eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
130 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
قسمت سوم : #نوحه_امام_حسن_مجتبی ( علیه السلام ) #حاج_یونس_حبیبی فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ب
قسمت سوم : ( صلی الله علیه وآله ) امروز مدینه دو صحنه داشت ، یه صحنه کنار بسترِ آقا رسولَ الله ، بی بی فاطمه زهرا کنار بستر بابا نشسته ، بچه هاش هم کنارش نشستند ، دارند گریه ی مادر رو تماشا میکنند ، هی میگه وای بابا ... وای بابا ... این یه صحنه بود امروز مدینه ، اما یه صحنه ی دیگه هم کنار یک خواهر وبرادر ، یه برادری لب هاش خون آلوده ، طشت مقابلش ، پاره های جیگر ، وای حسنم ، وای حسنم ...اما « لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله » اینجا کنار طشت ، ابی عبدالله زینب رو دلداری داد ، اما روز عاشورا کنار بدن حسین ، انقدره زینب رو کتک زدند ، نازدانه ی ابی عبدالله صدا زد بابا پاشو ، عمه ام زینب رو دارند میزنند ... وای وای ... اجازه بدهید من این روضه رو از اول شروع کنم از زبان آقا رسولُ الله ... گفت : فاطمه جان بیا کنارمن بشین دل ندارم ببینم تورو چنین تو باید بعد بابا قوی باشی حامیِ رهبریِ علی باشی دشمنا منتظرِ فرصتی اند خیلی ها به کارشون ، مشتری اند کینه ها دیده میشه توو ایده شون عقده زنده میشه توو سینه شون از غروب عمر من شروع میشه از قلوب دشمنم ، طلوع میشه درب خونَتون رو آتیش میزنند انگاری به قلب من نیش میزنند ... اما ناراحت نباش ، فاطمه جون ، اینقده بهت بگم با این زبون فاطمه جان ، یه خورده جلوتر بیا ، یه وقت دیدند ، پشت گوش فاطمه یه حرفی زد ، فاطمه لبخند رو صورتش نمایان شد ، چی گفت ؟ زودتر از همه تو مهمونم میشی مهمون این دلِ پُر خونم میشی یه وقت دید بابا یه بُغچه ای رو باز کرده ، چندتا کفن نمایان شد ، بابا اینها چیه ؟ جبرئیل حق برام هدیه آورد ، اینطوری یکی یکی برام شمرد این کفن مال منه فاطمه جون بعد مرگم ، تو به حیدر برسون گرفتی چی گفتم ؟ یعنی بدن آقا رسول الله رو ، خود آقا علی غسل داده ، خود علی کفن کرد ، ... اما سخت نبود آقا جان برای امیرالمومنین ... این کفن مال خودت دختر من ( نَه نَه اینطوری بگیم :) این کفن مال خودت مادر من این کفن مال علی یاور من دخترم این کفن هم مال حسن ( تموم شد ... ) همین ها رو جبرئیل گفته به من ( من نگفته ، تو داری گریه میکنی ؟ حرف رو اینطوری زد ، یه نگاه سرد به صورت بابا کرد ، خشکش زد ، چی بگه ؟ ) گفت بابا ، این سخن آتیش به قلبم میزنه پس بابا حسین من ، بی کفنه ... ( یعنی اون روز کنار بستر آقا رسولَ الله ، روضه ابی عبدالله رو خوندند ، ... گفت آره دخترم ... گوش بده ... یه روز کربلا ، حسینم برای دین من ، کشته میشه ، بدن بی سرو عریانش بر زمین کربلا می ماند سه روز ، دل فاطمه سوخت ، بمیرم ، بمیرم ... بیخود نبود از روزی که وارد کربلا شدند ، دست و پاهاش می لرزید ، داداش جون بیا برگردیم ، اسم این سرزمین خیلی به گوشم آشناست ، مادرم خیلی از اینجا تعریف کرده ، تا روز عاشورا ، زینب همینطور به خودش می لرزید ، اما تا روز عاشورا اومد خداحافظیِ آخر رو بکنه ، گفت میرم دیگه برنمیگردم ، زینب غش کرد ...