هدایت شده از - ژیپسوفیلا '
تو را قسم به قلوب تمام مردم غزه
بیا که تاب تحمل نمانده بیش از این ..
- والقلم -
*
پرتقالِ خونی؛
از بچگیام پرتقالِ خونی برام یه افسانه ی پنهونی داشت
داستانِ غول های تبعید شده به جنگل هایِ پرتقال..
غولای بزرگی که به جرم متفاوت بودن به جنگلای پرتقال تبعید شدن و با طنابای قطور بسته شدن و کم کم خون از زخمای دستشون نفوذ کرده توی ریشه ی درختا و پرتقالا خون رو قرن ها توی رگه هاشون حفظ کردن و بجایِ فریاد غول ها خون به جا مونده از اونا رو به ما انسان ها یادآوری میکنن.
هنوزم که هنوزه پرتقال خونی منو به یاد چیزهایی میندازه که بخاطر تفاوتشون اونها رو غول کردم و تبعیدشون کردم به جنگلای پرتقال ذهنم..
پرتقالای خونی، تفاوت ها، تبیدگاه ها و در آخر؟
آزاد کردن غول های متفاوت از درخت های پرتقال..
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
من هیچ کوه ندیده بودم
که این چنین بر سر دستها برود.
اخترک هایِ رقصان قفسه سینه ام به نفس نفس افتادن، زور سیاهچاله ها خیلی زیاده ..