eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیر زندگیم‌و روضه‌هات عوض کرد🌴 حـــســـین 🥀🍂🕯🏴 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹⚜ 📣📣📣 کانال VIP رمان بشری♥️ 😍😍 کانال خصوصی برای عزیزانی که برای خوندن رمان بشری عجولند☺️ دوستانی که مایل هستید مبلغ ۳۵۰۰۰ تومان رو به این شماره حساب به نام خلیلی واریز 6273 8110 8062 3918 و عکس فیش واریزی و شماره‌ی پیگیری رو به این آیدی ارسال کنید @Heaven_add تا لینک کانال خصوصی رو برای شما ارسال کنند😊🌹 ارسال رمان شب‌های شنبه تا چهارشنبه همچنان با بازنویسی ادامه خواهد داشت🌿🌿🌿 دقت کنید رمان در وی‌آی‌پی قبل از بازنویسی هست
به وقت بهشت 🌱
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #رمان_بشری #به_قلم_میم‌مهاجر #برگ20
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم کپی‌حرام🚫 بشری می‌دانست ممکن بود پای سیدرضا و یاسین وسط کشیده شود. طوفانی در راه بود. سرش را بالا نیاورد. _تابستون بود که حرف رفتن‌و پیش کشید‌. اول گفت با هم می‌ریم. می‌خواست بریم و درسمون‌و اونجا تموم کنیم. بعدم چند سال کار کنیم و برگردیم. دید من راضی نمیشم حرفش‌و عوض کرد. گفت... من میرم... تو بمون. ابروهای یاسین کم‌کم توی هم رفت. بشری آرام ادامه داد. _گفت از چند سال پیش تصمیم داشته که بره. حالا موقعیتش جور شده و نمی‌خواد از دستش بده. می‌گفت دوست داشتنت‌و با اومدنت ثابت کن. بشری آه کشید. بغضی که داشت توی گلویش غم‌باد میشد را قورت داد. _نتونستم راضیش کنم بمونه. چشمش‌ وعده‌های پولی که حامد بهش می‌دادو گرفته بود. صدایش انگار از ته چاه درآمد. _حاضر بود من‌و بذاره و بره. سعی کردم راضیش کنم ولی نشد... گفتم این کار خیانته قبول نکرد. گفت پولمون‌و می‌گیریم برمی‌گردیم. تو کتش نرفت هر چی من گفتم که برگشتی تو کار نیست. بشری سرش را بالا آورد. یاسین آرنجش را به فرمان زده بود. نگاه نافذش باعث شد بشری دوباره سربه‌زیر شود. _الآن باید بگی؟ _چی باید می‌گفتم؟! _خبر نداری تو این مسائل چی به چیه؟ گذاشتی حالا که رفته حرف می‌زنی؟ می‌خواستی به من بگی راضیش کنم. چشماش‌و باز کنم. _به ایمان گفتم. نتونست کاری کنه. یاسین دستش را مشت کرد. _تو باید به مــــــن می‌گفتی تا روشنش کنم. سینه‌ی یاسین بالا و پایین می‌شد. این بشری را بیش‌تر ترساند. _بدخراب کردی بشری! چانه‌ی بشری به سینه‌اش چسبید. یاسین عصبانی بود اما خودش را کنترل می‌کرد. این را بشری از صدای نفس‌‌ و لحن یاسین متوجه شد. _برسونمت یا میری خودت؟ _میرم. بشری زیر آفتاب زمستان ایستاد. ماشین یاسین دور شد. بشری نمی‌خواست یاسین از راه رفتن او متوجه‌ی درد کمرش شود. آهسته راه افتاد. همه چیز پشت سر هم داشت اتفاق می‌افتاد. منظور یاسین را از این که پرسید "تصمیمت چیه؟" به خوبی متوجه بود. از اول همه چی مشخص بود. من هی خودم‌و گول می‌زدم شاید راست نباشه. بشری در حیاط را باز کرد. او حتی با این در آهنی بی‌احساس هم از امیر خاطره داشت. چه‌‌طور می‌توانست با آن همه خاطره، امیر را فراموش کند؟! لبه‌ی حوض نشست. یک جفت ماهی قرمز نزدیک سطح آب شنا می‌کردند. دست توی آب برد. ماهی‌ها فاصله گرفتند و دور شدند. موج ریزی توی آب افتاد. تصویر بشری توی حوض موج می‌خورد. یک زن تنهای شکسته که امواج به روح و جسمش خدشه‌ وارد کرده بود. حالا باید طعم گس تنهایی را می‌چشید. دلش به شدت گرفته بود. رفت سراغ کتابخانه‌ی سیدرضا. یک