eitaa logo
امام شناسی
367 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَديجَةَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِيِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِيِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ. سلام بر تو اى دخت رسول خدا. سلام بر تو اى دخت فاطمه و خديجه. سلام بر تو اى دختر امير مؤمنان. سلام بر تو اى خواهر حسن و حسين. سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا. سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا. سلام بر تو اى عمه ولى خدا و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Imamology
▪️زمانی که اهل بیت علیهم السلام را با آن وضع ناراحت کننده و بدون و پوشش مناسب ، سوار شتران برهنه وارد شام نمودند و مردم به آنها می نگریستند و برخی آنان را مورد اذیت و آزار قرار می دادند ، یکی از شیعیان از دیدن این منظره بسیار نارحت شد و تصمیم گرفت خود را به امام سجاد علیه السلام برساند ، ولی موفق نشد. ▪️خود را خدمت حضرت زینب سلام الله علیها رسانید و عرض کرد: ای پاره تن زهرا ! شما از کسانی هستید که جهان به خاطر و وجود شما آفریده شد ، متحیرم که چرا شما را به ان صورت می بینم. ▪️ حضرت زینب سلام الله علیها با دست مبارک اشاره به آسمان نمود و فرمود: آنجا را بنگر تا عظمت ما را درک نمایی. آن شخص نگاه می کند ، ناگاه لشکریان زیادی را میان زمین و آسمان مشاهده می نماید که از کثرت به شماره نمی آید و همچنین مشاهده می کند که جلو اهل بیت علیهم السلام کسی ندا می دهد که چشمهای خود را از اهل بیتی که ملائکه به آنها نامحرم هستند ، بپوشانید. 📚 ریاحین الشریعه / ج3 / ص160
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال علی بن ابی طالب علیه السلام: أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) کَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاء ✨ @Imamology
قال علی بن ابی طالب علیه السلام : ✨ أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) کَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَی نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَکَأَنَّکُمْ قَدْ تَکَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیکُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاکُمْ مَا کُنْتُمْ تَأْمُلُونَ. ✨آگاه باشید، مثل آل محمد (ص) چونان ستارگان آسمان است، اگر ستاره ای غروب کند، ستاره دیگری طلوع خواهد کرد (تا ظهور صاحب الزمان (ع)). گویا می بینم در پرتو خاندان پیامبر (ع) نعمتهای خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید رسیده اید. 📚 نهج البلاغه / خطبه۱۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نیمه شبی زپی کاروان به دامن دشت کسی که پای برهنه دوید من بودم 🕯 @Imamology
🏴 کاروان از کوفه ، راهی شام شد . مشکلات اسارت و دوری پدر ، همچنان رقیه را می سوزاند. در بین راه صفحه که سختی بر دختر امام حسین (ع ) فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد. و به یاد عزت و مقام زمان پدر ، اشک ها ریخت .گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد. یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید ، به رقیه گفت :« اسکتی یا جاریه ! فقد آذیتنی ببکائک » ؛ ای کنیز ! ساکت باش ، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم. آن ناز دانه بیشتر اشک ریخت. و دیگر بار آن موکل گفت : « اسکتی یا بنت الخارجی» ؛ ای دختر خارجی ! ساکت باش. حرفهای زجر دهنده آن مزدور ، قلب دختر امام را شکست. رو به سر پدر نمود و گفت : « یا ابتاه قتلوک ظلما و عدوانا و سموک بالخارجی» ؛ ای پدر ! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند . پس از این جمله ها ، موکل غضب کرد و با عصبانیت ، رقیه را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت. تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود. رقیه از ترس ، شروع کرد به دویدن در آن تاریکی. سختی و خار و خاشاک زمین ، پاهای کوچولوی او را مجروح نمود. و او با همه خستگی باز می دوید. 🕯شدم سه ساله و رفت سایه پدرم 🕯کسی که داغ پدر زود دید من بودم 🕯به نیمه شبی زپی کاروان به دامن دشت 🕯کسی که پای برهنه دوید من بودم ▪️همان زمان ، قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین (ع) بر بالای آن بود. نیزه به زمین فرو رفته بود. دشمن هر چه کردکه آن را در آورد ، نتوانست. رئیس قافله نزد امام سجاد (ع) آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید. امام فرمود : یکی از بچه ها گم شده است تا او پیدا نشود ، نیزه حرکت نخواهد کرد ! 🐫 حضرت زینب (س) با شنیدن این سخن ، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت. ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند. زینب (س) به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودک گمشده را به دامن گرفته است رو به آن زن نمود و پرسید :شما کیستید؟! فرمود : « انا امک فاطمۀ الزهراء اظننت انی اغفل عن ایتام ولدی » ؛ من مادر تو ، فاطمه زهرا هستم . گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم! زینب (س) رقیه را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد. 📚 ناسخ التواريخ (حياة الإمام سيد الشهداء الحسين عليه‌السلام) / ج6 دفتر دوم / ص531
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ ... @Imamology