eitaa logo
مشتاقان ظهور امام مهدی(علیه السلام)
93 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
3 فایل
‌ ❣️ «بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ» 💫༺ بـہ کانال مشتاقان ظهور امام مهـבی(علیـہ السلام) خوش امـבیـב ༻💫 🍃ڪپـے‌باذڪر‌صلوات‌براے‌سلامتـے‌مـهـدے؏ـݼ🍃 https://eitaa.com/joinchat/1326318466Cac3944c673
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ این داستان: وفاق ملی ❗️ می‌گن یه گرگ و شتری به خاطر بالا بودن اجاره‌ها، مشترکا یه خونه رو اجاره کرده بودن. هر روز صبح بچه‌هاشون رو توی خونه می‌ذاشتن و خودشون می‌رفتن دنبال تهیه‌ی غذا. یه روز که گرگ زودتر و دست خالی برگشته بود، یکی از بچه‌شترها رو خورد. وقتی سر و کله‌ی شتر از دور پیدا شد، گرگ زود جلو دوید و در حالی که سعی می‌کرد توی صداش نگرانی پیدا باشه، گفت: رفیق یکی از بچه‌هامون نیست. شتر با هول و ولا گفت: از بچه‌های من یا بچه های تو؟ گرگ قیافه‌ی حق به جانبی به خودش گرفت و گفت: باز که ازون حرفا زدی! ما که بنامون بر "وفاق ملی" بود. من و تو نداره؛ یکی از بچه‌های "ما". شتر که هیچ وقت این قدر قانع نشده بود؛ دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد؛ فقط بدی‌اش این بود که هر چند وقت یک بار یکی از بچه‌شترها گم می‌شد؛ ولی شتر اصلا ناراحت نمی‌شد‌؛ چون عوضش" وفاق ملی"شان سر جاش بود.