eitaa logo
پژوهش های اصولی
300 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
865 ویدیو
121 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 «باقرالعلوم» از ملزوماتِ مبارزه‌ی علمی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای: 🔹 [تبیین و تشریح] اسلام و قرآن، یک وظیفه‌ای است كه از دوران امام سجّاد شروع شد. و البته میدانید كه همیشه اینجور سیاست‌ها تدریجاً پیش میرود؛ دفعتاً پیش نمی‌رود، ناگهانی ثمر نمیدهد. لذا بود كه از آغاز دوران امامت امام سجاد، یعنی از سال ۶1 هجرت شروع شد و در زمان امام سجاد كمتر بود و بیشتر شد و شد و شد، تا دوره‌ی امام باقر به اوج این فعّالیت‌ها رسید. 🔸 .... در روایات می‌آید كه به امام باقر «باقرالعلوم» گفته شد، «لأنّه یبقر العلم» چون دانش را میشکافد. مگر بقیّه‌ی ائمه دانش را نمی‌شکافتند؟ مگر علم امام باقر بیشتر از امام صادق یا بیشتر از امام سجاد یا بیشتر از امام عسکری بود؟ 🔹 نه، همه از یک سرچشمه سیراب شده بودند و یک اندازه ظرفیّت داشتند و كم و زیادی نبود. گمان بنده این است، تصور خود من این است كه [اینکه] امام باقر «باقرالعلم» است، یعنی حقایق و مفاهیم اسلامی را كه در قشری (پوستینی) از دروغ و فریب و ریا و تحریف پیچیده شده بود میشکافد و آن لُبّ و مغز را می‌اندازد در کامِ مشتاقان حقیقت. این یک گوشه‌ی دیگری است از مبارزه‌ی ائمه‌ی ما... 📖 همرزمان حسین علیه‌السلام ؛ صفحه ۱۴۲ @qom_khamenei_ir
♨️ برق از چشم همه‌ی ما پرید! 👈 خاطره‌ی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) درباره‌ی نامه‌ی ششم فروردین ۱۳۶۸ حضرت امام خمینی (قدّس‌سرّه) خطاب به آیت‌الله منتظری. 📖 گزیده‌ای از فصل دوّم کتاب «روایت رهبری» با عنوان «نخستین انتخاب خبرگان» درباره‌ی ماجرای قائم‌مقامیِ آیت‌الله منتظری؛ صفحات ۲۴۰-۲۴۷ ▪️ روز ششم فروردین آیت‌الله خامنه‌ای [از مشهد] به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان می‌گویند: 🔹 «وقتی رفتم، ایشان بنا کرد گزارش این چند روز را دادن که این چند روزه چه گذشته؛ تماس‌هایی که گرفته شده بود. ایشان [آقای هاشمی رفسنجانی] احساس نگرانی می‌کرد. ایشان هم مثل من واقعاً احساسش همین احساس نگرانی بود. امام گفته بودند یکی از این سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان [آقای منتظری] قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرف‌هایش را، اینها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم‌گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازمِ این قضیّه‌اند. 🔸 در همین حین که ما صحبت می‌کردیم، حاج احمدآقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود؛ من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن؛ خب نام خیلی تکان‌دهنده بود برای ما.» 🔹 امام (قدّس‌سرّه) نامه ای به این شرح خطاب به آیت الله منتظری نوشته بودند که حاج احمد برای آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند [.... تا انتهای نامه که حضرت امام (ره) نوشته بودند:] از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد...» (متن کامل نامه در کتاب «روایت رهبری» درج شده است) 🔸 حاج احمد هم‌زمان اصل نامه را نیز به دفتر آقای هاشمی (رئیس وقت سازمان صدا و سیما) ارسال کرده بود. [....] آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند : «خب نامه خیلی تکان‌دهنده بود برای ما. بعد هم ارتباط قطع شد، یعنی گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ [....] آقای مشکینی و هیئت رئیسه خبرگان آمدند آنجا. وقتی که آمدند، قضیه را مطرح کردیم که یک‌چنین اتفاقی افتاده و امام یک‌چنین نامه‌ای به آقای منتظری نوشته‌اند. آنها هم مثل ما نگران شدند. مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهنمان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. 