eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
151 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 سبک زندگی اهلبیت (ع) انسان شناسی طرح اجرایی قرآن زنده است مقتل شناسی اصول و فنون نواها ونغمه فرزند آوری ایدی👇 @Khadmeoshada_114
مشاهده در ایتا
دانلود
✧✾═════✾✰✾═════✾✧ ⚜ ⚜ ‌ سحر هفدهم..... تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود... بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است... هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود.. چاره ای ندارد... جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.... و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دایما بر گستره دلم، سنگینی می کند .... سنگین شده ام.... دلبرم اصلا دیگر دلی برایم نمانده... که تو دلبرش باشی.. و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند... تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم.. و تازه میفهمم... که فاصله من تا تو ... فقط همیییییین یک قدم است...؛ خود خود خودم... پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید. سحر هفدهم... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است... میدانی..!؟ انقدر دلم را قرص کرده ای.. که هرگاه دلم بیمار می شود.. هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند.. زیرا به اعجاز سرانگشتان طبیبم، ایمان دارم... امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم.. تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم.... اما، یادم می آید... تمام سطر سطر نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سرک می کشند. ❣طبیب من... درد دلم را... سامان می دهی...؟
✧✾════✾✰✾════✾✧ ‍ 🌸سحـــر بیست و نهــم خداحـافـظ؛ نزدیکــترین رفیـق خداحـافـظ؛ آرام تــرین اَنیـــس خداحـافـظ؛ عاشق ترین همــراه ❄️الحمداللّــه برای هر الماسی که به چشمانمان بخشیدی. الحمداللّــه برای هر بوسه ای که در سجاده سحر، و ضیافت افطــار، مهمانمان کرده ای! الحمدللّــه برای دور همی های شبانه ای که، ما را از سرتاسر زمیــن، فقــط بصرفِ جرعه ای عشــق، دور هم جمع کردی. و مــا سحـ💫ـرها، دست در دست هم، مهمانِ آغوشی بودیم، که به اندازه همه ی اهل زمین، جا دارد! الحمداللّــه برای رفاقتهایی که، از پسِ فرسنگها فاصله، فقط و فقط در دایره ی محبت تـــو، آغاز شــد و قرار است تا آسمانــت طــــول بکشــد. 💢خداحافظ های پر از پــرواز خداحافظ پر از اُمیـــــد خداحافظ دردِ دل های عاشقانه ی سحــر راستــی رفیــ🤝ـق! آیا ما سفره ی دیگــری از تو را تجربـه خواهیم کرد؟ نمیدانیم؛ به کداممــان، فرصتِ درآغـوش کشیدنِ دوباره ات را خــواهند داد؟ اما یقین بدان؛ از تو عــزیزتر، ثانیه هایی در گذر زمان، سراغ نداریــم! ✨به خُـــدایی می سپاریمَــت که تو را مایه ی سبکبالی دلهای آشفته مان آفـــرید! ✨به دست همان دلبری می سپاریمت، که تمنّــای دلهایمان را برای سرکشیدنِ جرعه های دیگرت، می داند و می بیند! خداحافـ✋ـظ رمضـان دعایمان کن، تا دست در دست هم... برای درآغوش کشیدنِ دوباره ات، آماده شویم! دعایمان کن... تا آمدنِ دوباره ات، راهِ آسمــان را گُــم نکنیم.
✧✾════✾✰✾════✾✧ ‌ ❄️ ... ❄️ ✍ تمام شد......دلبر رعناقد من..... تمام شد..... سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی... همان سفره ای که کنارش ... گداترها...برايت عزيزتر بوده اند..... ❄️تمام شد.... همه ثانیه های خیسی... که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند.... ❄️تمام شد..... تمام جرعه های آبی... که لحظه های افطار، هستی حسین را بر لبانمان زنده می کردند... همه زمزمه های...اللهم لک صمنا ... بهمراه یک قطره اشک....و السلام علیک یا اباعبدالله.... ❄️وااای دلبرم... قلبم... از لرزيدن.. دست برنمي دارد... بهانه هایش... غم انگیزتر شده... اشک هایش...داغ تر شده... چه کنم، اگر رمضان دگر....را نبینم.. دستانم... هنوز خالی اند..... و قلبم...هنوز بیمار... ❄️من هنوز.... به اجابت نرسیده ام... من هنوز...یوسفم را ندیده ام... من هنوز...یک نماز عید را...به امامت او، اقامه نکرده ام.... ❄️تمام شد.... دلبرم... و چشمان ما همچنان، براه مانده است... چشم براه روزی که... با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیم.... ؛؛ اللهم اهل الکبریا و العظمه... و اهل الجود و الجبروت... و اهل العفو و الرحمه.... ❣یا اهل التقوی.... آخرین سحر....و اولین و آخرین دعا...؛ ما را به یک اشاره ظهورش... اجابت کن.. ✧✾════✾✰✾════✾✧
سحر بیست و چهارم... ✍ به خط پایان... که نزدیک می شویم..؛ تعارضی عظیم، قلبمان را گرفتار می کند...؛ 🔻"شوق" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زند... 🔻یا "غم" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تو...بوده اند... ❄️دلم برایت تنگ می شود.... خدا برای لحظه هايي که هیییچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت... ❄️برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد... ❄️برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان... بوسه های مداوم تو را احساس می کردم... ❄️دلم برایت تنگ می شود خدا... تو.... همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم... ❄️تو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا... با آرامشی عظیم، احاطه می کردی... ❣دلم برایت تنگ می شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای... اما... بگذار.... سهم من از این رمضان.. همین سجاده خیسی باشد... که در همه طول سال، نمناک باقی بماند... ❄️بگذار...تمام ارثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد... که تا رمضان دیگر... حتی یک سحر نیز، از ادراکش... جا نمانم... بگذار ... خالی شدنم را تا رمضان دیگر .. به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.. ❄️ تصور جمع شدن سفره ات، دلم را می لرزاند... رمضان می رود .... و....من.....می مانم...... یک دنیای شلوغ.... می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.... ❣واااااای.... دلم برایت تنگ می شود... خدا می شود... در میان دلم... چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت... پشتم را نلرزاند ؟؟ میشود ... بمانی...خدااااااا ؟؟؟؟ التماس دعای فرج و شهادت