☀️ «هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ ۖ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم» (محمد/38) ☀️
🌱 آری شما همان مردمید که برای #انفاق در راه خدا دعوت می شوید باز بعضی از شما بخل می ورزند، و هر که بخل کند بر ضرر خود اوست و گرنه خدا بی نیاز است و شما #فقیر و نیازمندید. و اگر شما روی بگردانید #خدا قومی غیر شما که مانند شما نیستند به جای شما پدید آرد.
🌼❄️🌼❄️🌼❄️🌼
✍🏻 علی بن ابراهیم ذیل آیه فوق از یعقوب بن قیس روایت کرده گفت: معنای آیه را از حضرت صادق علیه السلام سوال نمودم فرمود:
🌻 یعنی اگر شما مردم از ولایت #امیرالمومنین علیه السلام برگردید در عوض قومی می آیند که ولایت آن حضرت را می پذیرند و انها مانند شما مخالفت امر خدا نمی کنند و ستم به #آل_محمد علیهم السلام نمی نمایند بلکه فرمان بردار خدا باشند و از آل محمد علیهم السلام پیروی کنند و دوست آنها باشند.
🌻 ای پسر قیس! خداوند در عوض اشخاصی که از #ولایت و دوستی ما آل محمد علیهم السلام برگشته اند ، طایفه ای از عجم و فرزندانشان را بیاورد که دوستدار ما #اهل_بیت می باشند.
#حدیث #امام_شناسی #ولایت_پذیری #قرآن
📚 تفسیر قمی / ج2 / ص309
🌍 #شناسنامه_شیعه
1️⃣ حمد و ثنای الهی
... پادشاه پادشاهان و گرداننده افلاک و مسخّر کننده #آفتاب و ماه، که همه با زمان ِتعیین شده در حرکت هستند. شب را بر روی #روز و روز را بر روی #شب می گرداند، که به سرعت در پی آن می رود.
در هم شکننده هر زور گوی با عناد، و هلاک کننده هر شیطان سر پیچ و متمرّد. برای او ضدّی و همراه او معارضی نبوده است. یکتا و بی نیاز است. زاییده نشده و نمی زاید، و برای او هیچ همتایی نیست. خدای یگانه و پرودگار با عظمت. می خواهد پس به انجام می رساند، و اراده می کند پس مقدّر می نماید، و می داند پس به شماره می آورد.
می میراند و زنده می کند، #فقیر می کند و #غنی می نماید، می خنداند و می گریاند، نزدیک می کند و دور می نماید، منع می کند و عطا می نماید. پادشاهی از آن ِاو و حمد و سپاس برای اوست. #خیر به دست اوست و او بر هر چیزی قادر است. شب را در روز و روز را در شب فرو می برد.
نیست خدایی جز او که با عزّت و آمرزنده است. اجابت کننده #دعا، بسیار عطا کننده دعا، بسیار عطا کننده، شمارنده نَفَس ها و پرودگار جن ّو بشر، که هیچ امری بر او مشکل نمی شود، و فریاد دادخواهان او را منضجر نمی کند، و اصرارِ اصرار کنندگانش او را خسته نمی نماید.
نگهدارنده صالحین و موفّق کننده رستگاران و صاحب اختیار #مومنان و پروردگار عالمیان.
خدایی که از آنچه خلق کرده مستحق است که او را در هر حالی #شکر و سپاس گویند. او را سپاس بسیار می گویم و دائماً شکر می نمایم، چه در آسایش و چه در گرفتاری، چه در حال شدت و چه در حال #آرامش.
و به او و ملائکه اش و کتاب ها و پیامبرانش #ایمان می آورم. دستور او را گوش می دهم و اطاعت می نمایم و به آنچه او را راضی می کند مبادرت می ورزم و در مقابل مقدرات او تسلیم می شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا که اوست خدایی که نمی تواند از #مکر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداریم (یعنی ظلم نمی کند).
#حدیث #امام_شناسی #غدیر #اشهد_ان_علیا_ولی_الله
📚 خطبه غدیر / پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم / سال دهم هجرت / غدیر خم
☘ داستان آیت الله شفتی و دعای سگ گرسنه
نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟
اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر #شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در #اصفهان از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است.
وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم:
حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری #فقیر بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت.
حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این #سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند.
ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم.
📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨
☀️ به ما بپیوندید 👇
@aydvgj