🌹 پوشاندن چشم از نامحرم
🌺 با بچه های مسجد رفته بودیم اردوی دماوند. بچه ها که مشغول بازی بودند، یکی از بزرگ ترها کتری را بهم داد و جایی را با انگشت نشانم داد و گفت:
🍃 آنجا رودخانه است. برو از آنجا آب بیاور تا چایی درست کنیم. از لای بوته ها تا چشمم به رودخانه افتاد، سرم را پایین انداختم. همانجا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن.
عده ای از دختران مشغول شنا بودند. در آن خلوت که جز خدا هیچ کس نبود. زمینه گناه برایم فراهم بود.
🌸 همانجا خدا را صدا زدم و گفتم: خدایا کمکم کن. الان شیطان به شدت وسوسه ام می کند که نگاه کنم؛ اما من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
برگشتم و رفتم از یک جای دیگر کتری را پر کردم. آمدم و شروع کردم به آماده کردن چایی. چشم هام پر از اشک شده بود. ظاهرش از دود چوب ها بود و باطنش... در همان حال خیلی با خدا مناجات کردم.
خیلی با توجه گفتم:
🌷 "" یاالله یالله ""
به محض تکرار نام خدا همه اشیای پیرامونم از سنگریزه ها و کوه و درختان یک صدا می گفتند:
🌷سبوح قدوس رب الملائکة و الروح
با شنیدن این صدا تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن.
به هر طرف که میرفتم از همه ذرات این عالم آن صدا را می شنیدم.
از آن موقع به بعد کم کم درهایی از عالم بالا به رویم باز شد.
🍃 در آخر هم بعد از تأکید بر رازداری گفت:
این ها را گفتم تا بدانی انسانی که ترک گناه می کند چه مقامی پیش خدا دارد.
#سه_شاخه گل #صلوات هدیه میکنیم به روح #شهید_احمد_علی_نیری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@HosseinorHossein🌱