eitaa logo
🌸🍃اشعار و مناجات امام زمانی🍃🌸
468 دنبال‌کننده
191 عکس
207 ویدیو
52 فایل
✅ #فیلم ✅ #صوت ✅ #متن اشعار و سرودها در رابطه با حضرت مهدی علیه السلام 🔵کپی مطالب کانال بلا مانع حتی با جایگزین کردن لینک کانال و گروه خودتان 🔸التماس دعا 🔸 ✅کانالهای دیگرما 🆔 @Basirat_E 🆔 @hal_khosh 🆔 @tavasolnameh 🆔 @hzrt_mahdi . التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان دلت که بی‌قرار شد و بی‌قرار یار شد را بخوان بگوبه صاحب الزمان گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان رقیه جان اسیر شد سه ساله بودو پیر شد گفت: غمم ،تو عمه جان؛ بگو به صاحب الزمان ✍ .
4_6012820232895205943.mp3
7.13M
بسیار زیبا ای یوسف گمگشته داد از این جدایی مادر بُوَد دیده به راهت کی میایی امیر بی قرینه عجل علی ظهورک دوای زخم سینه عجل علی ظهورک آجرک الله بقیة الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بعد از پیمبر روز خوش زهرا ندیده فَقْدِ النَّبی ظُلمِ الوصی چه ها کشیده اهل سقیفه ای وای دست علی رو بستن بازوی همسرش رو تو کوچه ها شکستن آجرک الله بقیة الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در بین آن دیوار و در نقش زمين شد با ضربه‌ی لگد به در سقط جنین شد از مرتضی حیا کرد زد ناله‌ی حزینی به جای یاعلی گفت یافضة خذینی آجرک الله بقیة الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در کوچه ها دنبال حیدر می دویده با هر قدم از سینه اش خون می چکیده یا منتقم کمک کن جد مطهرت را در زیر تازیانه دریاب مادرت را آجرک الله بقیة الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ روزی میان کوچه ها مادر زمین خورد روزی کنار قتلگه دختر زمین خورد از خیمه تا به گودال به سر زنان دویده راس حسین به نیزه جسمش به خاک دیده آجرک الله بقیة الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شاعر: سید حسین احمدی
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ✍ بند اول بی تو دلم آشوبه و قلبم برات می کوبه و نیستی و گریونه چشام عمرم گذشت در انتظار اشکم نمی آید به کار این زندگی سخته برام سرگشته و زارم نمی آیی به دیدارم یابن فاطمه تا کِی بدون تو بگیرم هی نشون تو یابن فاطمه من آرزویت را به گورم میبرم هرگز جدایی ها نمیشد باورم کاشکی ببینم ای تمام هستی ام‌ روی تو رو توو لحظه های آخرم ✍ بند دوم غرق گناهم ای عزیز گم کرده راهم ای عزیز تنها امید من تویی برگرد و آزادم نما از بند این جرم و خطا صبح سپید من تویی یک گوشه ی چشمی به این دل خسته هم رحمی کن تو یک شبی هر لحظه و هر جا تو ای مهتاب این دنیا ذکر رو لبی آغوشتو وا کن که آقا اومدم با دست خالی چون گداها اومدم دست خودم نیست این چنین آشفتگی من از ازل عاشق به دنیا اومدم ✍ بند سوم مادر میون بستره پهلو به پهلو یکسره بند اومده دیگه صداش خوابی نداره روز و شب داره میسوزه توی تب مرگش رو میخواد از خداش هر کس جدا میزد تو رو مادر صدا میزد پشت در فقط عرشی نشین ها رو میون روضه ها ما رو کُشتِ در فقط گل بود و دشمن با خود آن دم تیشه داشت این ضربه ها در بغض حیدر ریشه داشت روی زمین افتاده و میزد صدا فضه بیا،زهرا که بار شیشه داشت ✍ ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
