Roze Shahadat Hazrat Ghasem.mp3
8.09M
#روضه_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
من اگر قرار بود روضهی شب پنجم را بخوانم خیلی ماجرا را شرح نمیدادم، خیلی وارد گودال نمیشدم.
آخر شب پنجم هنوز برای حرف گودال زیادی زود است، هنوز مستمعها آنقدری آمادگی ندارند که بشود برشان داشت و برد گوشهی قتلگاه.
سختی کار همین است که قصهی عبدالله درست توی اوج واقعه رخ داده و اگر قرار باشد کسی روضهاش را بخواند نمیشود که به گودال گریز نزند.
ولی من از آن روضهخوانهام که انصاف میکنم، مراعات دل مستمعها را میکنم آدمها حداقل باید همان نُه شب را برای صحبتهای دیگر گریه کرده باشند و نرم نرم آماده شده باشند تا وقتی نوبت به روضهی گودال رسید یک وقت دلشان از جا کنده نشود.
من اگر روضهخوان بودم برای شب پنجم شبیه همهی شبهای دیگرِ روضههایم باز سراغ زینب میرفتم.
یعنی اصلا نمیشود که صحبت از کربلا باشد و اول و آخر حرف به زینب نرسد!
هر گوشهی واقعه را که بگیرید نخ تسبیحش دست زینب است.
اگر قرار بود شب پنجم، هم روضهی عبدالله را خوانده باشم، هم زیادی سمت گودال نرفته باشم، همینقدر میگفتم که در آن هیاهوی ساعتِ آخر، وسط آنهمه عربدههای لشکر که صدا به صدا نمیرسیده، و تازه با آنهمه بی رمقیِ اباعبدالله که حتما صدا از حنجرهی مبارکش بیرون نمیآمده، زینب دقیقا تا کجا از پی عبدالله دویده که هم صدای برادر را شنیده و هم صورت نگرانش را دیده؟
همینکه در مقاتل آمده ابیعبدالله به زینب اشاره کرده که بچه را نگه دار، همینکه راوی نقل کرده بچه که از دست عمه رهیده زینب یک لحظه مستأصل سر جایش ایستاده و فقط چشم توی چشم حسین دوخته، همینکه یک چیزهایی دیده که زانویش خم شده و همانجا فروریخته... همینها یعنی زینب تا کجای میدان پیش آمده؟ تا چند قدمیِ گودال رفته؟
اول میگذاشتم مستمعها خوب به این چیزها فکر کنند بعد هم میگفتم حرفهایی که شما تاب شنیدنش را ندارید، زینب از نزدیک دیده، آنقدر نزدیک که حتی صدای خرد شدن استخوان بازوی عبدالله را با گوش خودش شنیده. این را میگفتم و اجازه میدادم از مجلسم برای چند لحظه فقط صدای دستهایی بیاید که شرق شرق به سر و صورتها مینشیند. مستمعها خوب که خودشان را زدند و دادشان بلند شد یک جمله میگفتم و قال قضیه را میکندم: خوشبهحالتان که برای شنیدهها میتوانید اینطور به سر و صورت بزنید و بلند بلند گریه کنید، زینب برای دیدهها حق نداشت حتی خم به ابرو بیاورد چه رسد به گریههای بلند و لطمه زدن به سر و صورت...
واقعه درست پیش روی زینب اتفاق افتاده اما زینب آنجا صدا به گریه بلند نکرده... زینب اگر خودش را سرپا نگه نمیداشت که بعد از آن حادثه، دنیا دیگر سرپا نمیماند...
من اگر روضهخوان بودم حتما به روضهخوان زینبی شهره میشدم، هر جای شهر، برای هر مجلسی که دعوت میشدم اهل آن مجلس را برای زینب میگریاندم.
آخر زینب خیلی زحمت کربلا را کشیده...
#شب_پنجم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
🩸حضرت قاسم علیهالسلام، محبوبترین اولاد امام حسن علیهالسلام در نزد پدر و عمویش …
در نقلی آمده است که زینب کبری سلاماللهعلیها فرمودند:
🥀 در وقت شهادت برادرم امام حسن «صلواتاللهعلیه» بود که ما را یک به یک در آغوش میگرفت و میبوسید و وداع میکرد؛ چون نوبت به قاسم علیهالسلام رسید، دیدم که برادرم او را در برگرفت و بر روی سینه خود چسبانید و رو بر رویش نهاد و آهی کشید و او را از همه بیشتر بوسید.
🥀 من عرض کردم: برادر جان! گویا قاسم علیهالسلام را از همه بیشتر دوست داری!؟ برادرم فرمود: آری. عرض کردم: چرا؟ فرمود:
📋 لِأنَّهُ يُفدِي نَفسَهُ لِلحُسين علیهالسلام في يَومِ عاشورا
▪️چرا که او جان خودش را در روز عاشورا فدای سیدالشهداء صلواتاللهعلیه میکند.
