eitaa logo
حسینیه ی شعرا
257 دنبال‌کننده
83 عکس
274 ویدیو
11 فایل
خاطرت جمع در این عرصه ی ویرانی ها علم افتاده به دستان سلیمانی ها ارتباط: @Ana_Yamanii
مشاهده در ایتا
دانلود
35.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍《 》 ▪️ پست ‌ویژه ‌در حمایت ‌از ➕ای ‌منـــــجے جــــــــهان | کلیپ تصویری 🎤 @Hoseinie_Shoara
#دیوان_اشعار_امام بسترم بر در میخانه فکن، تا ساقی ساغری‌ آرد و دردم همه درمان سازد ✍ #امام_خمینی_ره @Hoseinie_Shoara
🌹ولادت باسعادت امام حسن عسکری (ع) مبارک باد ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست کار خورشید، به فرمان تو نور افشانی ست سامرا نه! که جهان سیطره‌ی قدرت توست‌ ای که در عرش تو را مرتبه‌ی سلطانی ست @Hoseinie_Shoara
33.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍《 》 ▪️ رودهای خروشان ➕ شعرخوانی‌ حماسی‌ درباره ی 🎤 @Hoseinie_Shoara
4_401129415502725613.mp3
4.42M
✍《 》 ▪️ ➕ جان جهان؛ عمه ی صاحب الزمان 🎤 @Hoseinie_Shoara
پیچیده در این دشت عجب بوی عجیبی بوی خوشی از نافه آهوی نجیبی یا قافله‌ای رد شده بارش همه گل‌برگ جا مانده از آن قافله عطر گل سیبی یک شمه شمیم خوش فردوس نه پس چیست  پس چیست عجب بوی خداوند فریبی کی لایق بوی خوشی از کوی بهشت است  جانی که از این عطر نبرده است نصیبی این گل‌گل صدبرگ نه هفتاد و دو برگ است  لب‌تشنه و تنهاست چه مضمون غریبی با خط چلیپای پر از خون بنویسید  رفته است مسیحایی بالای صلیبی پیران همه رفتند جوانان همه رفتند جز تشنگی انگار نمانده است حبیبی گاهی سر نی بود و زمانی ته گودال  طی کرد گل من چه فرازی چه نشیبی ✍ @Hoseinie_Shoara
1_40707728.mp3
16.5M
✍《 》 ▪️ در حمایت ‌از ➕پره از آتیش و خون، هر خبری که میاد 🎤 @Hoseinie_Shoara
بر خون حسین شاه شـــهیدان صلوات بر روح امام و جـــــــــمع یاران صلوات همراه امام و شــــــــــهدا می گوییم بر خامنه ای رهبر ایران @Hoseinie_Shoara
ای آن‌که ز شوقت جگر خلق کباب است گر نیم‌نظر لطف کنی عین ثواب است در سجده بفرما که به پایت بدهم جان خم کن سر این شیشه که هنگام شراب است ای دل نظر شیر خدا حد وسط نیست یا موج مزن یا که بجوش این چه سراب است ذکر تو سوار است به سنگ یمن این‌جا یعنی علی از شوق علی پا به رکاب است تاثیر اگر کرد فغان لطف تو باقی است یک تار سر زلف تو تکمیل رباب است اسباب تکامل همه نفی است در این‌جا انگور که چسبد به ضریح تو شراب است آن نامه که سر بسته فرستند به کویت گر پاره کند خادم تو عین جواب است تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند یک غنچه دمیدن همه‌جا عالم آب است شمشیر‌‌ همان شمه شیر است به میدان جز تو به میان تیغ اگر بست خطاب است معنی جگر صحبت با شیر ندارد جز این‌که بگوید به ره دوست تراب است ✍ @Hoseinie_Shoara
بال پرواز گشایید که پرها باقی‌ست بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقی‌ست پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم بت‌شکن رفت ولی باز تبرها باقی‌ست گفت فرزانه‌ای، امروزِ شما عاشوراست جبهه باقی‌ست و شمشیر و سپرها باقی‌ست جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود شور آن واقعه در جان پسرها باقی‌ست گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود شرط‌ها مانده و اما و اگرها باقی‌ست «شرط اول قدم آن است که مجنون باشی در ره منزل لیلی که خطرها» باقی‌ست نیست خالی دل ارباب یقین از غصه فتنه‌ها می‌رود و خونِ جگرها باقی‌ست... قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟ صبرتان می‌رود از دست! بگویم یا نه؟ شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود! یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد آتش فتنه چنان شد که خدا می‌داند آنقدر دل نگران شد که خدا می‌داند قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد روی بر سامری آورد به موسی شک کرد سامری گفت بیایید به شهرت برسیم با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم سامری گفت که در شور حکومت شعف است باید این‌بار به قدرت برسیم این هدف است آری آن صدرنشینان بنی‌صدر شده خویش را قدر ندانسته و بی‌قدر شده گرچه یاران علی بودند سازش کردند با معاویه نشستند و خوش و بش کردند نکته‌ها بر لبمان رفت و خریدار نبود گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود آری آن طایفه می‌گفت: نصیحت کافی‌ست خسته‌ایم از سخن مفت! نصیحت کافی‌ست نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست «این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر آب می‌خورد ولی فتنه ز جایی دیگر قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند جانماز آب‌کشان، عافیت‌اندیش شدند گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند هر چه گفتند در آن‌روز دو پهلو گفتند خواستند امر نماید به حمیّت مولا تن دهد باز به امر حکمیّت مولا همچو امروز پر از فتنه شود فرداها اُفتد این کار به تدبیر ابوموسی‌ها... چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس گونه‌گون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند از پس حادثه‌ها چهره هویدا کردند این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟! چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟! کوفه کوفه‌ست ولی ترک سفر جایز نیست که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن در همین مکه اقامت کن و آقایی کن دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست «نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد» گفت هنگام قیام است سر و جان بازید سر مَدُزدید اگر فتنه‌گری پیدا شد وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند وای اگر مزرعه‌ها سوخته با رعد شود مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم هر چه داریم من و تو ز محرم داریم هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه‌ست که نماد شرف و عاطفه و اندیشه‌ست آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن بر سر ابرهه‌ها جیش ابابیل شدن بین محراب دعا چون زکریا بودن در دل طشت زر حادثه یحیی بودن این چنین بود که ایران همه عاشورا شد با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد و حسین بن علی باز به امداد آمد و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد عبرت‌آموز ز تاریخ که خائن کم نیست این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی‌ست فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی‌ست ✍ @Hoseinie_Shoara
با ما غلط گفتند، بابا آب و نان داد بابا خودش هم نانخورِ این آستان بود #حسین_جان @Hoseinie_Shoara
قلبی که با حضور شما پا نمی‌شود محبوب خانواده ی زهرا نمی‌شود انسان بی‌حسین چو بیمار لاعلاج دردش به هیچ‌وجه مداوا نمی‌شود عین هزار سال رکوعش قبول نیست قدی که سمت کرب و بلا تا نمی‌شود تنها نه‌این‌که زنده کند مرده را حسین بی‌مهر او مسیح مسیحا نمی‌شود همچون رسالتی که روی دوش مصطفاست جز او کسی به دوش نبی جا نمی‌شود ........................ روزی به روی سینه احمد نشسته بود امروز شمر از بدنش پا نمی‌شود ✍ @Hoseinie_Shoara
4_5883991353116854016.mp3
14.34M
✍《 》 ▪️ ➕من با حسین از بدیهام جدا شدم 🎤 @Hoseinie_Shoara
آستان دیدیم و پیشانی شدیم آسمان دیدیم و بارانی شدیم عشق آمد باز طوفانی شدیم بعد از این عمان سامانی شدیم نوبتِ گنجینه الاسرار شد حرفِ زینب شد علی تکرار شد باز شورِ موجِ این دریا علیست باز جانِ این مسمط‌ها علیست تا تپیدن‌های دلها یا علیست حرفِ اول حرفِ آخر با علیست مرتضی امشب سلامش زینب است فاطمه اینبار نامش زینب است ناگهان جانِ جهان را دیده‌ای رویِ دستی آسمان را دیده‌ای بی کران در بی کران را دیده‌ای چار دریا تو امان را دیده‌ای گرچه این خانه پُر از نیلوفر است دختر اما باز چیزِ دیگر است در تنزل حق تعالی زینب است این خدایم نیست اما زینب است این حسین است این حسن یا زینب است تا علی زهراست زهرا زینب است آمد و جامِ خدا بر لب رسید اولین و آخرین زینب رسید ▫️▫️▫️▫️▫️ کیست زینب کیست این مرد آفرین کیست زینب یک تنه فتح المبین "زن مگو خاکِ درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین" زن اگر این است مردی چیست چیست "فاطمه داند که زینب کیست کیست" کیست این خورشیدِ فردای حسین ما رات الّاجمیلای حسین عین و شین و قاف در حایِ حسین آمده تا پُر کند جای حسین اینکه زیرِ شهپرش عباس بود پله‌های منبرش عباس بود کیست این روح شکوه ذوالفقار کیست معنیِ علی در کارزار کیست او "بِنتُ‌الجلال اُخت الوقار" کیست او باید بگوید سازگار: "ای که در تصویرِ انسان زیستی کیستی تو کیستی تو کیستی" از نجف گفتیم مدهوش تو بود از عَلَم گفتیم بر دوش تو بود از حرم گفتیم آغوشِ تو بود از دلت گفتیم در جوشِ تو بود گرچه در ابعاد عالم گفته‌ایم هرچه گفتیم از شما کم گفته‌ایم آفرید از دل تو را از جان تو را ریخت حق در قالبِ انسان تو را قبله وقتی هست سرگردان تو را سجده باید کرد هر دوران تو را تو خودت بِیتُ الحرامی کم که نیست عمه جانِ نُه امامی کم که نیست کعبه‌ی شش گوشه شش در داشتی خوش بحالت شش برادر داشتی از محبت شش برابر داشتی چار پَر اما دو شهپر داشتی نوری و عالم نمی‌بیند تو را چشم نامحرم نمی‌بیند تو را هیچ کس اینگونه حیدر را ندید در حجاب حق پیمبر