👓 این چند دقیقه را بخوانید!
❗️ سید روح الله عجمیان و ماجرای آلن دومونیه!
1⃣ آلن دو مونیه نزدیک روستای اوتفای زندگی میکرد، آن سالها (۱۸۷۰) فرانسه با پروس (آلمان فعلی) درگیر جنگی بودند که پروسیها به شدت منفور بودند؛ وضع اقتصادی فرانسه هم تعریفی نداشت و خشکسالیهای گسترده روستاییان را کلافه کرده بود؛ هر از چندگاهی هم خبر کشته شدن فرانسویان روح و روان روستاییان را میآزرد. در همین ایام روستای اوتفای که نزدیک محل زندگی #آلن بود، محل تجمع مردم روستاهای اطراف شده بود و آلن که خودش جزء داوطلبین جنگ فرانسه بود و علی رغم ضعف جسمیش حاضر به مبارزه در راه کشورش بود به این روستا رفت!
الن به اهالی روستای اوتفای کمکهای فراوانی کرده بود، آب تامین کرده بود، در بازسازی قهوهخانه کمک کرده بود، در زمستان برایشان سوخت تامین کرده بود و... برخی اهالی دوستان زمان بچگی آلن بودند! خلاصه آلن آن روز به اوتفای رفت!
2⃣ مردمی که در اوتفای جمع شده بودند، به ناگهان روزنامه روز را دریافت کردند که خبر از کشته شدن چند فرانسوی توسط پروسی ها میداد. و نام فرزند یکی از اهالی هم در کشته ها بود؛ آلن هم که وطن پرست بود و خودش داوطلب مبارزه با پروسیها، به شدت ناراحت بود! همهمه بالاگرفت و مشاجراتی رخ داد! آلن در حال توضیح بود که فرانسویها باید آماده نبرد شوند و مبادا در بین آنان صدای ((زنده باد پروس)) شنیده شود!
ناگهان یکی از اهالی که از ماجرا خشمگین بود خطاب به الن گفت چی؟ تو گفتی زنده باد پروس؟! و یقه الن را گرفت! و به اهالی گفت این مرد #پروسی است! مردم اطراف اول اعتنا نکردند ولی وقتی آن شخص با حالت حق به جانب گفت مگر نشنیدید گفت زنده باد پروس؟! کمکم ترس از مخالفت در بین روستا ایجاد شد و دستها بالا رفت که بله ماهم شنیدیم که او میگوید زنده باد پروس! یکی گفت من شنیدم که گفت مرگ بر فرانسه!
و کتک و لگد و ضربه با چوب را روانه آلن کردند!
3⃣ الن که گفت مگر مرا نمیشناسید فلانی من به تو پول قرض دادم! او از ترس جمعیت خشمگین گفت هیچ پروسی به من پول نداده! و طناب دار را به گردن آلن انداختند! ولی اهالی گفتند نه پروسی ها ما را با شکنجه میکشند! اول به پای او نعل بزنید بعد بکشیدش! که الن نگونبخت را به اهنگری میبرند و پاهایش را خرد میکنند و دوست دوران بچگیاش با چاقو چشم اورا کور میکند! او میگوید مگر مرا نمیشناسی؟! و او در این جو میگوید آن موقع پروسی نبودی ولی الان خائنی!
4⃣ کار به قدری بالا میگیرد که به این شکنجهها هم راضی نمیشوند و الن را وسط روستا آتش میزنند و گوشتش را میخورند! کمکم شب از یکدیگر میپرسند این پروسی که بود؟! آلن دو مونیه کی رفت پروس که خائن شود؟! ما اصلا مگر مطمئن بودیم او پروسی شده؟! و...
5⃣ خبر به مرکز میرسد و دادگاه تشکیل میشود! همه افراد متهم از شرم سرشان را بالا نمیگیرند و میگویند آلن خیلی آدم خوبی بود! ما تحت جو واقع شده بودیم! ما جو زده شده بودیم!
انگار مسخ شده بودیم! جمعیت مارا وادار به این کار کرد! و ۴نفر از آن جمع که موثر در سلاخی آلن بودند، به اعدام با گیوتین محکوم میشوند! بقیه به حبسهای طولانی محکوم میشوند و مردم همه جا روی آنها تف میانداختند! روستای اوتفای تبدیل به جایی نفرین شده میشود و سالها طول میکشد تا دوباره آباد شود!