🧷(اولاد دیگر از امام مجتبی علیهالسلام هم در کربلا به شهادت رسیدهاند؛ لکن چه بسا از آن جهت که حضرت قاسم علیهالسلام طبق روایت امام سجاد صلواتاللهعلیه به «بلای عظیم» به شهادت رسید، وجه قربانیشدنش متمایز از دیگر برادرانش شده است)
📋 ... و أخَذَ بِيَدِ القاسم و وَضَع في يَدِ أخيه الحُسين فَقال: هٰذا أمانَتي عِندك!
▪️و در آن حال دست قاسم علیهالسلام را گرفت و در دست سیدالشهداء علیهالسلام گذاشت و فرمود: ای برادر! این پسر امانت من است در نزد تو.
📚بحرالمصائب ج۴ ص۱۸۵
📚مقتل ملّا نقی بروجردی، ص۸۴ (نسخه خطی)
🔖 عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض القدس» مینویسد:
📝 اهل خبره در روایات و مقاتل نقل کردهاند:
📜 أنّ قاسمَ بن حسن علیهماالسلام كان أحبَّ أولادِ الحَسن علیهالسلام إلى عَمِّه الحُسين علیهالسلام كما يُستَفاد من المَنقولات؛
🔻همانگونه که از نقل ها استفاده میشود،محبوبترین اولاد امام حسن علیهالسلام در نزد سیدالشهداء علیهالسلام، بدون شک قاسم بن الحسن علیهماالسلام بود.
🗯 و شاهد این مطلب، همان نقل مرحوم علامه مجلسی است که به وقت وداع قاسم علیهالسلام با سیدالشهداء صلواتاللهعلیه آورده است:
📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما.
▪️ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیهالسلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند.
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴
✍ آیینۀ روی مجتبایی قاسم
مستغرق ذات کبریایی قاسم
مثل علی اکبری برای ارباب
چشم تو کند گره گشایی قاسم
حالا که پسر دار شده شاه کریم
داغ است بساط هر گدایی قاسم
از گوشۀ لبهات عسل می ریزد
مدهوش ز باده ی بقایی قاسم
دل می برد از همه مناجات شبت
مانند حسن چه خوش صدایی قاسم
قسمت نشده اگر امامت بکنی
معصومی و از گنه جدایی قاسم
تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود
زیبای امام زاده هایی قاسم
سوگند به پینه های پیشانی تو
با سن کمت پیر دعایی قاسم
تو وارث تکسوار جنگ جملی
الحق حسن کرب و بلایی قاسم
زیر پر عباس کشیدی شمشیر
شاگرد امیر خیمه هایی قاسم
گردن زده ای ازرق و اولادش را
زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم
ای وای گرفتند همه دورت را
چون گل به میان خارهایی قاسم
پهلوی تو ضربه خورده مثل مادر
افتاده میان دست و پایی قاسم
زیر سم اسب نرم شد پیکر تو
بر داغ عظیم مبتلایی قاسم
بازیچه ی قاتل است این کاکل ناز
گیسوی تو شد رنگ حنایی قاسم
از کهنگی نعل کفن پاره نشد
سربسته شده چه روضه هایی قاسم
جان داشتی و تن تو را کوبیدند
فرق من و توست ماجرایی قاسم
نجمه همه گیسوان خود را می کَند
تو قاتل او به نیزه هایی قاسم
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_ششم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_مهدی_حسینی
تا عمویش رسید بر سر او
دید جسم به خون شناور او
گفت قاسم بلند شو پسرم
رویاهات بند شو پسرم
ای فدایت شوم ز جا برخیز
سرو رعنای مجتبی برخیز
شعله بر جان ما نکش اینقدر
به روی خاک پا نکش اینقدر
پسرم تو امانت حسنی
چه کنم تا که دست و پا نزنی
روی جسمت برو بیا شده است
استخوان های سینه وا شده است
شاهد دست و پا زدن شده است
آه شرمنده ی حسن شده است
قد کشیدی تا آنقدر اینجا
در عبا جا نمی شوی حتی
راه رفتن بر حریم تنت
جای نعل است بر روی بدنت
اسب روی تنت شتاب گرفت
نعل از پیکرت گلاب گرفت
کینه ها نقش بر زمینت کرد
عقده های جمل چنینت کرد
قاسمم قد کشیدی ولی کمان شده ای
تو پر از خرده استخوان شده ای
روی جسم تو همهمه شده است
داغ تو داغ فاطمه شده است
پهلویت در فشار بود شکست
سینه در اظطراب بود شکست
روضه ات امتداد تاریخ است
زخم نیزه مشابه میخ است
تا که پا پشت در گذاشت زدند
مادرم بار شیشه داشت زدند
یه مادر رد تو روز روشن بزنند
چه کار میکنی بگو
نه مادرت
زن همسایه اصلا چه کار می کنی بگو
تحملش سخته
تو رو امام حسن چه کار می کنی بگو
در افتاد مادر افتاد
به هیچکس نگو که خورده ام زمین
به هیچکس نگو عزیزم آفرین
حسن تو چادر مرا تکان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
دنبال حیدر می دوید
از چادرش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
منو زابراه نکن
دست و پا که می زنی مادر رو نگاه نکن
یه نفر کاری کنه
شمر اومده برا ما جلو داری کنه