💠اذن نگاه خواهم گفتم شبی به مهدی مولای من نگاهی گفتا نظر نباشد زیرا که پر گناهی گفتم عزیز زهرا اذن نگاه خواهم گفتاکه من ز چشمت ترک گناه خواهم گفتم فدای نامت مولا به داد ما رس گفتا همیشه یارم بر بینوا و بی کس گفتم که دست خالی من آمدم پشیمان گفتا که توبه باشد راه گریز و درمان گفتم چرا نهانی مولای من کجایی گفتا که با دعایت قفل فرج گشایی گفتم به انتظاریم داد از غم جدایی گفتا صبور باشید آیم برای یاری گفتم که ما شما را تنها نمی گذاریم ما (بیقرار) و خسته مولا به انتظاریم بیقرار اصفهانی یا علی مدد
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وقتی که با گناه، گذشته دقایقم گویم چگونه در غم هجر تو صادقم آخر چگونه مدعی عشق تو شوم رویی نمانده است بگویم که عاشقم دنیا چقدر فاصله انداخت بین ما گم شد همیشه یاد تو بین علائقم یک دم بیا و نوکر خود امر و نهی کن من با تمام ِآن چه بخواهی موافقم من حاضرم که جان بدهم در هوای تو باشد که بگذری ز خطاهای سابقم ای کشتی نجات، مرا با خودت ببر بیراهه رفته در همه ی عمر؛ قایقم غافل شدم ز تو گل نرگس مرا ببخش عمری فریب خورده ی ناز شقایقم آقا بدم درست ولی مهلتم بده بنما برای نوکری خویش لایقم در ، وارث قرآن به یاد تو در روضه های غربت قرآن ناطقم کردم دعا برای ظهور تو با غضب یاد هجوم و کینه ی قوم منافقم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. عج آجرک الله یا صاحب الزمان‌ ************* چشم تو بارانی و لب های تو گرمِ دعا تا شفای مادرِ خود را بگیری از خدا حال تو این روزها مانند مادر خوب نیست از همه تنها تری در شهر، مثلِ مرتضی شهر پیغمبر نفس گیر است با آه علی کوچه ها دریاست از شرمِ نگاهِ مجتبی روضه ها را باز کن ای روضه خوانِ فاطمه بی تو در یک هاله ی ابهام مانده روضه ها بارها خواندیم و آخر هم نفهمیدیم که بر سرِ زهرا چه آمد بین امواجِ بلا ؟ صورتِ ریحانه و سیلی ! خیالش هم بد است چادر صدّیقه ی کبری کجا و ردِّ پا ! شعله از در رفت بالا ، قلب میخ آتش گرفت آتشش را ریخت یک جا در دلِ خیرالنّساء شد گلی بین در و دیوار خانه چون گلاب باغبانی آب شد از شدّت شرم و حیا بی حیاها آمدند و باحیایی را زدند شد شکسته پهلویش با ضربه های بی هوا مادرت افتاد از پا ، بی رمق فریاد زد بعدِ " یا فضه خذینی " گفت یا مهدی بیا ✍ .
. صاحب عزا یابن‌الحسن خیر الوری یابن‌الحسن در پشت در، خیر النسا میزد صدا یابن‌الحسن مهدی مادر بیا کمک! به زخم ما زدن نمک تا پاره کرد قباله را پژمرده شد باغ فدک عَظَّمَ اللهُ لک الأجر یا سیدنا صاحب‌الزمان صاحب‌الزمان عَجّلَ اللهُ تعالی فرَجَک منجی‌جهان منجی‌جهان به عجل وفاتی زهرا عجل لولیک الفرج ای هستی و، دنیای من! إنسیّةَ الحَوراي من! حرفی بزن، جان علی من حیدرم، زهرای من! من همان شیر بیشه ام آتش خورده به ریشه ام بی‌پاسخ شد سلام من تنها تر از همیشه ام بخدا که شده بیتاب ایوب نبی از صبر علی، از صبر علی اینکه نامش شده تابوت حالا بنگر شد قبر علی، شد قبر علی به حال پریشان مولا عجل لولیک الفرج ای جان من، بر لب بیا آه ای اجل، امشب بیا قلب مرا آتش مزن ای دخترم زینب بیا جان بابا گریه نکن سخت‌‌ست اما گریه نکن صبر کن تو هم شبیه من تا عاشورا گریه نکن وای از آن لحظه‌ی جانسوز، شیون زنان وا محمداه وا محمداه روی تل عمه‌ی سادات فریاد زنان وا محمداه وا محمداه 👇
💠 حضرت علیه السلام تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری‌ست رفته است و دگر و برنگشته است دیری‌ست آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است ✍️ .
