🔺با آنکه معاون جهادی حزب الله محسوب میشد اما اصلا علاقهای به کسب مدارج سیاسی در حزب الله نداشت و عضو شورای رهبری هم نبود.
بعد از سال ها و اصرارهای مکرر سید حسن به وی مبنی بر شرکت در انتخابات شورای رهبری پذیرفت که نامزد شود.
اما در دل راضی نبود و هیچ تلاشی برای کسب آرا نکرد.
رایگیری که انجام شد، بالاترین رای را آورد پس از نصرالله.
#شهید_عماد_مغنیه
#خاطرات_شهدا
🆔 @Imam_asheghan
✅ کانال #امام_عاشقان
❇️ بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود، او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستادهای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی
شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد : « بله چشم»
و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است
بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که مهدی گفت : « حاج امر ا... من یک بسیجی ام .»
#خاطرات_شهدا
#شهید_مهدی_باکری
🆔 @Imam_asheghan
✅ کانال #امام_عاشقان
دکتر چهل وپنج روز بهش استراحت داده بود. آوردیمش خونه.
عصر نشده، گفت: "بابا! من حوصلهم سر رفته."
گفتم: "چی کار کنم بابا؟"
گفت: "منو ببر سپاه، بچهها رو ببینم."
بردمش. تا ده شب خبری نشد ازش. ساعت ده تلفن کرد، گفت: "من اهوازم. بی زحمت داروها مو بدید یکی برام بیاره!"
#شهید_حسین_خرازی
#خاطرات_شهدا
🆔 @Imam_asheghan
✅ کانال #امام_عاشقان