را ندید بر جحاز ناقه منبر را ندید زیر پایی کاخِ کافر را ندید هیچ کس اینگونه سرداری نکرد هیچ کس اینسان جگرداری نکرد کربلا برشانه‌هایت بود و دید شاهد پروانه‌هایت بود و دید خیمه‌ها گُلخانه‌هایت بود و دید نوبتِ دُردانه‌هایت بود و دید بی حسینت زود پیرت کرده‌اند ریسمانها دست گیرت کرده‌اند آه ای دل از پریشانی بخوان روضه‌ای از آنچه می‌خوانی بخوان از وداعی سخت بارانی بخون اندکی عمان سامانی بخوان گرچه عمان منزوی شد روضه شد این مسمط مثنوی شد روضه شد "خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیلِ اشکش بست بر وِى راه را دودِ آهش کرد حیران شاه را در قفاى شاه رفتى هر زمان بانگ مَهلاً مهلااش بر آسمان کاى سوار سرگران کم کن شتاب جان من لَختى سبک تر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوى تو تا بـبویم آن شکنج موى تو شه سراپا گرمِ شوق و مست ناز گوشه ی چشمى بدان سو کرد باز دید مشکین مویى از جنس زنان بر فلک دستى و دستى بر عنان پس زِ جان بر خواهر استقبال کرد تا رُخَش بوسد الف را دال کرد همچو جانِ خود در آغوشش کشید این سخن آهسته در گوشش کشید کای عِنانگیرِ من آیا زینبی؟ یا که آهِ دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق است این عِنان گیری مکن با تو هستم جان خواهر همسفر تو به پا این راه کوبی من به سر .... ✍ @Hoseinie_Shoara
بنویسید خداوند و پس از آن زینب بنویسید علی در دلِ میدان: زینب بنویسید که زهراست در ایمان زینب بنویسید حسن بعد حسن جان زینب بنویسید حسین است بقرآن زینب بنویسید که ای جان سَنَ قربان زینب نام تو می‌برم و کرببلا برخیزد شیرزن می‌رسی و شیر خدا برخیزد چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد سلطنت کُن به همه دخترِ سلطان زینب نعره تو هیمنه تو خطبه‌یِ بنیان کَن تو رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو برق تو تیغ تو و فاتحه‌ی دشمن تو مَرد تو کوه تو و حیدرِ بی جوشن تو شمع تو آینه تو گریه‌ی بی شیون تو بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب تو قدم می‌زنی انگار عَلَم می‌کوبند پشتِ تو اکبر و عباس قدم می‌کوبند کاخها را به سرِ آلِ ستم می‌کوبند کوفه تا شام همه بر سرِ هم می‌کوبند بیرقِ کیست که بر اوجِ حرم می‌کوبند کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب کاش می‌شد که فقط از تو فقط بنویسم با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم زورَقی باشم و از جذبه‌یِ شط بنویسم من که باشم بنویسم که غلط بنویسم باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم می‌نویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب غرق در دود زمین بود که بارانی شد باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد سپرِ تو ، نه فقط سینه‌ی ایرانی شد مرد این جاده رزمنده‌ی افغانی شد هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را آمدی تا به حُسینت برسانی ما را دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را چادرت را بتکانی بتکانی ما را چو غباریم به صحنت بنشانی مارا گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب آه گفتی که نیایید تنش را نبرید مادرم می‌نگرد پیرهنش را نبرید نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید ای امان از دلِ تو، آی پریشان زینب ✍ @Hoseinie_Shoara
هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی، به باشکوهی زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است   مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است آباد، خانه‌‌ی که در آن نور زینب است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی ﻋﻘﻴﻠﮥ العرب، از عشق، دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلفِ یار و گرفتار می‌کند از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است نام حسین، از لب زینب، شنیدنی است ... ✍ @Hoseinie_Shoara
2_5449573866600923621.mp3
2.12M
✍《 》 ▪️ ➕ ستاره ها که تو را آب غسل باریدند | به چشم لرزش دست خدای را دیدند | 🎤 @Hoseinie_Shoara
حسینیه ی شعرا
✍《 #زمینه 》 ▪️ #حضرت_زهرا_س #فاطمیه ➕ گفتن ندارد، کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد 🎤 #محمود_کریمی @
گفتن ندارد ... کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد نامرد مردم ... حق علی و فاطمه خوردن ندارد مادر به خود گفت ... شاید کسی کاری به کار زن ندارد من از نبی ام ... حتما کسی کاری به کار من ندارد افتادن زن ... در پیش چشم دیگران دیدن ندارد برخیز مادر ... زینب پناهی غیر این دامن ندارد وقتی حسینت ... در لحظه‌ی گودال پیراهن ندارد... ✍ @Hoseinie_Shoara