eitaa logo
معرفت دینی ؛ بصیرت انقلابی
340 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
24 فایل
⁦✔️⁩ارتباط با مسئول کانال ( ادمین ) 👇👇 @Hayat_e_dini ⁦✔️⁩اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰 حکمت های صادقی - آگاهی به زمان امام صادق علیه السّلام فرمودند: ✔️✔️ اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ؛ 🔴 آن کس که به زمان خویش دانا و آشنا باشد، شبهات به او هجوم نمی آورند. 📚 تحف العقول، ص۳۵۶شرح حدیث:«لوابس» به معنای شبهات است، یعنی اموری که بر انسان مشتبه می شود و او درست و نادرست، حق و باطل و راه و بیراهه را نمی شناسد و دچار فتنه و فساد و گمراهی می گردد.«زمان شناسی»، به انسان بصیرت و آگاهی می دهد. 🔴 📣 📣 زمان شناس، کسی است که ویژگیهای عصر و زمان خود را بشناسد، از دشمنان، دشمنی ها، خطرها و خطرآفرینان باخبر باشد، نفاق را بشناسد، حیله های رایج را بداند، دستهای پنهان در پشت قضایا و حوادث را بشناسد، مردم شناس باشد و ریشه حوادث و بحرانها را بداند.بصیرت و شناخت، مثل چراغی است که راه انسان را روشن می کند.حرکت در جاده تاریک، خطرناک است. ممکن است دشمنانی در کمین باشند، یا گودال هایی بر سر راه باشد، یا حیوانی وحشی حمله کند و آسیب برساند. 🔴 ✅ امّا آشنایی به زمان و بصیرت نسبت به مسائل روز، سبب می شود، انسان فریب نخورد و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد. این نکته، هم در مسائل اجتماعی و روابط با مردم است و هم در مسائل سیاسی و خطوط جناحها، گروهها و احزاب. چه بسیار افرادی که به سبب سادگی و ناآگاهی، به گمراهی افتادند و آبرو و ایمانشان بر باد رفت. 🔴 زمان شناسی، سدّی در برابر هجوم شبهه ها و فتنه هاست. 📚 منبع: حکمت های صادقی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام صادق علیه السلام)، جواد محدثی. hadith.net ( ع )
⬛️ اوضاع سياسى، اجتماعی و فرهنگى عصر امام 🟫 در ميان امامان، عصر امام صادق(عليه السلام) منحصر به فرد بوده و شرائط اجتماعى و فرهنگى عصر آن حضرت در زمان هيچ يك از امامان وجود نداشته است، زیرا آن دوره از نظـر سـياسى، دوره ضعف و تزلـزل حكومت بنى اميه و فـزونـى قـدرت بنى عباس بود و اين دو گروه مدتى در حال كشمكش و مبارزه با يكديگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملك تبليغات و مبارزات سياسى عباسيان آغاز گرديد، و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عمليات نظامى گرديد و سرانجام در سال 132 به پيروزى رسيد. 🟫 از آن جا كه بنى اميه در اين مدت گرفتار مشكلات سياسى فراوان بودند، فرصت ايجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شيعيان را (مثل زمان امام سجاد) نداشتند. عباسيان نيز چون پيش از دست يابى به قدرت، در پوشش شعار طرف دارى از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مى كردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود. از اين رو اين دوران، دوران آرامش و آزادى نسبى امام صادق(عليه السلام) و شيعيان و فرصت بسيار خوبى براى فعاليت علمى و فرهنگى آنان به شمار مى رفت. 1⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬆️⬆️⬆️ ⬛️ شرائط خاص فرهنگى 🟫 از نظر فكرى و فرهنگى نيز عصر امام صادق(عليه السلام) عصر جنبش فكرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بى سابقه اى در جامعه اسلامى به وجود آمده بود و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: علم قرائت قرآن، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام، يا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، رياضيات و... پديد آمده بود، به طورى كه هر كس يك متاع فكرى داشت، به بازار علم و دانش عرضه مى كرد. بنابراين تشنگى علمى عجيبى به وجود آمده بود كه لازم بود امام به آن پاسخ گويد. 