نزدیکی‌های تهران حوالی دولت آباد و میدان خراسان یک گاریچی بود بنام قاسم که کارش فروش جگر بود و به همین دلیل معروف شده بود به قاسم جیگرکی..
قاسم جیگرکی شرور بود اهل دعوا و چاقوکشی و گاهی اوقات هم پیک مشروبی می‌زد...
اما هر سال چند روز قبل از محرم که می‌شد دست و دهنشو آب می‌کشید و تو مجلس امام حسین علیه‌السلام خدمت می‌کرد
اوایل جمعیت زیادی در این هیئت حضور داشتند، کم کم از تعداد سینه زن‌ها کاسته شد تا اینکه مسئولین هیئت متوجه شدند که مطلبی باید رخ داده باشه که این مقدار کاهش سینه زن رخ داده ...
پیگیری‌های مسئولین نشون داد که حضور آدم شروری مثل قاسم جیگرکی اون هم به عنوان جلودار و عَلَم کش باعث شده تا مردم میل و رغبتشون رو به این هیئت از دست بدن
بنابراین قرار گذاشتن که به قاسم اعلام کنند که امسال به هیئت نیاد بزرگ هیئت که پیرمرد با صفایی بود با شش نفر از هیئتی‌ها رفتند منزل قاسم جیگرکی
پیرمرد شروع به صحبت کردن کرد که قاسم آیا امام حسین علیه‌السلام را دوست داری؟ قاسم زد زیر گریه و گفت بعد یه عمر نوکری امام حسین علیه‌السلام رو دوست دارم!!؟ خودم و زن و بچه‌هام به فدایش...
مجدداً سوال کردند که قاسم هر کاری از دستت بر بیاید برای امام حسین انجام می‌دهی؟
گفت بله هر کاری که رو زمین مونده باشه را از شعف دل انجام می‌دهم از توالت شستن تا پرچم زدن و حتی چون بدن قوی داشت علم مسجد را او بدوش می‌کشید هر کاری که بتونم انجام می‌دهم و به اون افتخار می‌کنم:)
گفتند قاسم دوست داری هیئت اربابت کوچیک باشه یا بزرگ!!!؟ گفت بزرگ ... امام حسین علیه‌السلام عظمت دارد هیئت او هم باید عظمت داشته باشد..
سؤال کردند قاسم اگر کسی باعث بشود که هیئت امام حسین کوچک بشود وظیفه‌اش چیست؟
قاسم شک کرد و پرسید یعنی چه؟ گفتند یعنی مردم به هیئت نیایند به خاطر یک نفر قاسم گفت خب آن یک نفر نیاید تا مردم بیایند
گفتند راستش ما آمده‌ایم که بگوئیم امسال شما به حسینیه نیایی! قاسم گفت باشه من نمیام و شما هم سلام من را به مردم برسانید و بگوئید قاسم نمیاد تا شما تشریف بیاورید!!
شب اول محرم همسر و فرزندانش گفتند بابا نمیای هیئت!؟
قاسم گفت چرا شما بروید من هم خواهم آمد اجازه نداد خانوادش متوجه بشوند رفت چند تکه پارچه مشکی پیدا کرد و رفت زیرزمین خانه را مشکی زد گفت یا امام حسین من را از حسینیه بیرون کردند، به من گفتند که دیگر نیا من هم یه حسینیه برای خودم درست کردم
اینجا کسی نیست که من را بیرون کنه زنجبرهایش را برداشت هر چه شعر بلد بود می‌خواند و عزاداری می‌کرد...
این ادامه یافت تا صبح روز پنجم صبح روز پنجم یکی از اون هفت نفر با چشم گریان به درب خانه دوستش رفت و متوجه شد که او هم گریان است...