اعترافات قاتلین تکان دهنده است که هیچکدام نمیتوانند توضیح دهند در آن لحظه چطور چنین جنایتی انجام دادند!
ولی ریشه همه اینها یک چیز است:
عصبانی کن، شایعه بنداز= فاجعه رخ خواهد داد!
@HozeTwit
حوزه توییت (توییتر طلاب)🇵🇸
👓 نکته اول درباره #فرانسه: ❗️ فرانسه کشور به شدت خشنی هست؛ هم در اعتراضات هم در برخورد با اعتراضات
👓 آدمخواری فرانسویان بخاطر یک شایعه!
روزی که فرانسویان دوست خود را پس از شکنجه کباب کردند و خوردند!
1⃣ آلن دو مونیه نزدیک روستای اوتفای زندگی میکرد، آن سالها (۱۸۷۰) فرانسه با پروس (آلمان فعلی) درگیر جنگی بودند که پروسیها به شدت منفور بودند؛ وضع اقتصادی فرانسه هم تعریفی نداشت و خشکسالیهای گسترده روستاییان را کلافه کرده بود؛ هر از چندگاهی هم خبر کشته شدن فرانسویان روح و روان روستاییان را میآزرد. در همین ایام روستای اوتفای که نزدیک محل زندگی #آلن بود، محل تجمع مردم روستاهای اطراف شده بود و آلن که خودش جزء داوطلبین جنگ فرانسه بود و علی رغم ضعف جسمیش حاضر به مبارزه در راه کشورش بود به این روستا رفت!
الن به اهالی روستای اوتفای کمکهای فراوانی کرده بود، آب تامین کرده بود، در بازسازی قهوهخانه کمک کرده بود، در زمستان برایشان سوخت تامین کرده بود و... برخی اهالی دوستان زمان بچگی آلن بودند! خلاصه آلن آن روز به اوتفای رفت!
2⃣ مردمی که در اوتفای جمع شده بودند، به ناگهان روزنامه روز را دریافت کردند که خبر از کشته شدن چند فرانسوی توسط پروسی ها میداد. و نام فرزند یکی از اهالی هم در کشته ها بود؛ آلن هم که وطن پرست بود و خودش داوطلب مبارزه با پروسیها، به شدت ناراحت بود! همهمه بالاگرفت و مشاجراتی رخ داد! آلن در حال توضیح بود که فرانسویها باید آماده نبرد شوند و مبادا در بین آنان صدای ((زنده باد پروس)) شنیده شود!
ناگهان یکی از اهالی که از ماجرا خشمگین بود خطاب به الن گفت چی؟ تو گفتی زنده باد پروس؟! و یقه الن را گرفت! و به اهالی گفت این مرد #پروسی است! مردم اطراف اول اعتنا نکردند ولی وقتی آن شخص با حالت حق به جانب گفت مگر نشنیدید گفت زنده باد پروس؟! کمکم ترس از مخالفت در بین روستا ایجاد شد و دستها بالا رفت که بله ماهم شنیدیم که او میگوید زنده باد پروس! یکی گفت من شنیدم که گفت مرگ بر فرانسه!
و کتک و لگد و ضربه با چوب را روانه آلن کردند!
3⃣ الن که گفت مگر مرا نمیشناسید فلانی من به تو پول قرض دادم! او از ترس جمعیت خشمگین گفت هیچ پروسی به من پول نداده! و طناب دار را به گردن آلن انداختند! ولی اهالی گفتند نه پروسی ها ما را با شکنجه میکشند! اول به پای او نعل بزنید بعد بکشیدش! که الن نگونبخت را به اهنگری میبرند و پاهایش را خرد میکنند و دوست دوران بچگیاش با چاقو چشم اورا کور میکند! او میگوید مگر مرا نمیشناسی؟! و او در این جو میگوید آن موقع پروسی نبودی ولی الان خائنی!
4⃣ کار به قدری بالا میگیرد که به این شکنجهها هم راضی نمیشوند و الن را وسط روستا آتش میزنند و گوشتش را میخورند! کمکم شب از یکدیگر میپرسند این پروسی که بود؟! آلن دو مونیه کی رفت پروس که خائن شود؟! ما اصلا مگر مطمئن بودیم او پروسی شده؟! و...
5⃣ خبر به مرکز میرسد و دادگاه تشکیل میشود! همه افراد متهم از شرم سرشان را بالا نمیگیرند و میگویند آلن خیلی آدم خوبی بود! ما تحت جو واقع شده بودیم!...
@HozeTwit