واسه همین تو این شب،بغضم با بقیه شبا فرق داره... چون تو این شب... یاهمون بهتره بگم تو بلندترین شب سال... بیشتر دلتنگ میشم... ی دقیقه بیشتر از همیشه دلتنگ شون میشم...🥺 ی دقیقه بیشتر به دور بودنمون فک میکنم #غربت

غمگین ترین سکانس از مهاجرت :( #مهاجرت #غربت

امشب بعد چند سال باهاش حرف زدم.. خوشحال بودم ک صداشو می‌شنوم زنده اس... نگرانش بودم .. دلتنگش بودم دلتنگ صداش،خودش،بغلش،مهربونیش.. دلم میخواس بهش بگم چقد دوسش دارم و چقد دلم براش تنگ شده.‌. چقد دلم میخواد حتی برای ی بارم ک شده ببینمش قبل اینکه....... ولی نتونستم چیزی بهش بگم،تا میخاستم حرف بزنم این بغض لعنتی نمیزاشت.. بهم گفت نمیای اینجا؟تو دلت برای ما تنگ نشده؟ دوست نداری بیای این طرفا؟ با بغضی ک تو گلوم بود و چشایی ک در صدم ثانیه اشکی شد گفتم خیلی دوست دارم بیام ولی .... #دلتنگی #غربت

صدام میلرزید و اشک تو چشام جمع شده بود..دلم میخواست از پشت این صفحه ی گوشی برم بغلش کنم ،دلم میخواس از پشت این تماس تصویری ام ک شده برای چند ثانیه بتونم برم پیششون... گفتم حالت چطوره؟بهتری؟ اخه آخرین خبری ک ازش بهمون رسیده بود خبر خوبی نبود.. گفت آره من خوبم..چیزی نبود.. میگفت خوبم ولی صداش اینو نمگیف... میگفت خوبم ولی ظاهرش اینو نمیگف... میگفت خوبم ولی خیلی لاغر شده بود... میگفت خوبم ولی صداش گرفته بود... میگفت خوبم ولی مدام سرفه میکرد.. میگفت خوبم چیزی نبود! ولی تا حد مرگ پیش رفته بود.. میگفت چیزی نبود ولی همه فکر میکردن تموم میکنه.. میگفت چیزی نبود ولی تا کما رفته بود.. میگفت چیزی نبود ولی قلبش کمتر از ۳ درصد کار می‌کرد... برخلاف چیزی ک میگف،حالش اصن خوب نبود.. فقط وانمود میکرد ک من ناراحت نشم..🥺 #دلتنگی #غربت