- والقلم -
فرستادن هر گونه عکس فایل یا ویدیویی اینجا ممنوع است . اینجا فقط مینویسیم و مینویسیم و مینویسیم .
روضه خوان داشت از علی اصغر ميخواند
از لبای خشکش که برایِ یك قطرهٔ آب تقلا میکردند
از اینکه حسین«ع» کودك شش ماهه اش را به دست گرفت و روبه روی هزاران مرد جنگی و تا خرخره مسلح ایستاد و یك مشت آب درخواست کرد
مداح میخواند که طفل شش ماهه را چه به سیاست و جنگ ، طفل شش ماهه را چه به تشنگی و گرسنگی
همراهِ صدای مداح صدای مهیب رعد و برق شنیده شد
باران نم نم نه ، شدید بارید ..
هیئت نصفه و نیمه تمام شد و مردم زیر گریه هایِ آسمان به سمت خانه دویدند
روبه اسمان کردم
پهناور وسیع ، چه میشد اگر هزار و چهارصد سال پیش این چنین در کربلا میباریدی تا حداقل علی اصغرِ رباب زنده میماند؟(:
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره، جوری لالایی بخونم حرملهام گریش بگیره : )
هدایت شده از خیآلِخوش.
أمّا القلوبُ المنکسرة العباسُ کفیلها ؛
و اما قلبهای شکسته، عباس"ع ضامن و سرپرست آنهاست ..