🟩 عواملى را كه موجب پيدايش اين جنبش علمى شده بود، مى توان [ چند مورد را ] به نحو خلاصه [ بیان ] كرد: 🔶 1. آزادى و حريت فكر و عقيده در اسلام. البته عباسيان نيز در اين آزادى فكرى بى تأثير نبودند، اما ريشه اين آزادى در تعليمات اسلام بود، به طورى كه اگر هم عباسيان مى خواستند از آن جلوگيرى كنند، نمى توانستند. 🔶 ۲. اقوام و مللى كه اسلام را پذيرفته بودند، نوعاً داراى سابقه فكرى و علمى بودند و بعضاً همچون نژاد ايرانى (كه از همه سابقه اى درخشان تر داشت) و مصرى و سورى، از مردمان مراكز تمدن آن روز به شمار مى رفتند. اين افراد به منظور درك عميق تعليمات اسلام، به تحقيق و جستوجو و تبادل نظر مى پرداختند. 🔶 ۳. تسامح دينى يا همزيستى مسالمت آميز با غيرمسلمانان مخصوصاً هم زيستى با اهل كتاب. مسلمانان، اهل كتاب را تحمل مى كردند و اين را برخلاف اصول دينى خود نمى دانستند در آن زمان اهل كتاب، مردمى دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمى داشتند و اين; خود بحث و بررسى و مناظره را به دنبال داشت. 2⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬆️⬆️⬆️ ⬛️ برخورد فِرَق و مذاهب 🟫 عصر امام صادق(عليه السلام)، عصر برخورد انديشه ها و پيدايش فرق و مذاهب مختلف نيز بود. در اثر برخورد مسلمين با عقايد و آراى اهل كتاب و نيز دانشمندان يونان، شبهات و اشكالات گوناگونى پديد آمده بود. 🟫 در آن زمـان فـرقـه هـايـى همچـون: معتزله، جبريه، مرجئـه، غُلات ، زنادقه مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخيه و امثال اين ها پديد آمده بودند كه هركدام عقايد خود را ترويج مى كردند. 🟩 از اين گذشته، در زمينه هريك از علوم اسلامى نيز در ميان دانشمندان آن علم، اختلاف نظر پديد مى آمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسير، حديث، فقه، و علم كلام بحث ها و مناقشات داغى در مى گرفت و هر كس به نحوى نظر مى داد و از عقيده اى طرفدارى مى كرد. 🟥 دانشگاه بزرگ جعفـر امام صادق(عليه السلام) با توجه به فرصت مناسب سياسى كه به وجود آمده بود و با ملاحظه نياز شديد جامعه و آمادگى زمينه اجتماعى، دنباله نهضت علمى و فرهنگى پدرش امام باقر(عليه السلام) را گرفت و حوزه وسيع علمى و دانشگاه بزرگى به وجود آورد و در رشته هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته اى همچون: هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضّل بن عمر، جابر بن حيّان و... تربيت كرد كه تعداد آن ها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند. 