هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 #روایت | ما روی آیههای قرآن حساب کردهایم
👈 گزارشی از مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در حسینیه امام خمینی در شب هفتم محرم ۱۴۴۷؛ چهارشنبه، ۱۱ تیر ۱۴۰۴؛ به قلم خانم فائضه غفارحدادی نویسنده ادبیات مقاومت و پایداری.
▪️دیروز خدا تنظیمات هوای تهران را گذاشته بود روی «برشته کردن» و هنوز تا ساعت چهار و نیم عصر که صف درازی جلوی ورودی خیابان کشوردوست منتظر باز شدن درهای حسینیه بودند، روی همان حالت بود. به هر کس میگفتم: «چرا این قدر زود اومدی تو این گرما؟ مگه مراسم شب نیست؟» میگفت: «برای این که برم داخل حسینیه و آقا رو ببینم.» شوق عجیبی توی صورت همهشان بود. شاید هم اثرات گرما بود که لُپها را گل انداخته بود.
▪️درها باز شدند. ولی صف به کندی پیش میرفت و فرصت بود من همچنان سؤال بپرسم. «به نظرتون آقا امشب میان؟»
جوابها مختلف بود. از «بله حتما میان.» و «نمیدونیم.» تا «چرا نیان؟» وقتی میگفتم: «خب معلومه به خاطر تهدیدها دیگه.» جوش میآوردند که «اونا رو بدید ما خودمون ریز ریزشون کنیم! دونهدونه موهاشونو بِکنیم!» روحیهها عجیب بالا بود. بهنظرم رسید همین یک صف زن و بچهی هلاک شده از گرما برای اجرای فتوای علما کفایت میکند!
🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇
https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=60592
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢#روایت | بخوان... بخوان سرود #ای_ایران را...
✍روایتی از مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه امام خمینی با حضور رهبر معظم انقلاب
▪️دوازده شب گذشت؛ دوازده شبِ پر شراره، شبهایی که آسمانِ وطن، با فریاد موشکها و نعرهی ضدهوایی میلرزید. دشمن آمده بود تا امید را خاموش کند، تا ستونهای ایمان را بلرزاند، اما در دل تاریکیها، یک دلتنگی بزرگتر از صدای آژیرها بود: نبودن او... نبودن آن قامتِ آشنا در حسینیهی خاموش اما زنده به نورِ عشق حسین.
▪️مردم میآمدند، مینشستند، عزاداری میکردند، میگریستند، اما چشمشان مدام به در بود؛ چشم به راه سایهی آن عبای خاکخورده، آن دست بالا رفته برای سلام، آن نگاه که بیشتر از هزار خطبه، قوت قلب بود.
▪️اما او نیامده بود… نه به خاطر خستگی، که خستگی در قاموسش معنا ندارد؛ نه به خاطر ترس، که ترس در فرهنگ مردان الهی بیمعناست. او نبود، چون جنگ بود؛ چون خطر بود؛ چون دشمن، دقیقاً میدانست کجا باید بزند تا دلها بلرزد.
▪️و حال... شب عاشوراست. شبی که کربلا زنده میشود، شبی که اشک از چشم نمیریزد، که از دل میجوشد. حسینیه امام پر است، اما هنوز یک چیز کم است...
تا آنکه در باز میشود...
▪️ناگاه سکوت، صدای گامهای آشنا را میشنود. بغضها میترکند، اشکهای شوق اما بیاجازه جاری میشوند. او آمده... در میان شعلهی تهدید، با اقتدار آمده...
▪️رهبر آمده است. ساکت، محجوب، اما با نوری که تا عمق قلبها میتابد. حسینیه، نفس نمیکشد. همه ایستادهاند؛ اشکها جاری است، عشق و اندوه در هم تنیده. او نگاهی به مداح میاندازد و با صدایی که سالهاست ستون امید این ملت است، آرام میگوید:
📢 بخوان... بخوان سرود ای ایران را...
▪️و صدای مداح، لرزان اما محکم، میخواند:
در روح و جان من میمانی ای وطن...
▪️و همه باهم با فرمانده کل قوا میخوانند؛
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران، بد گهران...
▪️حسینیه دیگر فقط جای سوگ نیست؛ شدهاست حریم افتخار، حریم دلتنگیهایی که حالا با اشکِ شوق شسته میشوند. اشکِ حسین، با اشکِ وطن، یکی میشود. صدای گریه، صدای ایمان است، صدای دلدادگی به مردی که در میانهی آتش، با لبخند آمده تا به ما بگوید:
من کنار شمایم، تا آخرین نفس.
