eitaa logo
امام رضا علیه‌السلام
12.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
17 فایل
السّلامُ علیک یا شَمس الشّموس السّلامُ علیک یا أنیسَ النّفوس السّلامُ علیک أیّها المَدفون بِأرضِ طوس السّلامُ علیک وَ علی آبائک الطّیِبینَ الطّاهرین تبلیغات با قیمت مناسب 🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍همیشه دوست داشتم عکس ها و متن هایی که در فضای مجازی به اشتراک میگذارم، درباره شما باشد؛ تا مردم مرا با شما بشناسند و از شما بدانند. هرچند همان بهتر که مردم چیزی از من ندانند؛ برای غریبی شما همین بس، که کسی مانند من یار شما باشد... چند روز پیش از لا به لای عکس‌هایی که هرکدام به نوعی درد فراق تان را به یاد می آورد، تعدادی را برگزیدم. تصمیم گرفتم تعدادی را آن روز و بقیه را هفته آینده، در فضای مجازی به اشتراک بگذارم. ناگهان طوفانی در وجودم بپا شد؛ چقدر تلخ! اما انگار داشتم برای روزهای نبودنتان برنامه ریزی می‌کردم. انگار مطمئن بودم که تا هفته آینده نمی‌آیید... از خودم میپرسم، ما چگونه به نبودنتان عادت کرده ایم و چگونه منتظرانی هستیم که با درد فراق تان زنده ایم، و نه با امید وصال تان؟! دروغ چرا؟ انگار گاهی تنها به این دلیل به هیئت می‌رویم که مداح از مصائب کربلا برایمان بگوید و ما هم گریه کنیم تا کمی سبک شویم... انگار فراموش کرده ایم که گریه بر اباعبدالله، بهترین چیز است؛ اما همه چیز نیست. گریه، نقطه ابتدایی اتصال است؛ راهی است برای شست و شوی دل و پاک شدن از گناهان؛ اما هنر این است که محکم پای باورمان بایستیم، تا سیم های اتصالمان قطع و قلبمان آلوده نشود. ای کاش میفهمیدیم که گاهی تنها شنونده مردانگی دیگران بودن کافی نیست؛ باید خودمان هم مرد میدان شویم. 💥باید برای امام زمانمان، زینب و عباس شویم. باید پیش از آمدنش، ولایت پذیری را در اطاعت از نایب اش تمرین و «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در زندگی معنا کنیم. ✨میلاد با سـعادت حضرت زینب سلام الله مبارک باد✨
✨﷽✨ 🔴سرابِ گناه ✍نیت ترک گناه که از حوالی دلت می‌گذرد یعنی دلت گرفته از ظلمت گناه... یعنی خواستار نوری و برای آن قدم برداشته‌ای... یعنی خسته‌ای از گناهانی که هر کدام ظهور مولا را به تعویق انداخته... و این اولین قدم است... یعنی می‌خواهی جبران کنی حق مومنی را که حرمتش از کعبه هم بالاتر است... می‌خواهی از آتش، خود را برهانی.‌.. دلگیر و ناامید مشو که شیطان است و هزاران حیله و نیرنگ‌ برای منصرف کردنت... همین که می‌خواهی پاک شوی و برایش قدم ‌برداشته‌ای، ارزشمند است... راه رسیدن به نور را نیمه‌کاره رها نکن. از امروز بیشتر حواست جمع باشد. وادی حق‌الناس وسیع است و اگر لحظه‌ای غفلت کنیم در دامش گرفتار می‌شویم. ولی این‌ تو را ناامید نکند... کار هر چه سخت‌تر، ارزش و ثوابش بیشتر. من و تو آمدیم تا جانشین خدا روی زمین باشیم... بهای ما خداست خود را ارزان به سراب گناه نفروشیم...
