نَگُفتی‌توخَرابه‌مَن‌ دِلواپَس‌ِتو‌می‌شَم..؟ {@ILYA_Mediya}

غصه می‌خورد ولی یاد تو تسکینش بود هر غمی داشت فقط نام پدر می‌آورد #مداحی‌ستوده ........................ {@ILYA_Mediya}

عمه‌باباآمده‌برخیز‌تا‌کاری‌کنیم.... آبرو‌داری‌کنیم.... ....................... {@ILYA_Mediya}

زنده‌ای‌صفحه‌صفحه‌درتاریخ #ای‌شهیده‌سه‌ساله‌ی‌اسلام دست‌بالا‌گرفته‌ام‌خود‌را انا‌کلب‌الرقیه‌می‌گویم:)! @ILYA_Mediya

کاش می‌شد فکرم را برایت بفرستم که یک روز تمام پر از تو بوده است.

اِسْمَعی‌،اِفْهَمی‌؟! یارُقیّه‌بِنت‌الحُسین💔 ........................ @ILYA_Mediya

هَرگِزمَگورُقَیه‌بُوَدخُردسال‌وطِفل بی‌بی‌قَبولِ‌توبه‌‌ی‌حَواوآدَم‌اَست {@ILYA_Mediya}

|گر‌دُختَرَکی‌پیشِ‌پدر‌ناز‌کُنَد گِره‌ِ‌کربُبَلای‌همه‌را‌باز‌کُنـــد..

نذر‌کردم‌که‌اگر‌ کرببلا‌قسمت‌شد، اربعین‌جای‌رقیه‌به‌زیارت‌بروم... ....................... @ILYA_Mediya

فتنه عایشه هنگام تشییع پیکر امام حسن مجتبی علیه السلام محمد بن مسلم مى‌گويد:از امام باقر(عليه السلام)شنيدم،فرمود: چون حسن بن على در بستر مرگ افتاد به حسين فرمود: برادر جانم من به تو وصيتى دارم آن را خوب حفظ‍‌ كن،چون من مردم مرا آماده ساز و به سوى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ببر تا با او تجديد عهدى كنم و مرا نزد مادرم فاطمه عليه السّلام برگردان و پس از آن مرا در بقيع ببر و به خاك بسپار و بدان كه از طرف حميراء(عايشه)به من،آن رسد كه مردم همه مى‌دانند به واسطۀ كينه و عداوت او با خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و دشمنى او با ما خانواده. چون حسن عليه السّلام وفات كرد،او را بر تابوتى گذاردند و به مصلاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه در آن بر جنازه‌ها نماز مى‌خواند بردند،و نماز بر امام حسن عليه السّلام خواندند و بعد از نماز او را به مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بردند و چون بر سر قبر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گذاشتند به عايشه خبر دادند كه بنى هاشم امام حسن عليه السّلام را آورده‌اند تا در كنار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به خاك سپارند و او با شتاب سوار بر استرى آمد-و او اول زن مسلمانى بود كه در تاريخ اسلام بر زين مى‌نشست و گفت: فرزند خود را از خانه من دور كنيد و به خاك نسپاريد و حجاب رسول خدا را پاره نكنيد. حسين بن على عليه السّلام در پاسخ او فرمود: تو و پدرت(ابا بكر)از قديم حجاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را دريديد و در خانۀ او كسى را وارد كرديد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دوست نداشت به او نزديك باشد(مراد ابا بكر و عمر است)، خدا اى عايشه از تو بازخواست مى‌كند،برادرم به من سفارش كرده او را نزد پدرش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ببرم تا با او تجديد پيمان كند و بدان اى عايشه كه برادرم داناترين مردم به خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود و او داناتر از اين بود كه پردۀ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بدرد و پاره كند و به او بى‌احترامى نمايد زيرا خداى تبارك و تعالى مى‌فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد تا به شما اجازه نداده‌اند بخانه پيامبر وارد نشويد (احزاب/58)» (مقصود ابى بكر و عمر است) و با اينكه خداوند فرموده است: «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد صداى خود را بر صداى پيامبر بلندتر نكنيد و روى سخن او سخنى نگوئيد(حجرات/3)» و به جان خودم تو براى پدرت(ابو بكر)و براى فاروقش(عمر)در گوش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كلنگ‌ها را به كار انداختيد،با اين‌كه خداى عزّ و جلّ‌ فرمايد: «به راستى آن كسانى كه آواز خود را نزد رسول خدا آهسته كنند كسانى‌اند كه خدا دلشان را به تقوى آزموده است» (حجرات/4) به جان خودم پدرت و فاروقش با نزديكى خودشان به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را آزار دادند و خود آن دو نفر آنچه را خدا از حق و حرمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله واجب كرده رعايت نكردند زيرا خداوند مقرر كرده كه آنچه كه بر مؤمنين در حال زنده بودنشان حرام است در حال مردن آنها هم حرام است اى عايشه اگر دفن كردن حسن نزد جدش بد مى‌دانى و راضى نيستى از نظر ما خداوند آن را جايز شمرده بود با مخالفت تو آن را دفن مى‌كرديم(ولى افسوس كه كلنگ زدن در كنار پيامبر از نظر ما جايز نيست). 📚الكافي 1 / 302 {@ILYA_Mediya}