eitaa logo
پژوهش های اصولی
303 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
848 ویدیو
121 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
عَنْهُ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ بُرَيْدٍ اَلْعِجْلِيِّ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ أَصْحَابَنَا بِالْكُوفَةِ جَمَاعَةٌ كَثِيرَةٌ فَلَوْ أَمَرْتَهُمْ لَأَطَاعُوكَ وَ اِتَّبَعُوكَ فَقَالَ يَجِيءُ أَحَدُهُمْ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ مِنْهُ حَاجَتَهُ فَقَالَ لاَ قَالَ فَهُمْ بِدِمَائِهِمْ أَبْخَلُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَلنَّاسَ فِي هُدْنَةٍ تناكحهم[نُنَاكِحُهُمْ]وَ توارثهم[نُوَارِثُهُمْ]وَ يقيم [نُقِيمُ] عَلَيْهِمُ اَلْحُدُودَ وَ تؤدى[نُؤَدِّي]أَمَانَاتِهِمْ حَتَّى إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ جَاءَتِ اَلْمُزَايَلَةُ وَ يَأْتِي اَلرَّجُلُ إِلَى كِيسِ أَخِيهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ لاَ يَمْنَعُهُ. 📚 الإختصاص، جلد۱، صفحه۲۴
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
آیا سران فتنه از ابتدا نقشه براندازی داشتند؟ 🔸️شما باور می‌کنید که این سران فتنه، مخصوصاً آن‌هایی که سوابق و مسئولیت‌های بزرگی در کشور داشته‌اند، این‌ها از اول بنا داشته‌اند که این نظام را براندازند؟! 🔸️من باور نمی‌کنم. کم‌کم در اثر تضاد‌ها این‌گونه شده‌اند. البته در این‌ها یک ریشه‌ها و زمینه‌هایی هم وجود داشته اما عمده عامل، توقعاتی است برای پست‌ها، مقام‌ها، پول‌ها، درآمدها و چیزهایی از این قبیل و آن لذت‌هایی که از پول‌ حاصل می‌شود. 🔸️وقتی جلوی‌شان گرفته شد و راه سد شد و دیدند این‌گونه نمی‌شود یا دیدند که این پول‌ها از دید آن‌ها در جیب رقیب‌ها رفت می‌گویند با این نمی‌شود ساخت و باید فکر جدیدی کرد و باید انقلاب جدیدی کرد. 🔸️بعد هم برای آن تئوری فلسفی می‌سازند که هر انقلابی هم عمری دارد، یک دوران جوانی و پیری دارد و بعدش هم می‌میرد. این انقلاب هم دیگر عمرش سرآمده و باید یک انقلاب جدیدی کرد. ما انقلابی هستیم، منتها این انقلاب دیگر کهنه شده و باید این را کنار گذاشت و انقلاب جدیدی کرد. تئوری‌سازی هم می‌کنند و تفسیر فلسفی و جامعه‌شناسی هم روی آن می‌گذارند. ۱۳۸۹/۰۹/۱۲ 🏴 @mesbahyazdi_ir
♦عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ[3] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ‌ مِنَ الْعَلَامَاتِ الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ وَ خُرُوجُ الْيَمَانِيِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ 🔶حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «پنج علامت قبل از قیام قائم (علیه‌السّلام) است:  یمانی سفیانی نداکننده‌ای که از آسمان ندا درمی‌دهد فرو برده شدن در بیداء کشته شدن نفس زکیه.» ◀️کتاب : الغيبة نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 437 "کانال رفیق شفیق "
4.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهکار امام رضا علیه السلام برای گرفتن حاجات 🤲
هدایت شده از KHAMENEI.IR
Khamenei.ir13921008_7933_128k.mp3
زمان: حجم: 4.61M
🎧 انسان ۲۵۰ ساله | ویژگی‌های مبارزه امام حسن علیه‌السلام 🗓 ۲۸صفر، سالروز رحلت پیامبر(ص) و سالروز شهادت امام حسن(ع) 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از الهادی
* 🔻 اعتقاداتی که نسبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است، حتی از نظر [برخی از دشمنان ایشان، قابل توجه است]؛ مثلاً مروان در زمان بعد از شهادت آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در مسجدالنبی بالای منبر رفت و به آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) توهین کرد. 🔸 او خیلی با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، عناد داشت و همیشه هم به حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) و امام حسن (علیه‌السلام) زخم زبان می‌زد. 