. 🔸نوحه مظلومین جهان بدم المظلوم، عجل لولیک الفرج... آهِ مظلوم اَثر دارد... خونِ مظلوم ثمر دارد ایها الناس بدانید که، شبِ تاریک سحر دارد نور می آید صبور می آید مُنتقم مظلومینْ، غیور می آید وعده‌ی حق در روزِ، ظهور می آید بدم المظلوم، عجل لولیک الفرج... یا أبانا مدد مهدی نورِ دنیا مدد مهدی ریشه‌ی ظلم بِکن از جا حق زهرا مدد مهدی یار یامهدی دلدار یامهدی ابا المظلومین یا، کرار یا مهدی ای خیبرشکنْ ای، سردار یا مهدی بدم المظلوم، عجل لولیک الفرج... وعده ی یار نزدیک است صبح دیدار نزدیک است دشمن حق به دستِ حق بشود خوار، نزدیک است یارِ ما لبیک گره‌گُشا لبیک مَنتقمِ مظلومِ، کرببلا لبیک بیا اُمیدِ ما ای، امامُنا لبیک بدم المظلوم، عجل لولیک الفرج...
. • ﷽ • متن: اگه علت اشک چشاتم اگه علت اشک چشماتم اگه باعث غیبتت هستم ببین راه خیمه‌ت پر از چاهه نذار که بیفتم بگیر دستم میدونی آقا چی ازت میخوام نگاهی که جَدِت به حر کرده به بیراهه رفتم نگاهی کن که قلبم به سمت تو برگرده تو شاه کریمی تویی بهتر از هر رفیق صمیمی تو شاه کریمی ولی توی کوه و بیابون مقیمی تو شاه کریمی یه عمره که با درد شیعه سهیمی تو شاه کریمی ولی خودْ اسیر بلای عظیمی شده عمری آقا ، نصیب تو نامردی دعا روی لب داریم ، الهی که برگردی اللهم عجل لولیک الفرج ☘️☘️ دوباره ببین من زمین خوردم کمک کن که باز نوکرت پاشه برام زندگی‌بخشه واللهه نسیمی که از کوی تو باشه بده حق که صبر و قراری نیست بدون تو این زندگی سخته کسی که تو خیمه‌ت همش باشه خدا میدونه خیلی خوشبخته الهی بمیرم نبودم برا زخم قلب تو مرهم الهی بمیرم هزار ساله آقا نداری یه همدم الهی بمیرم گناهم دلت رو شکسته دمادم الهی بمیرم گذشته همه لحظه های تو با غم شده عمری آقا ، نصیب تو نامردی دعا روی لب دارم ، الهی که برگردی اللهم عجل لولیک الفرج ☘️☘️ رسیده بازم یک شب جمعه میری کربلا همراه مادر گریز یه روضت میره گودال گریز دیگه هم به میخ در میبینی که مادر زیر قبه هنوز داره دستی روی پهلو یه دستش نمیاد بالا چون که بمیرم هنوز درد داره بازوش بازم هستی مضطر میبینی کبوده هنوز روی مادر بازم هستی مضطر تو کوچه زدن مادر و پیش حیدر بازم هستی مضطر میبینی جای خنجر و روی حنجر بازم هستی مضطر جلو روته زخم هلالیِ پیکر بمیرم چقدر گریه ، توی روضه ها کردی دعا روی لب داریم ، الهی که برگردی اللهم عجل لولیک الفرج .👇
. متن:یا صاحب الزمان... 🍃🍃 یا صاحب الزمان چقَدَر گریه میکنی شب زنده دار تا به سحر گریه میکنی حق داری ای عزیز دل آل فاطمه بر پهلوی شکسته اگر گریه میکنی بر بازویی که داد علی را بلند کرد زیر غلاف و ضربه‌ی در گریه میکنی وقتی نشد عمو حسنت بین کوچه ها دستش رسد به رفع خطر گریه میکنی بر آن مصیبتی که چهل سال مجتبی گریید بی صدا به سحر گریه میکنی یا صاحب الزمان الغوث و الامان ☘☘ بر غنچه ای که سقط شد از کف مرتضی حتی ندید روی پسر گریه میکنی پرسی ز درب خانه و دیوار کوچه نیز این در چه سخت دیده اثر گریه میکنی از درد های مادر مظلومه روز و شب وز دستمال بسته به سر گریه میکنی گاهی به کعبه گاه نجف گاه کربلا بر مادر خمیده کمر گریه میکنی عمری برای خانه نشینیِ جد خویش بر حیدرِ بدون سپر گریه میکنی هر روز و شب به یاس کبود مدینه ات تا علقمه به اشک قمر گریه میکنی یا صاحب الزمان الغوث و الامان کربلایی 🎤 .👇