🟥 هريك از اين شاگردان شخصيت هاى بزرگ علمى و چهره هاى درخشانى بودند كه خدمات بزرگى انجام دادند. گروهى از آنان داراى آثار علمى و شاگردان متعددى بودنـد. بـه عنـوان نمـونـه «هشـام بـن حكـم» سى و يك جلـد كتـاب نوشته و «جابر بن حيـان» نيز بيـش از دويست جلد در زمينه علوم گوناگون به خصوص رشته هاى عقلى و طبيعى و شيمى (كه آن روز كيميا ناميده مى شد) تصنيف كرده بود كه به همين خاطر، به عنوان پدر علم شيمى مشهور شده است. كتاب هاى جابر بن حيان به زبان هاى گوناگون اروپايى در قرون وسطى ترجمه گرديد و نويسندگان تاريخ علوم، همگى از او به عظمت ياد مى كنند. 3⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬆️⬆️⬆️ ⬛️ وسعت دانشگاه امام صادق(عليه السلام) 🟫 امام صادق(عليه السلام) با تمام جريان هاى فكرى و عقيدتى آن روز برخورد كرد و موضع اسلام و تشيع را در برابر آن ها روشن ساخته، برترى بينش اسلام را ثابت نمود. 🟥 شاگردان دانشگاه امام صادق(عليه السلام) منحصر به شيعيان نبود، بلكه از پيروان سنت و جماعت نيز از مكتب آن حضرت برخوردار مى شدند. پيشوايان مشهور اهل سنت، بلاواسطه يا با واسطه، شاگرد امام بوده اند. 🟥 در رأس اين پيشوايان، «ابو حنيفه» قرار دارد كه دو سال شاگرد امام بوده است. او اين دو سال را پايه علوم و دانش خود معرفى مى كند و مى گويد: «لَوْلاَ السّنتانِ لَهَلَكَ نُعمانُ»: اگر آن دو سال نبود، «نعمان» هلاك مى شد. 🟫 شاگردان امام از نقاط مختلف همچون كوفه، بصره، واسط، حجاز و امثال اين ها و نيز از قبائل گوناگون مانند: بنى اسد، مخارق، طىّ، سليم، غطفان، اَزُدْ، خُزاعـه، خثعم، مخـزوم، بنى ضـبّه، قريش به ويژه بنى حارث بن عبدالمطلب و بنى الحسن بودند كه به مكتب آن حضرت مى پيوستند. 🟫 در وسعت دانشگاه امام همين قدر بس كه «حسن بن على بن زياد وشّاء» كه از شاگردان امام رضا(عليه السلام) و از محدثان بزرگ بوده (و طبعاً سال ها پس از امام صادق(عليه السلام)زندگى مى كرده)، مى گفت: در مسجد كوفه نهصد نفر استاد حديث مشاهده كردم كه همگى از جعفر بن محمد حديث نقل مى كردند. 🟫 بـه گفتـه «ابـن حجـر عسقـلانـى»[ از علمای اهل سنت ] فقها و محدثانى همچون: شعبه، سفيان ثورى، سفيان بـن عيينه، مالك، ابـن جريح، ابـوحنيفه، پسر وى موسى، وهيب بـن خالـد، قطـان، ابـوعاصـم، و گروه انبوه ديگـر، از آن حضـرت حـديث نقـل كرده اند. 🟫 «يافعى» مى نويسد: او سخنان نفيسى در علم توحيد و رشته هاى ديگر دارد. شاگرد او، «جابر بن حيان»، كتابى شامل هزار ورق كه پانصد رساله را در بر داشت، تأليف كرد. 🟫 امام صادق(عليه السلام) هريك از شاگردان خود را در رشته اى كه با ذوق و قريحه او سازگار بود، تشويق و تعليم مى نمود و در نتيجه، هركدام از آن ها در يك يا دو رشته از علوم مانند: حديث، تفسير، علم كلام، و امثال اين ها تخصص پيدا مى كردند. 🟫 گاهى امام، دانشمندانى را كه براى بحث و مناظره مراجعه مى كردند، راهنمايى مى كرد تا با يكى از شاگردان كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كنند. 🟩 «هشام بن سالم» مى گويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق(عليه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بوديم. يك نفر مرد شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد مجلس شد. امام فرمود: بنشين. آن گاه پرسيد: چه مى خواهى؟ 🔶🔶 مرد شامى گفت: شنيده ام شما به تمام سؤالات و مشكلات مردم پاسخ مى گوييد، آمده ام با شما بحث و مناظره بكنم! امام فرمود: ـ در چه موضوعى؟ شامى گفت: ـ درباره كيفيت قرائت قرآن. امام رو به «حمران» كرده فرمود: ـ حمران جواب اين شخص با تو است! مرد شامى: ـ من مى خواهم با شما بحث كنم، نه با حمران! ـ اگر حمران را محكوم كردى، مرا محكوم كرده اى! مرد شامى ناگزير با حمران وارد بحث شد. هرچه شامى پرسيد، پاسخ قاطع و مستدلى از حمران شنيد، به طورى كه سرانجام از ادامه بحث فروماند و سخت ناراحت و خسته شد! امام فرمود: ـ (حمران را) چگونه ديدى؟ ـ راستى حمران خيلى زبردست است، هرچه پرسيدم به نحو شايسته اى پاسخ داد! شامى گفت: مى خواهم درباره لغت و ادبيات عرب با شما بحث كنم. امام رو به «ابان بن تغلب» كرد و فرمود: با او مناظره كن. ابان نيز راه هرگونه گريز را به روى او بست و وى را محكوم ساخت. شامى گفت: مى خواهم درباره فقه با شما مناظره كنم! امام به «زُراره» فرمود: با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست كشاند! شامى گفـت: مـى خـواهم درباره كلام با شـما مناظـره كنم. امام بـه «مؤمن طاق» دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نكشيد كه شامى از مؤمن طاق نيز شكست خورد! به همين ترتيب وقتى كه شامى درخواست مناظره درباره استطاعت (قدرت و توانايى انسان بر انجام يا ترك خير و شرّ)، توحيد و امامت نمود، امام به ترتيب به حمزه طيّار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هرسه، با دلايل قاطع و منطق كوبنده، شامى را محكوم ساختند. با مشاهده اين صحنه هيجان انگيز، از خوشحالى خنده اى شيرين بر لبان امام نقش بست. 📚 ( سیره پیشوایان ؛ استاد مهدی پیشوایی ( ره ) ؛ با تلخیص و تصرف ؛ و حذف منابع ) tohid.ir ( ع )
📸 قبرستان بقیع پیش از تخریب 🔴 با لمس هر تصویر ، آن تصویر به صورت کامل باز می شود yjc.news ( ع )
📌📌 همرزمان حسین (علیه‌السّلام) 📌📌 ده گفتار از حضرت آیت الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(علیهم‌السّلام) علاقه مندان به تهیه این کتاب مراجعه کنند به : 👇👇👇 https://khameneibook.ir/book/ ( ع )
14.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قربان آن دل ...... حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «امام صادق (علیه ‌السّلام) از راوی سؤال میکنند: تَجلِسونَ وَ تُحَدِّثون؟ می‌نشینید دُور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم؛ یعنی همین مجموعه‌ی هیئات. بعد حضرت میفرمایند: اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها؛ من دوست میدارم این مجالس را. قربان آن دل! [میفرماید] مجالس شما را دوست میدارم. اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ‌ اُحِبُّها و اَحیوا اَمرَنا؛مسئله‌ی ما را زنده نگه دارید.» ۱۴۰۰/۱۱/۳ khamenei.ir ( ع )
⬛️ امام صادق(عليه السلام); روياروى عباسيان 🟫 ...... بنى عباس در آغاز كشمكش با بنى اميه، شعار خود را طرفدارى از خاندان پيامبر (بنى هاشم) و تحقق قسط و عدل قرار دادند. در واقع، از آن جا كه مظلوميت خاندان پيامبر در زمان حكومت امويان دل هاى مسلمانان را جريحه دار ساخته بود و از طرف ديگر امويان به نام خلافت اسلامـى از هيـچ ظلم و ستمى فروگذارى نمى كردند، بنى عباس با استفاده از تنفر شديد مردم از بنى اميه و به عنوان طرف دارى از خاندان پيامبر، توانستند در ابتداى امر پشتيبانى مردم را جلب كنند، ولى نه تنها وعده هاى آنان درمورد رفع مظلوميت از خاندان پيامبر و اجراى عدالت عملى نشد، بلكه طولى نكشيد كه برنامه هاى ضد اسلامى بنى اميه، اين بار با شدت و وسعتى بيش تر اجرا گرديد، به طورى كه مردم، بازگشت حكومت اموى را آروز نمودند! 