دیوان قدیمی حافظ داشت. حاشیه‌ی برگ‌هایش تیره شده بود. پایین صفحه‌اش فال داشت. بشری به حال خود تفال زد. "فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزیز است فرو مگذارش صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود نازپرورد وصال است مجو آزارش" معنی فال را خواند. "خود را تحت فشار مشکلات متعدد قرار نده و درگیر مسائل جزئی زندگی مشو. بدان که خداوند نظر لطفش همواره با تو است و با امید به او در کارت گشایش حاصل خواهد شد." بشری به لطف و نظر خدا اعتقاد داشت. یقین داشت خدا تنهایش نمی‌گذارد. به حکمت خدا شک نداشت اما هضم این پیشامدها برایش آسان نبود. مشکل بشری کوچک نبود. چه‌طور می‌توانست درگیر نباشد؟! سخت بود گذشتن از زندگی مشترک. از خاطراتش با امیر. با امیر تلخیا رو هم دوست داشتم اما وقتی که امیر دلش با من بود. احساس می‌کردم امیر از سر دلسوزی مونده کنارم. از سر عذاب وجدان. رفتارای امیر رو نمی‌تونستم پای علاقه‌اش بذارم که اگه به ابراز علاقه بود، قبل از بحث خارج رفتنش هم کم ابراز علاقه نکرده بود... من فقط عذاب وجدان و ترحم می‌دیدم. باید دلم‌و زیر پام له کنم. علاقه‌ام‌و کنار بذارم. باید این وصله‌ی ناجورشده رو ببرم. وصله‌ای که همه‌ی وجودم خواهانش بود و حالا... شده لکه‌ی ننگی برای دو خونواده. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
صدای زنگ در که بلند شد نگاه آخر رو توی آینه به خودم کردم و راضی پشت در رفتم در رو باز کردم و کنتر رفتم تا بیاد داخل چند ثانیه با چشمهای باز خیره شد و بعد با عجله اومد داخل و در رو پشت سرش بست بدون اینکه به طرفم برگرده گفت: واسه همه همینجوری درو باز میکنی؟ برو لباس بپوش! خودم رو به نفهمیدن زدم: وا مگه چشه لباس خونه ست دیگه بعدم از چشمی دیدم که تویی! غرید: _مگه من با بقیه چه فرقی دارم؟ _وا خب محرمیم این اداها چیه؟ غرید: گفتم برو لباس درست و حسابی بپوش تا نرفتم... 😅 https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 🔥 رسید😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🌿 ✨رو به شش‌گوشه‌ترین قبله‌ی عالم، هر روز . . .بردن نام حسین‌ابن‌علی می‌چسبد؛ 💠السلام‌علی‌الحسین 💠و‌علی‌علی‌ابن‌الحسین 💠وعلی‌اولادالحسین 💠وعلی‌اصحاب‌الحسین ♥️ ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت دعای‌عهد قرار صبحگاهی به وقت بهشتی‌ها🦋 فقط هشت دقیقه وقت بذاریم🥀 ♥️ ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🌴🌴🌴🌴 💠آیت‌الله حائری‌شیرازی روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام قدرت لکه‌گیری‌اش بسیار زیاد است. هر چیزی که لکه‌اش را نمی‌توان با آب خالی یا با حلّال‌های قوی‌تر شست، چاره‌اش روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام است. قدرت روضه‌ی امام حسین علیه‌السلام خیلی زیاد است و لکه‌های دل را برطرف می‌کند. ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠⚜💠 بر بام سحر، طلایه‌داران ظهور گفتند که صاحب‌الزمان می‌آید 💠 🌤 💠 ♥️ 💠 اَینَ‌المُنتَقَم؟! ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عفوا یاحسین عفوا یاحسین عفوا یاحسین بال و پرم باش تاج سرم باش به یاد من شبای جمعه تو حرم باش🥀 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🍹 دل نـہـادم بہ صـبـورے ڪہ جز اٻن چـاره ندارم... 🖊سعدے ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