دستشُ محکم گرفتم
گفتم: بحث و عوض نکن
این سوختگیِ دستت چیه هادی؟!
خندید؛
سرشو پایین انداخت و گفت:
یه شب شیطون اومد سراغم
منم اینطوری ازش پذیرایی کردم ..
#شهید_هادی_ذوالفقاری
سڪوت را بہ حرف زدن ترجیح دهید ، قبل از گفتن حرفـے با خود فڪر ڪنید ڪـہ آیا ضرورت دارد یا خیر
چہ بسا حرف ها و سخنانـے بہ زبان آوردیم و بہ دروغ و غیبت ختم شد!
#شهید_هادی_ذوالفقاری