. 🔘 ⚫️ عج 🔘 ◾اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقوُمُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْرَءُ و َتُبَیِّنُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّی وَتَقْنُت اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَحْمَدُ و َتَسْتَغْفِرُ ◾ 🔘الان کجا داری برای ما گریه می کنی؟ کجا داری برا ما استغفار می کنی؟ کجا داری برا جد غریبت حسین گریه می کنی ؟ یعنی میشه یه بار ما صدای ملکوتی تو رو بشنویم ....* ✔️من مهدی ام در دست تیغ انتقامم ✔️مادر ، به قبر مخفی ات بادا سلامم ✔️عمری برایت گریه همچون ابر کردم ✔️هم سوختم ،هم ساختم ،هم صبر کردم ✔️مادر دلم خون است از بندم رها کن ✔️دستی برآور بر ظهور من دعا کن ✔️تا با ظهورم انتقامت را بگیرم ✔️یا در کنار قبر پنهانت بمیرم *روضه ی مادر رو از زبان فرزند میشنویم* ✔️مادر شنیدم بارها از پا فتادی ✔️دیدی علی تنها بود ،باز ایستادی ✔️مادر مپنداری من از تو دور بودم ✔️آن روز در صلب حسینت نور بودم ✔️آوای مهدی ،مهدی ات، آمد به گوشم ✔️برخاست از این دلم صدها خروشم ✔️نفرین بر آن قوم خدانشناس کردن ✔️من درد تو را در درون احساس کردم *حالا ببین آرزوی امام زمان اینه ، آرزوی من و تو هم میتونه باشه.... * ✔️ای کاش بودم تا علی را یار بودم 2 ✔️من جای تو بین در و دیوار بودم *این یه گزارشه ، امام زمان از اجداد طاهرینش شنیده و داره اینجوری نقل می کنه * ✔️اگر این است تاثیر شنیدن ✔️شنیدن کی بود مانند دیدن *من یه آقازاده ای رو میشناسم ، هشت سال بیشتر نداشت ، با چشمان خودش ، ملاحظه میکرد...* ⚫️من ایستاده بودم دیدم که مادر را ⚫️قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد ⚫️گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره ⚫️او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد.... 🔳"صل الله علیک یا فاطمه الزهرا یا بنت رسول الله" اینجا انقده هجوم دسته جمعی و ناگهانی بود ، که امیرالمومنین نتونست جلو چشم بچه هاشو بگیره، اما کربلا دیگه زینب اجازه نداد ،همین که بچه ها دنبال ذوالجناح از خیمه ها بیرون آمدن ، ان شاالله که ندیده باشن .... دنبال ذوالجناح اومدن ، دیدن آنچه را که نباید ببینن، اما من میگم زینب اجازه نداد ،عقیله ی عربه ، همه رو برگرداند ، خودش از بالای بلندی ، افتان و خیزان ..... او میدوید و من میدویدم..... هی زمین میخورد و بلند میشد ، هی میگفت وا محمدا..... وا علیا ..... وا اماه .... آخ بمیرم وقتی رسید که دید  "الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ" با اشاره ابی عبدالله برگشت اما چه برگشتنی ، دلش تو گودال زیر خنجره.... چون چاره نیست ، میروم و می گذارمت ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت .
. مهدیم و خون جگرم، یه عمرِ كه در به درم. خون میکنه قلب منو،‌ صورت سرخ مادرم مهدیم و بی یاورم ، تنها ترین مرد خدا. به من بگید آی شیعه ها، غیرتتون رفته کجا منم غـریب فـاطمـه، منتقـم خـون حـسین. حالا منم كه یار میخوام، شما رو بجون حسین آی شیعه ها چتون شده،که عین کوفیا شدین. عهد و وفا رو نشکنید، ازم چرا جدا شدین با اینکه تواین زمونه، خودم غریب و بیکسم. امّـا غـم غـریبیِّ ،‌ جـدّم بـریـده نـفسم عجب زمونه ی بدی ، هر کی به فکر خودشه. مثل عموم یه بـا وفـا، هیچ جایی پیدا نمیشه شبـا کنـار قـبـر بـی نشـون مــــادرم مـیـرم. عقده ي دل وا ميكنم، درد دلامو بش ميگم يه روز ميام و انتقام مادرم رو مي گيرم. بجـون عمه ام قسم، دارم زغصه می میرم آی شیعه ها بـرا فـرج ، تا می تونید دعـا کنید. گـریه بـرای کشته ی ، بـی سـر کـربلا کنید شاعر : محمد بنوازی .
. علیه‌السلام زبان حال امام زمان(عج) با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها آخرین آئینه ای آفتاب روشن و پر نور خلقت وی ماسوا را معنی و منظور خلقت یا فاطمه ای آن که تو ام الکتابی دنیا تمامی ذرّه و تو آفتابی ای یازده آئینه در آئینه ی تو وی منبع نورخدایی سینه ی تو من معنی و منظور منشور تو هستم من آخرین آئینه ی نور تو هستم شد نام تو ذکر لب هر روز و شامم برتو درود من ، نثار تو سلامم ای مادر غمگین و هجده ساله ی من نذر تو باشد تا قیامت ناله ی من من مهدیم ماتم نشین غربت تو تنهای تنهایم کنار تربت تو سیل سرشکم گر دهد امشب امانم تنها مصیبت خوان این قبر نهانم بغض نهان من گره شد در گلویم بگذار تا درد دل خود را بگویم گریم به یاد آن همه صبر تو مادر هرشب شدم پروانه ی قبر تو مادر صحن دل و جانم سیه پوش تو باشد اشکم چراغ قبر خاموش تو باشد اشک امیر المومنین این جا چکیده بر تربتت از اشک او لاله دمیده من از خزان باغ تو آتش گرفتم درشعله های داغ تو آتش گرفتم عمری است می سوزم ز داغ و ماتم تو آتش گرفته جانم از عمرکم تو آنان که پهلوی تو را مادر شکستند دستان بابای مرا پیش تو بستند دربین دود و آتش و دیوار خانه دشمن چرا می زد تو را با تازیانه خون دل از غم های تو جن و ملک خورد برگوشه ی چشمت چرا زخم فدک خورد تو نخل ایثار ولی بازو شکسته آسوده باش ای مادر پهلو شکسته من وارث شمشیر تیز انتقامم مادر دعا کن برظهور و برقیامم از بس ز داغ تو قرین آه و دردم در هر نمازم قاتلت را لعن کردم عهد «وفایی» بسته ام با دوست مادر حکم ظهور من به دست اوست مادر سید هاشم وفایی✍
💠زبانحال گفتگوی علیه السلام بامادر من مهدیم، در دست تیغ انتقامم مادر به قبر مخفیت بادا سلامم ای قلب مجروحم کباب از غربت تو باریده اشکم قرن ها بر تربت تو شب تا سحرها سوختم از سوز داغت بودم چراغ قبر بی شمع و چراغت عمری برایت گریه همچون ابر کردم هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم دیروز رو گرداند امّت یکسر از تو امروز باشد مهدی ات تنهاتر از تو مادر دلم خون است از بندم رها کن دستی برآور بر ظهور من دعا کن یا با ظهورم انتقامت را بگیرم یا در کنار قبر پنهانت بمیرم مادر شنیدم بارها قاتل تو را کشت ای یار تنهای علی آخر چر اکشت مادر شنیدم بارها از پا فتادی دیدی علی تنها بود باز ایستادی قنفذ در آن ساعت به ثانی اقتدا کرد دست تو را از دامن مولا جدا کرد مادر مپنداری من از تو دور بودم آن روز در صلب حسینت نور بودم آوای مهدی مهدیت آمد به گوشم برخاست در صلب حسین از دل خروشم نفرین بر آن قوم خدانشناس کردم درد تو را در قلب خود احساس کردم ای کاش بودم تا علی را یار بودم جای تو من بین در و دیوار بودم آنان که پای خطبه ات ساکت نشستند ای کاش دست قاتلت را می شکستند کی می شود بردارم از جانت محن را از خاک بیرون آورم باز آن دو تن را در حلقۀ زنجیرشان محکم ببندم فریاد یا اُمّا رسد از بند بندم دریا کنم از خون دل چشم ترم را پرسم چرا کشتید آخر مادرم را؟ گیرم امیرالمؤمنین را دست بستید بازوی زهرا را چرا آخر شکستید؟ اجر ذوی القربای پیغمبر کتک بود؟ یا پاسخ حق نمک غصب فدک بود؟ مادر به اشک چشم های دوستانم داد تو زین بیدادگرها می ستانم من بهترین یار وفادار تو هستم روز ظهورم هم عزادار تو هستم شمشیر خونریزم بود مدیون محسن نقش است بر آن انتقام خون محسن ای قبر پنهانت زیارتگاه مهدی خورشید قرآن، اختر دین، ماه مهدی تو عالمی را اشک و سوز و شور دادی با روی سیلی خوردۀ خود نور دادی ✍️غلامرضا سازگار .
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نوحه سنتی (مناسب برای دسته های عزاداری) حرمت قرآن شکست آیات کوثر را زدند روح مابین دو پهلوی پیمبر را زدند وا مصیبت وا محن العجل یابن الحسن بقیه الله آجرک الله یا امام العصر زهرا مادرت در شعله ها بین دیوار و در خانه صدا میزد تو را الامان از میخ در العجل ای منتَظَر بقیه الله آجرک الله خانه ای را که پیمبر زائر آن خانه بود کافری بی اذن آن را با لگد در می‌گشود فاطمه در پشت در کشته گشته با پسر بقیه الله آجرک الله
. مناجات با (عج) ای رفیق روز تنهایی ، تو تنهایی چه قدر تو کجا و ما کجا دلواپس مایی چه قدر راه معلوم است و ما بیراهه گردی می کنیم خسته از بی دردی ما اهل دنیایی چه قدر راه را اصلا نبستی بر رفیق نیمه راه من که از شرمندگی مُردم ، تو آقایی چه قدر تو طلبکاری از این چشمان‌کور من چه قدر من بدهکارم بر آن چشم مسیحایی چه قدر من ندیده دیدمت در جای جای این جهان یوسف گمگشته ی زهرا تو پیدایی چه قدر در زدی خانه به خانه ، هیچ کس یارت نشد آه آقای غریب ما تو زهرایی چه قدر ........ آخرش جان می دهم از غسل روز آخرت مادر بازو شکسته ! فکر مولایی چه قدر ✍ آبان ۱۴۰۳ .
. عجل الله فرجه الشریف بیا ای غصه‌ دار فاطمیه بیا ای بی قرار فاطمیه بیا جان همه عالم فدایت بیا ای جان نثار فاطمیه بیا تا روضه مادر بخوانیم بیا ای روضه دار فاطمیه بیا یابن الحسن با کوهی از غم بیا ای سوگوار فاطمیه بیا ای دلبر صحرا نشینم بیا سوی دیار فاطمیه بیا از پشت ابر غفلت ما بیا تا در جوار فاطمیه بیا تا که تو را دنیا ببیند بیا ای شاهکار فاطمیه خزان کرده دلم را غربت یاس بیا باغ و بهار فاطمیه دوباره بزم غم ها را بپا کن بیا بنیانگذار فاطمیه بیا و روضه ی مسمار را گو بیا ای رازدار فاطمیه بیا که دست مولا بسته گشته بیا ای پاسدار فاطمیه ببین حیدر دلش دنبال زهراست بیا حیدر تبار فاطمیه به زیر تازیانه گل فِسرده بیا تو باغدار فاطمیه بیا ای وارثِ تیغ الهی بیا با ذوالفقار فاطمیه بیا تا انتقام یاس گیری بیا ای تکسوار فاطمیه بیا با دست مولائیَت ای شاه گره بگشا ز کار فاطمیه بیا تا که دلم آرام گیرد شود پیدا مزار فاطمیه منم عبدِ گنهکار و تو مولا منم آن شرمسار فاطمیه عج .