📌📌 چنان كه يكى از شعراء به نام ابوعطاء سندى، به طعنه چنين سرود: كاش ظلم و ستم بنى اميه برمى گشت و عدل و داد بنى عباس به آتش دوزخ مى رفت . 🔶🔶 از آن جا كه حكومت سفاح، نخستين خليفه عباسى، كوتاه مدت بود و در زمان وى هنوز پايه هاى حكومت عباسيان محكم نشده بود، در دوران خلافت او فشار كمترى متوجه مردم شد و خاندان پيامبر نيز زياد در تنگنا نبودند، اما با روى كار آمدن منصور دوانيقى، فشارها شدت يافت. از آن جا كه منصور مدت نسبتاً طولانى، يعنى حدود بيست و يك سال، با امام صادق(عليه السلام) معاصر بود، لذا بى مناسبت نيست كه قدرى پيرامون فشارها و جنايت هاى او [ به صورت مختصر ] در اين مدت طولانى به بحث و بررسى پردازيم: ⬛️ سياست فشار اقتصادى ابو جعفر منصور (دومين خليفه، عباسى) مردى ستمگر و خون ريز و سنگدل بود. او جامعه اسلامى را به بدبختى كشيده، جان مردم را به لب رسانده بود و پاسخ كوچك ترين انتقاد را با شمشير مى داد. 🔶🔶 منصور علاوه بر ستم گرى، فوق العاده پول پرست، بخيل، و تنگ چشم بود و در ميان خلفاى عباسى در بخل و پول پرستى زبانزد خاص و عام بود، به طورى كه در كتب تاريخ درباره بخل و مال دوستى افراطى او داستان ها نقل كرده اند، ولى سخت گيرى ها و فشارهاى مالى و تضييقات طاقت فرساى اقتصادى او، تنها با عامل بخل و دنياپرستى قابل توجيه نيست، زيرا او در زمان خلافت خود، اقتصاد جامعه اسلامى را فلج كرد و مردم را از هستى ساقط نمود. او نه تنها اموال عمومى مسلمانان را در خزانه دربار خلافت به صورت گنج گرد آورد و از صرف آن در راه عمران و آبادى و رفاه و آسايش مردم خوددارى كرد، بلكه آن چه هم در دست مردم بود، به زور از آن ها گرفت و براى احدى مال و ثروتى باقى نگذاشت، به طورى كه طبق نوشته برخى از مورخان، مجموع اموالى كه وى از اين طريق جمع كرد، بالغ بر هشتصد ميليون درهم مى شد. 🟫 آرى، اين برنامه وسيع و گسترده كه در سطح مملكت اجرا مى شد، برنامه اى نبود كه بتوان آن را صرفاً به بخل ذاتى و پول پرستى افراطى منصور مستند دانست،بلکه قرائن و شواهدى در دست است كه نشان مى دهد برنامه گرسنگى و فلج سازى اقتصادى، يك برنامه حساب شده و فراگير بود كه منصور روى مقاصد خاصى آن را دنبال مى كرد. 🔶🔶 هدف منصور از اين سياست شوم اين بود كه مردم، همواره نيازمند و گرسنه و متكى به او باشند و در نتيجه هميشه در فكر سيركردن شكم خود بوده، مجال انديشه در مسائل بزرگ اجتماعى را نداشته باشند. 🔶🔶 او روزى در حضور جمعى از خواص درباريان خود، با لحن زننده اى، انگيزه خود را از گرسنه نگه داشتن مردم چنين بيان كرد: «اعراب چادرنشين در ضرب المثل خود خوب گفته اند كه سگ خود را گرسنه نگه دار تا به طمع نان دنبال تو بيايد»!! در اين هنگام يكى از حضار كه از اين تعبير زننده سخت ناراحت شده بود، گفت: «مى ترسم شخص ديگرى، قرص نانى به اين سگ نشان بدهد و سگ به طمع نان دنبال او برود و تو را رها كند»! 