ای بی کفن حسین
دور از وطن حسین
خونین دهن حسین
عریان بدن حسین
حسین جان
به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم
شبی که می رفتم واست کاسه ی آب میزاشتم
تا حالا از این خونواده رو زنی رو نبردن اسارت
الهی میمردم نمیدیدم اینقدر جسارت
✍حسین افروز
Shab06Moharram1402[02].mp3
18.38M
#زمینه
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
از حرم جان میرود با کام عطشان میرود
خواهرم زینب بیا قاسم به میدان میرود
با دم احلی من العسل از مقابل من میرود
بی زره و بی جوشن ببین یادگار حسن میرود
جان به این نام عالمگیرش صوت هر نغمه ی تکبیرش
میرسد نام حیدر با هر ضربه ی شمشیرش
****
ساقی لشکر ببین میلرزد ارکان زمین
زنده شد در کربلا یاد معزالمومنین
در شجاعت و هیبت حسن در ادب و نجابت حسن
رزم و رجز او چون علی قرص قمرِ صورت حسن
تیغ شمشیر بُران حسن صوت تفسیر قرآن حسن
نور چشمان عباس و حسین یاور زینب و جان حسن
****
یا حسین میگوید و یا حیدر و یا مجتبی
با هجومش میشود سرها معلق در هوا
جان حرم و جان عمو چشم همه به دنبال او
لشکری گوید اَینَ المَفَر تا که با او شود روبرو
ارثیه دارد از اجدادش ساقی کربلا استادش
طعم شمشیر او را چشید ازرق شامی و اولادش
➖➖➖➖➖➖➖
Shab06Moharram1402[06] (1).mp3
9.37M
#تک
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ما دخیل پر دامان حسن میگردیم
خیس از شر شر باران حسن میگردیم
ماه و خورشید به دور سرمان میچرخند
تا که دور سر طفلان حسن میگردیم
اشهد ان حسن قبل تولد گفتیم
ما در اسلام مسلمان حسن میگردیم
ما دو صد بار اگر باز به دنیا آییم
باز هم مومن قرآن حسن میگردیم
نوبت ما نشود بسکه ملائک هستند
لطف زهراست که قربان حسن میگردیم
نذری ماه محرم همه لطف حسن است
ما حسینی فقط از نان حسن میگردیم
مذهب عشق تماشای حسین است و حسن
در بهشت آنِ حسین آنِ حسن میگردیم
از حسین است که بالای حسن داد کشید
ما اگر پاره گریبان حسن میگردیم
همه جا رفته و گشتیم همین فهمیدیم
همه ی عمر در ایران حسن میگردیم
آرزو نیست رجز نیست یقینم این است
همه یک روز در ایوان حسن میگردیم
➖➖➖➖➖➖
Shab06Moharram1402[03].mp3
5.11M
#زمینه #شب_جمعه
#اباعبدالله
#شب_ششم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
هرچقدر گریه کنم سیر نمیشم حسین جانم
من چهجوری از غم تو پیر نمیشم حسین جانم
حلالم کن اگه واسه غم تو نمردم
حلالم کن اگه کم برا تو غصه خوردم
حلالم کن، حلالم کن
من و واسه خودت نگهدار و نذار که برم جای دیگه
واسهی تو میخوام که بمیرم آقاجون مهم نیست کی چی میگه
(عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین)۴
تا روضتو گوش میکنم داد میزنم حسین جانم
ای آقای تشنه لب بیکفنم حسین جانم
حلالم کن اگه مرحم زخمات نبودم
حلالم کن نوکر خوبی برات نبودم
حلالم کن، حلالم کن
تو رو خدا مراقبم باش که میخوام تو آغوش تو باشم
اجازه بده تا که زندهام محرم سیاهپوش تو باشم
عزیزم حسین عزیزم عزیزم عزیزم حسین...
****
هرآنچه بود گذشت از فضیلت شب قدر
نگاه ما به شب اول محرم تواست
➖➖➖➖➖➖➖➖
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
➖➖➖➖➖➖➖➖
بی زره آمده و پیرهن او کفن است
قاسم بن الحسن است
مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
سوی تو باشد عمو جان دیدهء کم سوی من
غرق خون شد روی من
با لگد دشمن کشيده شانه بر گیسوی من
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
گرفته سم مرکب بوی قاسم
عمو جانم عمو جان
میان چنگ قاتل موی قاسم
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
ای عمو بنگر تنم اندازه سقا شده
قاسمت رعنا شده
بند بندم زیر نعل اسب از هم وا شده
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
داغ من بهر تو از داغ على سنگين تَر است
اى عمو جانم حسين
مرگ نزد من به والله از عسل شيرين تَر است
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
از تبار مجتبايم، زاده پيغمبرم
يا حسين و يا حسين
اى عموجان من برايت يك على اكبرم
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
دودمه شب ششم محرم ( حضرت قاسم ع )
عمـو بـرجان قـاسـم کن عنـایت
به قربان وفایت
شکسته استخوان گشتم فدایت
#دودمه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
#التماس دعا