🔹 [....] ما چهار نفر -من و آقای هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی- رفتیم بیت امام. [....] دیر هم بود، ساعت حدود ۹ شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج احمد آقا گفتیم که ما آمده‌ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت -گمانم گفت امام می‌گویند- که نامه را برای آقایان هم بخوانید. آقای هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید. رفتیم در همان اتاقِ امام و امام نشسته بودند و اخم کرده. [....] 🔸 وقتی نشستیم آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکر بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر اینجوری. «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند. خب واقعاً برق از چشم همه‌ی ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف‌زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستانها دارم از این که چیزی که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت میکرد که زیاد و کم نشود. [...]» 🔹 آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت می‌کند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده‌ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کأنّه جرات نمی‌کردند حرف بزنند. هرکدام یک جمله‌ی کوتاه گفتند. جلسه حدود سه‌ربعِ ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. 🔸 گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.» ایشان کلام تعریض‌گونه‌ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند. «بعد آقای هاشمی یک مقدار بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.» به نظر می‌رسد امام تا پایان جلسه متقاعد نشده بودند که این نامه از صداوسیما خوانده نشود؛ اما نگران تبعات آن بودند و پس از تأمّل مجدد، از خوانده شدن آن منصرف شده‌اند.....» @qom_khamenei_ir
☑️ اگر امام حسن در جنگ با معاویه کشته میشد، دیگر «شهید» نبود! 👈 گزیده‌ای از کتاب «دو امام مجاهد» از حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) 🔹 اگر امام مجتبی (علیه‌السلام) کشته میشد، امروز از اسلام یا نامی نبود یا اگر نامی بود، شخصیّت اوّل اسلام معاویةبن‌ ابی‌سفیان بود. و شما میدانید اسلامی که شخصیّت اوّلش و مرد اوّل یا دوّمش معاویه باشد، یعنی آن اسلامی که شالوده‌اش کاخ سبز است؛ یعنی آن اسلامی که زیربنای فکری و فلسفیِ تبعیض نژادها و تبعیض طبقات و اختلاف طبقاتی است؛ یعنی آن اسلامی که پشتوانه‌ی ظلم است؛ آن اسلامی که پشتوانه‌ی قدرتهای جبّار و طاغی و غاصب است؛ آن‌چنان اسلامی برای بشریّت باقی میماند. 🔸 و امام مجتبی در آئینه‌ی تاریخ همه‌ی این مطالب را میدید؛ و البته دریغش می‌آمد که دشمن را بی‌رقیب در این میدان باقی بگذارد؛ دشمن معاویه است، یزیدِ احمق که نیست! دشمن، معاویه‌ی سیّاس است، معاویه‌ی سیاستمدار، پخته، چکیده، تجربه‌کرده، کارآزموده، با آن روشهای عجیبی که او به کار میزند، دشمن، او است. نه یزیدِ جوانِ خامِ ساده‌دل. 🔹 و باز در روزگاری است که هنوز جمعیّت شیعه شکل نگرفته‌اند و مجزّا نشده‌اند از عامّه‌ی مسلمانها به صورت یک گروهی که یک جهت و هدف خاصّی دارد؛ همانطوری که در زمان امام حسین (ع) این‌جور شده بودند. ▪️ ... اگر چنانچه امام حسن با این وضع کشته میشد، دیگر «شهید» نبود. مردی که کشته‌شدنِ او و مرگ او حیات‌بخش نباشد، برای بقای مکتب مفید نباشد، دشمن را جری‌تر کند، میدان را برای او بلامنازع و بلامعارض بگذارد، در اسلام اسم این‌چنین کشته‌شدنی «شهادت» نیست. شهادت یعنی مرگِ زندگی‌بخش؛ یعنی جان‌دادن و جانی به اجتماع دمیدن؛ نه‌اینکه برود در میدانی کشته بشود و بعد حتّی یک حلقوم باقی نماند که فکر او را و پیام او را به جهانیان برساند. و امام حسن وضعش این‌جوری بود و اگر کشته میشد، معاویه میماند و تُرک‌تازی‌های بی‌دریغش و حتّی دشمنی‌اش با پیغمبر! 📖 دو امام مجاهد ؛ گفتار دوّم ؛ ص ۹۸-۹۹ 🔰 کتاب‌صوتیِ این کتاب را از این پیوند دریافت کنید. @QOM_KHAMENEI_IR