📌📌 منصور نه تنها در دوران زمام دارى خود، برنامه سياه تحميل گرسنگى را اجرا مى كرد، بلكه اين برنامه ضد انسانى را به فرزندش «مهدى» نيز تعليم مى داد. او ضمن يكى از وصيت هاى خود به پسرش «مهدى» گفت: 🟧 «من مردم را به طرق مختلف، رام و مطيع ساخته ام. اينك مردم سه دسته اند: گروهى فقير و بيچاره اند و هميشه دست نياز به سوى تو دراز خواهند كرد، گروهى متوارى هستند و هميشه بر جان خود مى ترسند، و گروه سوم در گوشه زندانها به سر مى برند و آزادى خود را فقط از رهگذر عفو و بخشش تو آرزو مى كنند. وقتى كه به حكومت رسيدى، خيلى به مردم در طلب رفاه و آسايش ميدان نده»! اين حقايق نشان مى دهد كه اين برنامه، به منظور تثبيت پايه هاى حكومت منصور طرح شده و هدف آن جلوگيرى از جنبش و مخالفت مردم، از طريقت ضعيف و محو نيروهاى مبارز بود و تنها حساب صرفه جويى و سخت گيرى در مصرف اموال دولتى در ميان نبود. 1⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬆️⬆️⬆️ ⬛️ موج كشتار و خون 🟫 سياست ضد اسلامى منصور، منحصر به ايجاد گرسنگى و قطع عوايد مردم نبود، بلكه گذشته از فشار اقتصادى و فقر و پريشانى، رعب و وحشت و اختناق عجيبى در جامعه حكم فرما بود و موجى از كشتار و شكنجه به وسيله عمال و دژخيمان منصور به راه افتاده بود و هر روز گروهى، قربانى اين موج خون مى شدند. 🔶🔶 روزى عموى ابوجعفر منصور به وى گفت: تو چنان با عقوبت و خشونت به مردم هجوم آورده اى كه انگار كلمه «عفو» به گوش تو نخورده است! وى پاسخ داد: هنوز استخوان هاى بنى مروان نپوسيده و شمشيرهاى آل ابى طالب در غلاف نرفته است، و ما، در ميان مردمى به سر مى بريم كه ديروز ما را اشخاصى عادى مى ديدند و امروز خليفـه، بنابر اين هيبت ما جز با فراموشى عفو و به كارگيرى عقوبت، در دل ها جا نمى گيرد. 🟩 البته اين اختناق، در تمام قلمرو حكومت منصور بيداد مى كرد، ولى در اين ميان شهر «مدينه» بيش از هر نقطه ديگر زير فشار و كنترل بود، زيرا مردم مدينه به حكم آن كه از روز نخست، از نزديك با تعاليم اسلام و سيستم حكومت اسلامى آشنايى داشتند، هرگز حاضر نبودند زير بار حكومت هاى فاسدى مثل حكومت منصور بروند و هر حكمى را به نام دستور اسلام نمى پذيرفتند. به علاوه، پس از رحلت پيامبر، شهر مدينه اغلب، جايگاه وعظ و ارشاد پيشوايان بزرگ اسلام بود و رجال بزرگ خاندان وحى، كه هركدام در عصرخود رسالت حفظ اسلام و ارشاد جامعه اسلامى را عهده دار بودند، تا زمان پيشواى هشتم، در مدينه اقامت داشتند و وجود آن ها همواره نيروبخش جنبش هاى اسلامى مسلمانان مدينه به شمار مى رفت. 📌📌 در زمان خلافت منصور، پيشواى ششم و بعد از رحلت آن حضرت، فرزند ارجمندش موسى بن جعفر(عليه السلام) مركز ثقل مبارزات اسلامى به شمار مى رفتند و مدينه كانون گرم جنبش ها و نهضت هاى اصيل اسلامى برضد استبداد و خودكامگى زمام داران ظالم محسوب مى شد. ⬛️ مدينه در محاصره اقتصادى! 🟫 پس از قيام «محمد بن عبدالله بن الحسن» مشهور به «نفس زكيّه» (نواده امام حسن مجتبى)، در اواخر حيات امام صادق(عليه السلام)، منصور براى درهم شكستن نهـضت شـهر مـدينـه، شخـص بسـيار بـيرحـم و خشـن و سنگ دلى به نام «رياح بن عثمان» را به فرماندارى مدينه منصوب كرد. رياح پس از ورود به مدينه، مردم را جمع كرد و ضمن خطبه اى چنين گفت: 📌📌 «اى اهـل مـدينه! مــن افعـى و زاده افعـى هستم! مـن پــسر عمـوى «مسـلم بن عقبه» هستم كه شهر شما را بـه ويرانى كشيد و رجـال شما را نابـود كـرد. به خدا سوگند اگر تسليم نشويد، شهر شما را درهم خواهم كوبيد، به طورى كه اثرى از حيات درآن باقى نماند»! 📌📌 در اين هنگام گروهى از مسلمانان از جا برخاستند و به عنوان اعتراض فرياد زدند: «شخصى مثل تو كه سابقه اى ننگين در اسلام دارى و پدرت دوبار به واسطه ارتكاب جرم، تازيانه (كيفر اسلامى) خورده، كوچك تر از آن هستى كه اين كار را انجام دهى، ما هرگز اجازه نخواهيم داد با ما چنين رفتار كنى». 🟥 «رياح» به منصور گزارش داد كه مردم مدينه شورش نموده از اوامر خليفه اطاعت نمى كنند. منصور نامه تندى به وسيله وى به اهل مدينه نوشت و طى آن تهديد كرد كه اگر به روش مخالفت جويانه خود ادامه دهند، راه هاى بازرگانى را از خشكى و دريا به روى آن ها بسته و آن ها را در محاصره اقتصادى قرار خواهد داد و با اعزام قواى نظامى دمار از روزگار آن ها در خواهد آورد! 📌📌 «رياح» مردم را در مسجد گرد آورد و برفراز منبر رفت و شروع به قرائت نامه خليفه كرد. هنوز نامه را تا آخر نخوانده بود كه فرياد اعتراض مردم از هر طرف بلند شـد و آتـش خشـم و ناراحتى آنان شعلـه ور گرديـد، به طورى كه وى را بالاى منبر سنگباران كردند و او براى حفظ جان خود، از مجلس فرار كرد و پنهان گرديد... . 🔶🔶 منصور به دنبال اين جريان، تهديد خود را عملى كرد و با قطع راه هاى حمل و نقل كالا، مـدينـه را در محاصره اقتصادى قرار داد و اين محاصره تا زمان خلافت پسر وى «مهدى عباسى» ادامه داشت. ⬛️ امام صادق(عليه السلام) و منصور 🟩 ابوجعفر منصور از تحرك و فعاليت سياسى امام صادق(عليه السلام) سخت نگران بود. محبوبيت عمومى و عظمت علمى امام بر بيم و نگرانى او مى افزود. به همين جهت هـر از چنـدى به بها نه اى امـام را به عـراق احضار مى كرد و نقشه قتل او را مى كشيد، ولى هر بار به نحوى خطر از وجود مقدس امام برطرف مى گرديد. 🟫 منصور شيعيان را در مدينه به شدت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، به طورى كه در مدينه جاسوسانى داشت كه كسانى را كه با شيعيان امام صادق(عليه السلام رفت و آمد داشتند، گردن مى زدند. 2⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬇️⬇️⬇️ 📌📌 امام ياران خود را از نزديكى و همكارى با دربار خلافت باز مى داشت. روزى يكى از ياران امام پرسيد: برخى از ما شيعيان گاهى دچار تنگ دستى و سختى معيشت مى گردد و به او پيشنهاد مى شود كه براى اين ها (بنى عباس) خانه بسازد، نهر بكند (واجرت بگيرد)، اين كار از نظر شما چگونه است؟ امام فرمود: من دوست ندارم كه براى آن ها (بنى عباس) گرهى بزنم يا درِ مشكى را ببندم، هرچند در برابر آن پول بسيارى بدهند، زيرا كسانى كه به ستم گران كمك كنند، در روز قيامت در سراپرده اى از آتش قرار داده مى شوند تا خدا ميان بندگان حكم كند. 📌📌 امام، شيعيان را از ارجاع مرافعه به قُضات دستگاه بنى عباس نهى مى كرد و احكام صادر شده از محكمه آن ها را شرعاً لازم الإجرا نمى شمرد. امام هم چنين بـه فقيهان و محـدثان هشـدار مى داد كـه بـه دستگاه حكومـت وابسـته نشوند و مى فرمود: فقيهان اُمَناى پيامبرانند، اگر ديديد به سلاطين روى آوردند (و با ستمكاران دمساز و همكار شدند) به آنان بدگمان شويد و اطمينان نداشته باشيد. 