✨﷽✨ 🌼قاب لبخند جهان ✍ نه تنها تو، نه تنها من، بلکه جهانمان هم دلتنگ است. آری! درست است. این سرمایِ زمستانی که تا مغز استخوانمان رخنه می‌کند، دست‌ساز خودمان است. سرما نیست. دلتنگی است که جان از بی‌معرفتی ما می‌گیرد اما چه بسیار کسانی که این دلتنگی را توشهٔ آغاز راهشان کردند و سربازیِ امرِ ولیّ، سکوی نخست راهِ دور و دراز رجعتشان شد. ای کاش با آمدنت حاضر و ناظر بیعت دوبارهٔ آن مردانِ آسمانی با‌‌ شما، یابن‌حسن، باشیم. باشیم و لذت زیستن در هوایی را داشته باشیم که در آن اسطوره‌ها نزدیکند و تنها یک خاطرهٔ تاریخی نیستند. و روزی را ببینم که علی اکبر با صدای دلنشینش مکبر باشد و چه نمازی می‌شود نمازی که علی اکبر مکبرش باشد و چه قابی می‌شود وقتی که سمتی مالک و سمتی حاج قاسم، سمتی سربازان موعود و سمتی مسیح، همگی شانه‌به‌شانه به اقامهٔ نمازی مشغولند که امامش تویی. قابی که دوباره لبخند را به جهان برمی‌گرداند. 🤲
✨﷽✨ 🌼ظهورت چه می‌کند ✍ قلم با کرشمهٔ دیگری نام شما را بر کاغذ می‌نگارد و صفحهٔ سپید کاغذ جورِ دیگری نام شما را در آغوش می‌کشد... از وقتی قلم و کاغذ در گوشِ هم از شما می‌گویند هم قلم خوش‌خط‌تر شده است و هم کاغذ زیباتر. قلم می‌نوسید نامتان را و بر صفحهٔ سپید، بهار نقش می‌بندد، درختان شکوفه می‌دهند و سبز می‌شوند... قلم از فراق می‌نویسد و باران اشک‌هاست که چکه‌چکه می‌چکد و آبیاری می‌کند درختان سبز را در صفحهٔ سپید کاغذ. اگر دل‌تنگ تو بودن اینگونه به صفحهٔ دلم حیات می‌دهد پس ظهورت چه می‌کند با درخت‌ها، شکوفه‌ها، رنگ‌ها...
✨﷽✨ 📌 جهیزیهٔ مادر... ✍ کوچه‌های این شهر هنوز آن روز باشکوه را به یاد دارند. همان روزی که سکوت پُرحیای فاطمه، رضایتش را ابراز کرد. جهیزیهٔ مادر ساده بود و سادگی چه عظمتی دارد وقتی برترین بانوی جهان آن را برمی‌گزیند! مادر، دل در بند دنیا و دینار نداشت، لبخند رضایت خدا برایش کافی بود... حالا پس از قرن‌ها، چقدر فاصله افتاده میان من و مادر! جهیزیه‌ام بوی تفاخر می‌دهد و در جشن عروسی‌ام جایی برای خدا نیست. مادر! می‌دانم قرار نبود که دستت را رها کنم. چه موقع این همه دور شدم؟ شاید از همان‌وقت که حُب‌هایم تغییر کرد... دلی را که تمام ارزشش به عاشقِ خداشدن بود، آسان فروختم و اکنون در اسارتم. وقتی امام زمان بیاید، چه بگویم؟ بگویم تمام لحظاتی که انتظارم را می‌کشید، مشغول دورشدن از آدمیّت بودم؟ بگویم معصومیت کودکی‌ام در گذشته جامانده و حالا جسمی هستم که فقط رنگی از آدمیّت به رخسار دارد؟ پشت کدام جواب پنهان شوم؟! اما هنوز هم امید دارم… چه کسی گفته که نمی‌شود برگشت و پل‌هایِ ویران پشتِ سر را درست کردم بر‌می‌گردم و می‌دانم که مادر تنهایم نمی‌گذارد… 📝 ▫️ به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه