49.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطرهبازی ♥️
#بشری
ممنونم از سپیدهی عزیز که این کلیپ زیبا رو برامون ساخت🌷🌷
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ252
کپیحرام🚫
قبل از این که به خانه برود به طلافروشی رفت.
از قاب حلقهها اولین حلقهای که دم دستش آمد را برداشت و داد برایش فاکتور کنند. اولین باری میشد که بشری به پولی که امیر به حسابش واریز کرده بود دست میزد.
حلقهی ازدواجش را درآورد و با حلقهی جدید توی کیف گذاشت. حسابی دیر کرده بود. با تاکسی خودش را به خانه رسوند.
سیّدرضا با بردن جهیزیه مخالفتی نکرد. البته گفت نیازی هم نیست و خودشان هر طور باشد با سادهترین لوازم یا با خردهریزهای اضافه که توی خانه دارند، خانهی مشهد را پر میکنند.
قرار شد بچهها با هم برای کارهای ثبتنام ارشد بروند. اول تهران که طاها و طهورا به کارهایشان رسیدگی کنند و بعد هم به مشهد بروند.
فاطمه را با اصرار با خودشان همراه کردند. فاطمه هم هرچند دل خودش هوای زیارت داشت امّا به خاطر ضحا قبول کرد. بچه نیاز به تفریح و گردش داشت و توی سفر حتماً به او خوش میگذشت.
به مشهد که رسیدند به خواستهی بشری قبل از هر چیز به حرم رفتند. یاد یاسین برای لحظهای از ذهنشان بیرون نمیرفت. مخصوصاً فاطمه که انگار با یاسین قدم برمیداشت برای زیارت.
طبیعی است که وقتی همسفر خوب را از دست داده باشی توی سفر بعدی مدام به یادش بیفتی.
این بار، وقت اذن دخول، حال فاطمه از همه بدتر بود. از لحظهی اول سفر، حضور یاسین را کنار خود احساس میکرد و حالا جلوی دری ایستاده بود که بارها با یاسین ایستاده بودند و گوش سپرده بود به صدای بم امّا دلنشین همسرش که اذن دخول میخواند.
بشری به گنبد و عظمتش نگاه میکرد. روزهایی که پشت سر گذاشته بودند فکر او را مشغول کرده بود. توی این سفر از خودگذشتگی طاها بیشتر از همه بود. هر چه که پشت فرمان بود به کنار، بقیّهی اوقات ضحی را سرگرم میکرد تا فاطمه کمتر اذیت شود.
آن لحظه هم طاها فکر کرد فاطمه احتیاج به یک خلوت دارد. شاید ضحا که تازه راه افتاده بود و دستش را به کسی نمیداد، این اجازه که مادرش خلوت کند و تنها باشد را از او میگرفت.
فکری به سر طاها زد. یک ابرویش بالا رفت. مطمئناً خدمت به زائر امام رئوف هم ثواب بزرگی داشت.
_بشری!
بشری نگاه از گنبد نگرفت.
_جانم داداش.
_ضحا رو از مامانش بگیر. بده من ببرم، راحت زیارت کنه.
بشری قدرشناسانه به برادرش لبخند زد. به فاطمه نزدیکتر شد.
_ضحا رو بده طاها ببره.
فاطمه اشکها را با دست پاک کرد. دخترش توی بغلش بود با دستهای محکم گره کرده دور گردن مادر. فاطمه به صورت دخترش نگاه کرد و پرسید: میری عمو؟
ضحا نگاهی به طاها کرد. انقدر که طاها همیشه با حوصله با او برخورد میکرد، از خدا خواسته از بغل مادر پایین آمد و به طرف طاها رفت.
_داداش بذار من مواظبش باشم.
_شما هوای مادرشو داشته باشین. تو حال خودشِ.
التماس دعا گفتند و از هم جدا شدند. آخر مرداد بود و حرم حسابی شلوغ و گرم.
ضحا با اینکه خیلی به طاها علاقه داشت امّا دستش را به عمویش هم نمیداد. یک نفر با حوصله باید میبود تا پشت سر او راه برود که اتفاقی برایش نیفتد یا گم نشود.
بشری کنج درالمرحمه نشست. کیف فاطمه و طهورا را هم گرفت تا راحت به زیارت بروند. با اشارهی چشم و ابرو به طهورا فهماند که هوای فاطمه را داشته باشد حالش بد نشود. پلکهای طهورا که با طمأنینه بسته و باز شد، خیال خواهر را راحت کرد.
کسی ندید. فقط خدا و امام رئوف شاهد بودند که ضحا چهقدر بازیگوشی کرد و طاها با چه صبوریای با او کنار میآمد.
دختر است و شیرینکاریهایش و طاها جانش میرفت برای تنها برادرزادهی شیرینتر از جان.
فاطمه و طهورا که برگشتند، بشری برای زیارت رفت. روبهروی ضریح آفتاب ایستاد. دست روی قلب گذاشت.
تا همیشه ممنوتم که منو دعوت کردی.
لایق همسایگی نبود. شما به بزرگواری خودت منو به همجواریت طلبیدی.
نفس کشیدن توی این شهر لیاقت میخواد. قربونت برم که من بیلیاقتو لایق دونستی.
با احترام دیوارها و درهای چوبی حرم را بوسید و جلو رفت. احساس میکرد توی عرش راه میرود.
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
لینک برگ ۳۵
https://eitaa.com/In_heaventime/4962
لینک برگ۴۰
https://eitaa.com/In_heaventime/5623
لینک برگ۴۵
https://eitaa.com/In_heaventime/6433
لینک برگ۵۰
https://eitaa.com/In_heaventime/7310
لینک برگ۵۵
https://eitaa.com/In_heaventime/8442
لینک برگ۶۰
https://eitaa.com/In_heaventime/8606
لینک برگ۸۰
https://eitaa.com/In_heaventime/9566
لینک برگ۱۰۰
https://eitaa.com/In_heaventime/10543
لینک برگ۱۲۰
https://eitaa.com/In_heaventime/11745
لینک برگ۱۴۰
https://eitaa.com/In_heaventime/12902
لینک برگ۱۶۰
https://eitaa.com/In_heaventime/14262
لینک برگ۱۸۰
https://eitaa.com/In_heaventime/15406
✨✨♥️✨✨♥️✨✨♥️✨✨
تو ویآیپی بخونید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
بدون اینکه دستش را خشک کند، حوله را توی بغل بشری هول داد و خیسی جفت دستهایش را به یقهی باز او پاشید.
-نکن چندشه!
تا او لباس عوض کند، بشری کیک را بیرون آورد و روی میز شاعرانهاش گذاشت. شمعها را روشن و لامپها را خاموش کرد.
-چه خبره؟
بشری با لبخند به طرف او برگشت و او کنار گوشش لب زد:
-عروسیه!
بشری در دل گفت سر و ته تو رو بزنن، عروسی میمونه.
-اصولاً وقتی همه لامپهای خونه روشن باشه، میپرسن عروسیه؟
-اونا سواد ندارن یا نه شایدم کلاسشون پایینه وگرنه با دیدن این شمعا و اون عود عربی و اون عطر خاصُّ...
و صاد را عمدا انقدر کشید تا جیغ بشری را دربیاورد.
-و اون رژ چی چیت؟
بشری به ناز صورتش را برگرداند اما او مهلت نداد و مچ دستش را گرفت و برش گرداند.
-بودی حالا.
بشری را با خودش کشاند و سر میز نشاند. دست زیر چانهاش زد و خیرهی صورت بشری که زیر نور لرزان شمع، زیبایی خاصی گرفته بود، شد.
-بچه هم که بیاد، این بساطا هست؟
بشری دست و پایش را گم کرد . . .
😊😊😊😊😊😊😊😊
📣📣📣 کانال VIP رمان بشری♥️
😍😍
کانال خصوصی برای عزیزانی که برای خوندن رمان بشری عجولند☺️
دوستانی که مایل هستید مبلغ ۳۵۰۰۰ تومان رو به این شماره حساب به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیری رو به این آیدی ارسال کنید
@Heaven_add
تا لینک کانال خصوصی رو برای شما ارسال کنند😊🌹
°🦋
•
.
🌸🍃↺متن دعای عهد↯❦.•🌸🍃
.
«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
.
🌺°↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
.
🌸°↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
.
🌺°↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
.
🌸°↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
.
•.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
•.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
•.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
1_916746311.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
📣📣📣 کانال VIP رمان بشری♥️
😍😍
کانال خصوصی برای عزیزانی که برای خوندن رمان بشری عجولند☺️
دوستانی که مایل هستید مبلغ ۳۵۰۰۰ تومان رو به این شماره حساب به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیری رو به این آیدی ارسال کنید
@Heaven_add
تا لینک کانال خصوصی رو برای شما ارسال کنند😊🌹
📣📣📣 کانال VIP رمان بشری♥️
😍😍
کانال خصوصی برای عزیزانی که برای خوندن رمان بشری عجولند☺️
دوستانی که مایل هستید مبلغ ۳۵۰۰۰ تومان رو به این شماره حساب به نام خلیلی واریز
6273 8110 8062 3918
و عکس فیش واریزی و شمارهی پیگیری رو به این آیدی ارسال کنید
@Heaven_add
تا لینک کانال خصوصی رو برای شما ارسال کنند😊🌹