🟫 روزى ابوجعفر منصور به امام صادق(عليه السلام) نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نمى آيى؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوى) چيزى نداريم كه براى آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروى چيزى ندارى كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم. تو نه داراى نعمتى هستى كه بياييم به خاطر آن به تو تبريك بگوييم ونه خود را در بلا و مصيبت مى بينى كه بياييم به تو تسليت دهيم، پس چرا نزد تو بياييم؟! منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسى اهل دنيا باشد، تو را نصيحت نمى كند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمى آيد(!). ⬛️ مُفتى تراشى 🟩 زمام داران بنى اميه مى كوشيدند با وسائل مختلف، مردم را از مكتب ائمه دور نگه داشته ميان آنان و پيشوايان بزرگ اسلام فاصله ايجاد كنند و به اين منظور مردم را به مفتيان وابسته به حكومت وقت ـ يا حداقل فقيهان سازشكار و بى ضررـ رجــوع مى دادند. 📌📌 زمام داران عباسى نيز با آن كه در آغاز كار، شعار طرف دارى و حمايت از بنى هاشم را دستاويز رسيدن به اهداف خويش قرار داده بودند، پس از آن كه جاى پاى خود را محكم كردند، همين برنامه را در پيش گرفتند. 🟩 خلفاى عباسى هم مانند امويان، پيشوايان بزرگ خاندان نبوت را كه جاذبه معنوى و مكتب حيات بخش آنان مردم را شيفته و مجذوب خود ساخته و به آنان بيدارى و تحرك مى بخشيد، براى حكومت خود كانون خطرى تلقى مى كردند و از اين رو كوشش مى كردند به هر وسيله اى كه ممكن است، آنان را در انزوا قرار دهند. 🟩 اين موضوع، در زمان امام صادق(عليه السلام) بيش از هر زمان ديگر به چشم مى خورد. در عصر امام ششم حكومت هاى وقت به طور آشكار مى كوشيدند افرادى را كه خود مدتى شاگرد مكتب آن حضرت بودند، در برابر مكتب امام برمسند فتوا و فقاهت نشانده مرجع خلق معرفى نمايند، چنان كه «ابن ابى ذئب» و «مالك بن انس» را نشاندند! 🟩 منصور دوانيقى به همين منظور «مالك بن انس» را فوق العاده مورد تكريم قرارمى داد و او را مفتى و فقيه رسمى معرفى مى كرد. سخن گوى بنى عباس در شهر مدينه اعلام مى كرد كه: جز مالك بن انس و ابن ابى ذئب كسى حق ندارد در مسائل اسلامى فتوا بدهد! 3⃣ ⬇️⬇️⬇️ ( ع )
⬆️⬆️⬆️ ⬛️ تأليف اجبارى 🟫 منصور دستور داد مالك كتاب حديثى تأليف كرده در اختيار محدثان قرار دهـد. مالك از اين كار خوددارى مى كرد، ولى منصور در ايـن مـوضوع اصرار مىورزيد. روزى منصور به وى گفت: بايد اين كتاب را بنويسى، زيرا امروز كسى داناتر از تو وجود ندارد! مالك بر اثر پافشارى و اجبار منصور، كتاب «موطّأ» را تأليف نمود. 🟫 به دنبال اين جريان، حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرف دارى از مالك و ترويج و تبليغ وى و نشر فتاواى او پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق(عليه السلام) دور نگه دارد. 🟫 منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواى تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آن ها عمل كنند. 📌📌 البته اين مُفتى ها نيز در مقابل پشتيبانى هاى بى دريغ حكومت هاى آن زمان، خواهى نخواهى دست نشانده و حافظ منافع آن ها بودند و اگر خليفه پى مى برد كه فقيه و مفتى وابسته، قدمى برخلاف مصالح او برداشته يا باطناً با آن موافق نيست، به سختى او را مجازات مى كرد; چنان كه مالك بن انس كه آن همه مورد توجه منصور بود، بر اثر سعايتى كه از او نزد پسر عموى منصور نمودند، به دستور وى هفتاد تازيانه خورد! اين سعايت مربوط به فتوايى بود كه وى برخلاف ميل خليفه صادر نموده بود. 📚( سیره پیشوایان ؛ مهدی پیشوایی ؛ با تلخیص و تصرف ؛ و حذف منابع ) tohid.ir ( ع )