✍ پرویز کرمی
🖥 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢 #روایت | قدمگاه شهیدان است اینجا!
✍ گزارشی از مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت شهدای جنگ تحمیلی ۱۲روزه رژیم صهیونیستی برضد ملّت ایران در حسینیه امام خمینی(ره) به قلم آقای مهدی مولائی
🔹️صبح سهشنبه، حوالی ساعت هشت، آفتاب مردادماه جانگرفته بود و داغ میتابید. مردان و زنان سیاهپوش دستهدسته میرسیدند. بعضی در حال حرکت چفیهای بر دوششان مرتب میکردند و بعضی قاب عکس شهیدی در دست داشتند.
🔹️ دیوارهای حسینیه پارچهها و کتیبههای مشکی با اذکار عاشورایی به تن کرده و رنگ و بوی عزاداری به جلسه داده. به کمر ستونها پرچم سهرنگ ایران پیچیده. برای یک مراسم ترحیم و عزاداری، پرچمهای ایران خیلی نکتهظریفی هستند. انگار «#ای_ایران بخوان» در وجب به وجب این حسینیه جریان دارد.
🔹️ عقربههای ساعت بزرگ آویخته از سقف حسینیه که ۱۰:۳۰ را نشان میدهد، مداح مراسم روی پله اول منبر نشسته. آقای بذری شعرهایی زیبا و پرمغز راجع به ایران و شهدای اخیر میخوانند. جمعیت هم در تأیید و تشویق او چیزی کم نمیگذارد.
🔹️ هنوز چند بیتی نخوانده که ناگهان جمعیت ذوق زده با دستانی مشتشده و شعارهایی به لب از جا میجهد. شعارها توی هم میریزند. حیدر حیدر؛ این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده. رهبر انقلاب وارد حسینیه شدند. کاغذ و خودکار را میاندازم و گردن فراز میکنم به دیدن آقا. نگاهی که به حاضران میاندازم، گل از گل جماعت شکفته. بعضی به لبخند و بعضی به اشک روی پنجه رفتهاند برای تماشای ماه. آقا با رویی گشاده و لبخندی مهربان، با نگاه خود از جمعیت استقبال میکنند!
🔍 مطالعه متن کامل روایت:
farsi.khamenei.ir/others-report?id=60803
هدایت شده از ریحانه
📝 #روایت | سیاوشانی در کشتی نجات
👈روایتی مصوّر از مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی برضد ملّت ایران در حسینیه امام خمینی(ره) بهقلم و عکاسی خانم سارا عرفانی👇
🔹 مراسم چهلم شهدای جنگ دوازدهروزه در حالی برگزار شد که داغ فقدان آنها هنوز تازه بود و زخم دلها مرهم نگرفته بود. خانوادههای شهدا، بهویژه مادران و همسرانشان، بارها اشک در چشم نشاندند؛ اشکهایی که نه از ضعف، بلکه از بزرگی غم و وسعت صبرشان بود. دلهای داغدار، در سکوت میلرزید؛ گویی صدای آخرین خداحافظی هنوز در گوششان زنده بود و خاطرهی حضور عزیزان، لحظهای رهایشان نمیکرد.
🔹 نشسته بود روی صندلی، کنار دیوار. قاریِ سوّم، حامد شاکرنژاد که شروع کرد به قرائت، انگار او حوصلهاش سر رفته باشد، رو کرد به من و گفت: «چرا پس آقا صحبت نمیکنند؟ خیلی قرآن خوندن.» گفتم: «شاید صحبت نکنند، چون منبر گذاشتن و گویا آقای رفیعی قراره صحبت کنن.» با ناباوری گفت: «دوست دارم صحبتهای خودشونو بشنوم. ای کاش خودشون حرف بزنند!»
🔹در میان سکوتی آکنده از شکوه و اندوه، حضرت آقا روی صندلی نشسته بودند؛ قرآن در دستانشان بود و آیات را زیر لب میخواندند. مادران و همسران شهدا، با چشمانی سرشار از اشتیاق و احترام، به چهرهی ایشان چشم دوخته بودند؛ گویی در آن سیمای آرام و مقتدر، نشانی از فرزندان و همسران آسمانیشان میجستند و اگر کسی میایستاد یا از جلویشان رد میشد، درخواست میکردند که کنار برود یا بنشیند...
🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-report?id=60812
هدایت شده از ریحانه
📝 #روایت | اسطورهها بر فراز قلبها
👈 پای خاطرات شهدایی که آن روز در حسینیهی امام خمینی (ره) حضور داشتند؛ برگرفته از گپوگفت راوی رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با خانوادههای شهدای جنگ تحمیلی اخیر در حاشیه مراسم بزرگداشت چهلم این شهیدان در حسینیه امام خمینی
🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-report?id=60841
هدایت شده از ریحانه
📝 #روایت | وحدت و کثرت وجود
👈 خرده روایتهایی از شهدایی که با بر زمین ریخته شدن خونشان، هر چند پر بها و سخت اما روحی دوباره در پیکر ما دمیده شد و ما با همهی کثرتمان به وحدت رسیدیم؛ برگرفته از گپوگفت راوی رسانه ریحانه KHAMENEI.IR با خانوادههای شهدای جنگ تحمیلی اخیر در حاشیه مراسم بزرگداشت چهلم این شهیدان در حسینیه امام خمینی
🔎 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-report?id=60842
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📝 #روایت | رکوردهای جدید نسلکشی
📸نسلکُشها و نمایش بشردوستی
👈روایت یک عکس از ماشین کشتار صهیونیستها و حامیان اروپایی آنها
🖼 پسرک فلسطینیِ اهل غزه زیر آفتاب داغ شرق مدیترانه در تلاش است تا آردهای روی زمین ریخته را جمع و به اندک اندوختۀ غذایی که به منزل میبرد اضافه کند. محاصرۀ همهجانبۀ مردم غزه حالا تامین آب و غذا را هم مشکل کرده. به گواهی سازمانهای امدادرسان بینالمللی اسرائیلیها به صورت سیستماتیک و سازماندهی شده و عامدانه مانع ورود کامیونهای حامل کمکهای بشردوستانه به غزه میشوند.
🔹️ تعداد زیادی از مراکز بشردوستانه بینالمللی و مراکز وابسته به سازمان ملل هم که کمکهای غذایی به مردم غزه میکردند تعطیل شدهاند. به جای این ساختار یک شرکت مرکب اسرائیلی امریکایی که توسط چهرههای بازنشسته نظامی و امنیتی اسرائیل و امریکا اداره میشوند توزیع این کمکهای محدود را بر عهده گرفتهاند. کمکهایی که به هیچ وجه پاسخ جمعیت حدودا ۱.۹ میلیون نفری نوار غزه را نمیدهد.
🔹️ حجم بسیار محدود نقاط توزیع کمکها در کنار حجم بسیار بالای جمعیت تشنه و گرسنه قابل قیاس نیست و باعث تشکیل صفهای طولانی میشود. مردم گرسنه حتی در این صفهای طولانی هم از سربازان اسرائیلی در امان نیستند و هدف گلولۀ نظامیان اسرائیلی قرار میگیرند. بر حسب اعلام مراجع بهداشتی و پزشکی در غزه تاکنون بیش از ۱۰۰۰ نفر فلسطینی فقط در اثر حملات اسرائیل به مراکز توزیع کمکها جان خود را از دست دادهاند.
🔹️فقط در یک مورد حمله در تیرماه ۱۴۰۴ بیش از ۹۰ نفر فسلطینی توسط اسرائیلیها به شهادت رسیدند. در چنین وضعیتی باید به افرادی مانند پسرک فلسطینی حاضر در این تصویر حق داد که حتی از کنار آردهای ریخته شده بر زمین مخلوط با خاک هم بیتفاوت عبور نکند. ماشین کشتار اسرائیلی و امریکایی در حال ثبت گونههای مدرن نسلکشی در عصر حاضر است.
🔴 پرداخت کمک فوری به مردم مظلوم غزه | شرکت در گلریزان ۲۰ میلیارد تومانی در پیامرسان بله
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📝 #روایت | وقاحت اروپایی
📸نسلکُشها و نمایش بشردوستی
👈روایت یک عکس از ماشین کشتار صهیونیستها و حامیان اروپایی آنها
🖼 هوایپمای ایرباس اِی-۴۰۰ اطلس نیروی هوایی آلمان مشغول ریختن کمکهای مثلا بشردوستان روی سر مردم غزه است. مردمی که در محاصرۀ اسرائیلند و اسرائیلیها اجازۀ ورود دارو که بماند حتی اجازۀ ورود آب و غذا برای مردم را هم نمیدهند. هواپیمای آلمانی مشغول بارریزی است. شاتر عکاسها هم مدام کار میکند تا مثلا تصویر انساندوستانه از دولت آلمان مخابره کنند.
🔹 خیلیها اما یادشان نرفته که سباستین فیشر، سخنگوی وزارت خارجه آلمان در پاییز گذشته در پاسخ به سوال یک خبرنگار در مورد حملات هوایی اسرائیل به چادرهای آوارگان فلسطینی در بیمارستان الاقصی در غزه گفته بود «ما هیچ نشانهای مبنی بر این نمیبینیم که اسرائیل در غزه نسلکشی میکند.» خیلیها یادشان نرفته که آلمان بعد از ۷ اکتبر مجوز صادرات تسلیحاتی به ارزش صدها میلیون یورو شامل سلاحهای ضدتانک، مهمات مسلسل و سایر تجهیزات نظامی را به اسرائیل صادر کرد.
🔹 یادشان نرفته که صدراعظم آلمان در دیوان بینالمللی دادگستری اتهام نسلکشی علیه اسرائیل را کاملاً بیاساس خوانده و از اقدامات نظامی اسرائیل در غزه دفاع کرده بود. یادشان نرفته که شولتش همین چندی قبل هم گفته بود که اسرائیل کارهای کثیفش را به نیابت از دیگران انجام میدهد. حکایت این هواپیمای ترابری نیروی هوایی آلمان حکایت قبرستان عمومی شهر دیرقانون در جنوب لبنان است. قبرستانی که در تابلوی ورودیاش به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسوی به مخاطب یادآوری میکند این آرامستان با فاینانس اعطایی اتحادیۀ اروپا بهسازی شده.
🔹 اروپاییها در آن سوی مرز از اسرائیل حمایت میکنند تا خانهها را در لبنان ویران کند و در این سوی مرز در جنوب لبنان برای آباد کردن قبرستانها تسهیلات مالی اختصاص میدهند.
🔴 پرداخت کمک فوری به مردم مظلوم غزه | شرکت در گلریزان ۲۰ میلیارد تومانی در پیامرسان بله
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢 #روایت | استاندار صدام، سیبیلش را گرو گذاشت اما...
👈 روایتی از نقش بیبدیل علما در احیاء سنت راهپیمایی اربعین در سال ١٣۵۵ه.ش
📝 روایت هفته نشریه خط حزبالله ۵۰۶، به ماجرای #راهپیمایی_اربعین در سال ۱۳۵۵ شمسی و نقش آن در حماسهی این سالهای راهپیمایی اربعین پرداخته است.👇
🔹 چند سالی از روی کار آمدن حزب بعث در عراق میگذشت و حکومت تلاش میکرد شور حسینی را کمرنگ کرده و مراسمهای عزاداری را تا حدّ امکان محدود سازد... این ماجرا در محرّم سال ۱۳۵۵ شدّت گرفت.
🔹 زمستان ۱۳۵۵، یعنی تنها دو سال مانده تا پیروزی انقلاب اسلامی، مردم عراق از فشارها و ممانعتها برای برگزاری مراسمهای محرّم بسیار ناراحت بودند؛ امّا آیتالله سیّدمحمّدباقر صدر که از اصلیترین رهبران شیعیان عراق در آن دوران بود، توانست مردم را قانع کند که اعتراضاتشان را در یک نقطهی کانونی، یعنی راهپیمایی اربعین، متمرکز کنند.
🔹 قرارها را برای ساعت یازده روز پانزدهم بهمنماه، یعنی پنج روز مانده به روز اربعین، تنظیم کردند تا راهپیمایی از حرم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نجف آغاز شود... از صبح روز پانزدهم، جمعیّت به صورت پراکنده و غیرمحسوس به سمت حرم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حرکت کرد. حدود ساعت یازده، تراکم جمعیّت در حرم به حدود سی هزار نفر رسیده بود و راهپیمایی آغاز شد.
🔹 حکومت بعث که خود را در تنگنای مشروعیّت و اقتدار میدید، سعی کرد با مذاکره مشکل را حل کند. استاندار وقت نجف، جاسم الرّکابی را نزد آیتالله صدر فرستاد و از ایشان خواست یک نماینده برای صحبت با مردم تعیین کند تا مردم شعارهای ضدّحکومتی ندهند و اعلام کنند که حکومت بعث اجازه داده فقط شعارهای مذهبی داده شود.
🔹 اگرچه حکومت بهظاهر عقبنشینی کرده بود، امّا آیتالله صدر نمیتوانست اعتماد کند؛ لذا به جاسم الرّکابی گفت: چه کسی تضمین میکند که نمایندهی من سالم برگردد؟ رکابی گفت: خود من تضمین هستم و اگر اتّفاقی افتاد، سبیلهایم را میتراشم. آیتالله صدر با شاگردانش به مشورت نشست و با توجّه به اینکه آیتالله خویی ــ که در آن روزگار، مرجع اعلای عراق بود ــ مصلحت دیده بود که با برگزاری مراسم صرفاً با شور حسینی و بدون اعتراض به حکومت همراهی کند، قرار شد آیتالله سیّدمحمّدباقر حکیم به نمایندگی از آیتالله صدر با مردم صحبت کند.
🔹 آیتالله صدر و آیتالله حکیم هر دو معتقد بودند که این یک فریب است؛ لذا بلافاصله بعد از حرکت آیتالله حکیم به سوی مردم، همانطور که پیشبینی میشد، خود استاندار نجف او را بازداشت کرد و بدون محاکمه در دادگاه، حکم حبس ابد برایش صادر شد.
🔹 صدّام که در آن مقطع اگرچه معاون رئیسجمهور بود امّا حاکم اصلی به شمار میرفت، فرمان داد یک تیپ زرهی به سمت مردم حرکت کند. با حضور نیروهای مختلف نظامی، آنها به سوی مردم تیراندازی کردند و عدّهی زیادی از مردم، زنان و سالمندان را به خاکوخون کشیدند...
🔍 مطالعه متن کامل روایت:👇
farsi.khamenei.ir/others-note?id=60896
هدایت شده از تحلیل و تبیین
🎤 #روایت| صبوری و مدارا، دو روش آقای ابوترابی برای حفظ جان اسرا در اردوگاه بود
🎤 بخشی از گفتگوی آقای محمد قبادی، نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک»:👇
🔹 ... آقای ابوترابی خیلی صبور بود، خیلی خودنگهدار بود. با آن بعثی هم کنار میآمد، یک جوری با او مدارا میکرد که هم جان رفقای اسیرش را حفظ کند و هم نمود یک انسان مسلمان شیعه را بُروز دهد؛ طوری که وقتی ژنرال عراقی میآید در اردوگاه، به این نیّت که آقای ابوترابی را ببیند و وقتی ایشان را میبیند، آقای ابوترابی به بچّهها، به رفقا، به همسلّولیهایش، به همبندهایش و به اسرا میگوید یک دانه از آن گیوههایی را که بافتید بیاورید، من به او هدیه بدهم و به او یک گیوه هدیه میدهد! آقای ابوترابی با آن ژنرال یک کاری کرده که او صد سال دیگر هم این محبّت آقای ابوترابی را نمیتواند فراموش کند. این مدارا خیلی گرهگشا بود؛ این خودنگهداری آقای ابوترابی و صبوری آقای ابوترابی خیلی برای من قابل احترام است.
🌷 به مناسبت انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» در رویداد ملی «آزادگان ایران»
🔍متن کامل گفتوگو را بخوانید👇
farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=60926
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢 #روایت | ماجرای کاندید شدن شهید رجایی برای نخستوزیری
📝 روایت هفتهنامه خط حزبالله ۵۰۸ 👇
✏️یک روز از طرف مجلس شورای اسلامی عدهای از نمایندگان انتخاب شدند برای این که بروند محل ساختمان مجلس شورای ملی سابق را ببینند و ارزیابی کنند که آیا میشود مجلس شورای اسلامی منتقل شود به آن جا یا نه. در آن عده بنده بودم و شهید رجایی بود و بعضی دیگر بودند.
✏️ما رفته بودیم داشتیم آن ساختمان مجلس شورای ملی را بازدید می کردیم و نگاه میکردیم. یک گوشه ای خسته شده بودیم نشسته بودیم، من و رجایی پهلو همدیگر بودیم، صحبت کابینه شد و این که چه کسی نخست وزیر بشود و اینها، من یکهو به ذهنم آمد که شهید رجایی چطور است برای این کار. گفتم مثلاً شما، اگر کاندید بشوی، قبول میکنی؟ فکری کرد و گفتش که نمیدانم، ببینم. گفتم که چرا شما نخست وزیر نشوی... ایشان رد نکرد، بعد ما آمدیم با دوستان صحبت کردیم. من با مرحوم شهید بهشتی و برادران دیگر صحبت کردم، گفتم من با رجایی صحبت کردم و به ذهنم این آمده، رجایی هم رد نکرده. این فکر در بین جمع ما قوت گرفت و ما به عنوان یک کاندیدای مورد قبول، مسألهی نخستوزیری ایشان را تعقیب کردیم.
✏️خوشبختانه در شورای مرکزی حزب این را مطرح کردیم، رأی خیلی زیادی آورد با این که ایشان میدانید عضو حزب جمهوری اسلامی نبودند... اعضای شورای مرکزی حزب به ایشان بیشترین رأی را دادند. خیال میکنم مثلاً فرض کنید که چهل و چند امتیاز از فرض کنید پنجاه امتیاز مثلاً به ایشان داده شد... و دیگر از همین جا شروع شد تا به نخستوزیری ایشان منتهی شد.
🎙مصاحبه آیتالله خامنهای با روزنامهی جمهوری اسلامی پیرامون حادثهی ۸ شهریور، ۱۳۶۱/۰۵/۳۱
🗓انتشار به مناسبت ۸ شهریور، سالروز انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر
🔍 این شماره هفتهنامه خط حزبالله را از اینجا دریافت کنید👇
farsi.khamenei.ir/weekly/#609,1
هدایت شده از تحلیل و تبیین
📢 #روایت | نقش شهید باهنر در حزب جمهوری اسلامی و تحول کتابهای تعلیمات دینی
📝 روایت هفتهنامه خط حزبالله ۵۰۸ 👇
✏️در حزب جمهوری اسلامی، شهید باهنر یکی از پنج نفر مؤسس بود. قبل از آنی که ما حزب را اعلام بکنیم، یکی از افرادِ مؤثرِ در تنظیم اساسنامه و آئیننامهی حزب بود. بعدها که ۷ تیر پیش آمد و شهید بهشتی و ۷۲ تن به شهادت رسیدند، ایشان فکر میکنم به اتفاق آراء -چون من در آن وقت در بیمارستان بودم و حضور نداشتم- به دبیرکلی حزب انتخاب شدند و کار ادارهی کلی حزب به عهدهی ایشان بود... اما در آموزش و پرورش قبل از پیروزی انقلاب، ایشان مسئول تهیه و تدوین کتابهای درسی در رشتهی علوم دینی بودند.
✏️قبلها... کتابهای علوم دینی به وسیلهی افراد ناصالحی تهیه میشد. نتیجه این بود که کتابها هم از مطالب لازم تهی بود، هم از جاذبهی لازم برای این که به مذاق دانشآموز خوش بیاید کاملاً خالی بود. بعد از آنی که ایشان و چند نفر دیگر مسئول تدوین کتابهای درسی در رشتههای تعلیمات دینی شدند، کتابها به کلی ماهیتاً عوض شد، هم محتوا و هم قالب بسیار خوبی یافت و روزبهروز هم کتابها بهتر شد.
✏️فکر میکنم سال ۵۷ بود، دستگاه ناگهان احساس کرد که کتابهای درسی تعلیمات دینی به شکلی است که دستگاه چنین تمایلی به این که به این شکل باشد ندارد... یادم است سال ۵۷ من در ایرانشهر تبعید بودم.
✏️ایشان آمدند ایرانشهر دیدن ما، نسخهای از کتابی را که ایشان تهیه کرده بودند و به وسیلهی عوامل اطلاعاتی و تحقیقاتی دستگاه و ساواک مورد بررسی قرار گرفته بود، ارائه دادند و ما دیدیم که در آن نسخه شاید سه نفر از عوامل دستگاه روی آن نسخه نظر داده بودند و نظرات آنها حاکی از این بود که از چنین کتابی احساس وحشت میکنند.
🎙مصاحبه آیتالله خامنهای با روزنامهی جمهوری اسلامی پیرامون حادثهی ۸ شهریور، ۱۳۶۱/۰۵/۳۱
🗓انتشار به مناسبت ۸ شهریور، سالروز انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر
🔍 این شماره هفتهنامه خط حزبالله را از اینجا دریافت کنید👇
farsi.khamenei.ir/weekly/#609,1