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم ✍️
. ای منجی خلق جهان یا مهدی صاحب زمان رؤیت چرا باشد نهان یا مهدی صاحب زمان‌ ای قافله سالار ما تنها تویی غمخوار ما در انتظارت کاروان یا مهدی صاحب زمان بی رؤیت ای جان جهان ای سایه سرو روان هستیم چون باغ خزان یا مهدی صاحب زمان آشوب در دنیا ببین خونین دل ما را ببین ای اقتدار بی کران یا مهدی صاحب زمان گر آشیانی داشتیم از خود نشانی داشتیم ویرانه شد آن آشیان يا مهدی صاحب زمان خواندیم با شور و نوا اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیا داریم بر لب اَلْاَمان یا مهدی صاحب زمان ای حجّت پروردگار تا کی تو را در انتطار تا کی ز هجران خون فشان یا مهدی صاحب زمان ای نور چشم فاطمه افتاده دل در واهمه ما را ازین محنت رهان یا مهدی صاحب زمان دیشب علی خونین جگر بگریست تا وقت سحر از داغ زهرای جوان یا مهدی صاحب زمان می شُست او با زمرمه جسم نحیف فاطمه می گشت کم کم ناتوان یا مهدی صاحب زمان در نیمه شب با صد مِحن بگذاشت او را در کفن افتاد از پا ناگهان یا مهدی صاحب زمان سر در گریبان کودکان مانده بجا باغ خزان از دست رفته باغبان یا مهدی صاحب زمان «یاسر» اگر خونین دلی شمع عزای محفلی کن زمزمه با ارغوان یا مهدی صاحب زمان ** حاج محمود تاری «یاسر»✍️ .
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه آقای غریبم چقدَر غم داری صاحب مجلس روضه، غم مادر دیدی فاطمیه شده و اشک دمادم داری درد بی مادری ای کاش مداوا میشد بر درِ خانه ی خود بیرق ماتم داری درد دل کن که نگویند غریبی آقا بین این سینه زنان مونس و مَحرم داری؟ دل یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟ گاه در کوچه و گه کرب و بلا می‌گویی داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب! بیا تمام زندگی‌ام بی تو شد سراب؛ بیا هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی به جان فاطمه این جمعه بی‌نقاب بیا مباد آنکه بیایی و مرده باشم من شتاب کن که اجل می‌کند شتاب؛ بیا گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا به کوچه کوچه‌ی شهرم ز خون دل همه‌شب برای آمدنت ریختم گلاب؛ بیا گناه من ره دیدار بسته بر رویت تو بهر دیدن من از رهِ ثواب بیا غروب جمعه شده، بی تو روزهای دلم به صبح جمعه‌ی من همچو آفتاب بیا به دردهای به حیدر نگفته‌ی زهرا به ناله‌های سحرگاه بوتراب بیا به سینه‌ای که شکست از سُم ستور، قسم به صورتی که شد از خونِ سر خضاب بیا سرشک دیده‌ی "میثم" به سیل شد تبدیل هنوز ناله‌ی او مانده بی جواب؛ بیا ✍️ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فراق تو درد است و درمان ندارد چرا قصه‌ی هجر، پایان ندارد؟! تو جان جهانی؛ تو صاحب زمانی بدون تو جسم جهان جان ندارد بیا ای که در سال‌های ظهورت پُر است از بهار و زمستان ندارد خودت را مگیر از دل بی‌قرارم که بودن بدون تو امکان ندارد تو این روزها باز هم غرق اشکی و اشک تو را چشم باران ندارد خدا را دوصد شکر آقا تو هستی اگر زائر آن قبر پنهان ندارد :: در این روزهای غریبی، سپاهی بجز همسرش شاه مردان ندارد و بستند دستان خیبرگشا را شنیدند و گفتند امکان ندارد یهودی در آن کوچه دادش درآمد: مگر که مدینه مسلمان ندارد ✍️ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e