eitaa logo
پژوهش های اصولی
284 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
705 ویدیو
119 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۵۰) #فصل_دوازدهم (سلول شماره چهارده ۱۶) #جشنهای۲۵۰۰ساله یکی دیگر از خاطر
(خون دلی که لعل شد ۱۵۱) (کد رمز ۱) زمان زندان ششم من سال ۱۳۵۳ بود. شرایط اجتماعی ای که من در آن قرار داشتم، کاملا با وضع و شرایط من در پیش از زندان پنجم متفاوت بود. از طريق امامت مسجد، ارتباطات اجتماعی گسترده ای داشتم. امامت نماز را نخست در «مسجد امام حسن (علیه السلام)» شروع کردم -که مسجدی کوچک و در کوچه ای فرعی است- سپس به «مسجد کرامت» انتقال یافتم، که مسجدی بزرگ است. اهمیت این مسجد، تنها به علت بزرگی آن نبود، بلکه از این جهت هم بود که در موقعیتی حساس و در نزدیکی مرکز دینی شهر، یعنی حرم امام رضا (علیه السلام) و مدارس دینی قرار داشته و از سوی دیگر، به بخش مدرن شهر، که دانشگاه و سینماها در آن قرار دارند، نزدیک بود؛ همان طور که به بازار و کسبه و تجار نیز نزدیک بود. از همین رو، محل تلاقی گروه هایی بود که همواره از هم جدا بودند و با هم کشمکش داشتند: کسبه، طلاب علوم دینی، و دانشجویان دانشگاه. فعالیت این مسجد گسترش یافت و در نتیجه حساسیت دستگاه حاکمه را برانگیخت؛ لذا مداخله کرد و از نماز خواندن من در آن مسجد جلوگیری کرد. سه ماه پس از آن، به مسجد امام حسن (علیه السلام) بازگشتم، که به علت کوچکی و دورافتاده بودن، مورد توجه دستگاه امنیتی نبود. همین که نماز را در این مسجد کوچک -که به تعبیر حدیث شریف، «مفحص قطاة» بود- شروع کردم، طلاب و دانشجویان و کسبه به آنجا روی آوردند؛ به طوری که فضای مسجد برای آنها تنگ شد و متولیان مسجد ناگزیر شدند آن را توسعه دهند؛ و لذا از مسجد کرامت هم بزرگ تر شد. برای رفع یا کاهش حساسیت ها، تنها شبهای شنبه در آن نماز میخواندم و یک درس از نهج البلاغه هم میگفتم، که تعداد انبوهی در آن حضور می یافتند. افزون بر امامت مسجد، خانه ام نیز مراجعینی از گروه ها و اقشار مختلف داشت که به آنجا می آمدند، سؤال میپرسیدند، درخواست داشتند، پیشنهاد میدادند، و بحث میکردند. همه ی مراجعه کنندگان را با خوش رویی میپذیرفتم. حتی این مراجعات گاهی تا نیمه ی شب هم تداوم می یافت. ضمنا این مراجعات تنها از مشهد نبود، بلکه از شهرهای مختلف مراجعه میکردند. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۵۱) #فصل_سیزدهم (کد رمز ۱) #امامت_مسجد زمان زندان ششم من سال ۱۳۵۳ بود.
(خون دلی که لعل شد ۱۵۲) (کد رمز ۲) برای سخنرانی در سراسر کشور، از جمله در تهران ، دعوت میشدم. برخی از آنها را میپذیرفتم، ولی از پذیرفتن بیشتر آنها به خاطر کمبود وقت، عذر میخواستم. از جمله دعوتهایی که قبول کردم، دعوت شهید مفتح برای سخنرانی به مناسبت وفات امام صادق (علیه السلام) بود. مرحوم مفتح پس از بازگشت من از تهران، بازداشت شد؛ و این را پیش بینی میکردم. دعوتهایی را از همدان و کرمان اجابت کردم و داشتم آماده ی سفر به اراک برای سخنرانی در آن شهر میشدم که دستگیرشدم؛ و این ششمین بازداشت من بود. با وجود تراکم مراجعات و دعوتها، روزی دو درس از دروس حوزوی هم میگفتم، که یکی در فقه و دیگری در اصول بود. البته این دروس را از سال ۱۳۴۳ که از قم به مشهد بازگشتم، شروع کرده بودم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945