🔹 آقا امام حسن (علیه‌السلام) در مسجد نشسته بودند و اشک می‌ریختند. به آقا سیدالشهداء (علیه‌السلام) خبر رسید که مروان مدتی است روی منبر به پدر شما توهین می‌کند. حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) غضب کردند، جمعیت مسجدالنبی هم شلوغ بود، مردم را به کنار زدند و پای منبر رفتند، یقه مروان را گرفتند و عمامه او را روی گردنش کشیدند و او را بلند کردند، در حالی که جمعیت هم نشسته بود و خود آقا امام حسن (علیه‌السلام) هم بودند، ولی آقا اباعبدالله (علیه‌السلام) غضب کرده بودند و او را بلند کردند و او را در کنار منبر خواباندند و فرمودند: «تو را می‌کشم» 🔸 آن زمان حکومت در دست این‌ها بود و خطرات خاص خود را داشت؛ او هم دست و پا می‌زد. منظور من در اینجاست که در هنگامی که دست و پا می‌زد، به امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) اشاره کردند که من را از دست برادرتان رها کنید. حضرت نگاه می‌کردند. 🔹 مروان وقتی دست و پا می‌زد و آقا سیدالشهداء (علیه‌السلام) می‌خواستند او را بکشند، او گفت: «به عصمت مادرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، مرا نجات بده». آقا امام مجتبی(علیه‌السلام) جلو آمدند و فرمودند: «برادر، بس است». حضرت هنوز غضب داشتند و آن لوازم غضب را اعمال می‌کردند. 🔸 امام مجتبی (علیه‌السلام) فرمودند: «برادر، مگر بنای ما و شما بر این نشد که اگر کسی به عصمت مادرمان قسم داد، ما هر خواهشی که دارد، از او بپذیریم»؟ کد ۶۸۴ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
* 🔻ما اسیر تخیل هستیم. فکر می‌کنیم که رفتیم مشهد یک نفر آنجا نشسته است به ما اخم کرده که چرا گناه می‌کنی؟ حالا ما مریض بشویم، برویم پهلوی پزشک مگر پزشک به ما اخم می‌کند؟! 🔸غصه هم می‌خورد. امام هم همین است. غصه هم می‌خورد که چرا با خودت همچین کردی؟ خودت را با گناه مسموم کردی؟ گناه هم خودش یک نوع سم است. چرا همچین کردی؟ فقط راهش این است که انسان التماس کند با امام آن ارتباط ایجاد بشود. کار درست شود. 🔹ولی نهایت رآفت و مهربانی آنجا نشسته بارها در مشاهد مشرفه ملاحظه می‌کردم می‌دیدم غیر از مهربانی و دلسوزی چیزی نبود. برای همه، بدترین آدم‌ها که شاید ما تحمل نکنیم. آنجا حضرت تحمل می‌کنند. مهربانی می‌کنند. غصه می‌خورند. فقط یک قدم ما برویم. خصوصاً‌ امام رضا علیه السلام... ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🔺 کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔘 @nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 💢داستان دباغ در بازار عطرفروشان مولوی داستان مردی را می‌گوید که هنگام عبور از بازار عطرفروشان، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد! مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او ر‌ا می‌گرفت، دیگری گلاب بر صورت او می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمان‌ها هیچ سودی نداشت. حال مرد بدتر و بدتر می‌شد و تا ظهر بیهوش افتاده بود و همه درمانده شده بودند. تنها برادرش فهمید که چرا وی در بازار عطاران بیهوش شده است؛ با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از کثافات است! او به بوی بد عادت کرده و مغزش پر از بوی تعفن و سرگین است . و با استشمام بوی خوب عطرها بیهوش شده است! سپس کمی سرگین بدبوی حیوانی را برداشت و به بازار آمد. مردم را کنار زد و کنار برادرش نشست و آن سرگین بد بوی را جلو بینی برادر گرفت؛ چند لحظه بعد مرد دباغ به هوش آمد! در حقیقت این تمثیل مردمی است که به افکار و اقوال و فرهنگ نازل و مبتذل خو گرفته و از کلام نغز و درست، افکار پرورانده و متعالی، آثار اصیل، هنر والا و فرهنگ فاخر روی برگردان‌اند! تا جایی که آنها رفتار صحیح و فرهنگ اصیل را خسته‌کننده، سخت‌فهم و یا غیرسرگرم‌کننده می‌دانند و از شنیدن یک حرف حسابی، خواندن یک کتاب عالی، تماشای یک فیلم هنری و یا گوش‌دادن به یک موسیقی اصیل، نه تنها هشیار نمی‌شوند؛ بلکه به بیهوشی عمیقی رضایت می‌دهند.... گر در طلب گوهر کانی کانی گر در پی لقمه نانی نانی گر از اندیشه تو گل بگذرد گل باشی ور بلبل بیقرار بلبل باشی 📚مثنوی معنوی 🌻🌻
دامن آلوده و بار گناه آورده ام گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده ام هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام.