فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام یامھدۍ . . . 😍!
#امام_زمان🌿
#سلام_فرمانده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردر قصر بهشتی دلم بنوشتند💐
که مسلمانِ مرامِ حسنِ عسکری ام❣️
💐🎊 ولادت با سعادت امام حسن عسکری (ع) مبارک 💐🎉
⭕️خواهرم/برادرم،حواست باشد‼️
حد ارتباط با نامحرم این است که باهم داد و ستد عاطفی نکنیم!!!
یعنی به دنبال صید کردن دل یکدیگر نباشیم❗️❌
این یکی از راه هایی است که به نظر دور است،اما خیلی نزدیک است😇❤️
اول راه بودیم.گفتند فضای مجازی!گفتن شده ابزار تبلیغاتی و میدان جنگ!!!
بچه مذهبی ها عقب نمونید!!
اون قدر صفحه بسازید و مطلب نشر بدید و دینتون رو به عالم نشون بدید که اون ها عقب بکشند!!
اما چی شد...؟؟!
کم کم صفحه های عقیدتی،خصوصی شد...
کم کم عکس ها خصوصی...
کم کم مطالب رمزدار...
کم کم اشتراک زندگی خصوصی با همه...
کم کم خواهر/برادر
کم کم خانمم/آقاییم...
کم کم بچه مذهبیای با وقار"کم حیا"شدن...💔😞
حالا که داریم در فضای مجازی بر علیه دشمن فعالیت می کنیم،باید حواسمون به پاکی مون بمونه!!!مبادا به عنوان سرباز امام زمان(عج)در دام فضای مجازی بیوفتیم و سربارشون باشیم❗️
شیطان خیلی زرنگه💔نمیاد یهویی گناه رو جلومون بزاره،بلکه اون گناه رو به تدریج و با شکل دیگری برامون عادی میکنه😞💔
شیطان اول این حرف زدن هارو به بهانه ی بحث دینی برامون عادی میکنه،بعد هم گناه های دیگه رو...😔
مگه جایی که تو باشی و نامحرم،نفر سوم شیطان نیست؟!!
آقا پسر مذهبی!برادر من!
حداقل روی اهداف نفسانی خودت پوشش دین و جذب حداکثری نذار...!!
دختر خانم چادری!!خواهر من!مبادا چت بیخودی با نامحرم،حیا و عفتت رو ازت بگیره!!!ارزشش رو نداره...💔
نکنه روزی برسه که دیگه از گناهی که مرتکب میشیم،پشیمون نشیم...😞نکنه روزی برسه که اشکی نداشته باشیم...💔حواست باشد،نرسد روزی که از خط قرمز هایت عبور کنی🚶🏼♂💔
تلنگرانه
سربازنفس
شیطان مجازی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
#شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام حسن عسکری علیه السلام
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
.┈┉┅━❀🌸💌🌸❀━┅┉┈.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
💢 حدیث از امام عسکری علیه السلام درباره موعظه کردن
🎤 سیدمجید بنی فاطمه
📎 #امام_حسن_عسکری
📎 #امام_زمان
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( اشکهای یک فرمانده )
اکبر: ببین آقا مهتی ،به من ربطی نداره دستور چیه و کیا اون بالا نشستن و اورد میدن،وقتی من و داشم وسط اون آتیش و جهنم بودیم این آقایون کجا بودن که حالا قانون وضع میکنن؟ کجا بودن وقتی بچه های ما رو نفر به نفر با گوله ی دوشکا میزدن؟!
مهدی: اکبر، تو جنگ دستور دستور فرماندس،لابد یه چیزی میدونیم که اجازه نمیدیم بری جنازه داداشتو برگردونی
اکبر: اونا چه میدونن موقع اعزام مادر بدبخت من چطوری جون داد تا دل از دوتا پسرهاش بکنه؟ بغضش که ترکید با حق حق در گوشم گفت اکبر، نکنه بدون داش کوچیکت برگردی! سپردمش به تو ها....من از قانونای شما سر در نمیارم ونمیخوامم در بیارم آقا مهتی،قانون من اینه، حکم مادرم باس اجرا بشه،من باید برم جنازه تیکه تیکه ی داشمو جمع کنم برش گردونم عقب، تمام
صداپیشگان: محمد رضا جعفری - علی حاجی پور - مجید ساجدی – میثم شاهرخ - امیر مهدی اقبال - کامران شریفی - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم...
#اتمام_حجت #پایان_مماشات
•✨🥀•
ھرشھیـدمثلیڪ¹فانوساست
مۍسوزدونورمۍدهد ..•
وازڪناراوبودن
توھمنورانۍمےشوۍو…🍃
باشھداڪہرفیقشدۍ!
شھیدمےشوۍ
بِـدآنیـدڪِهشھـٰادَتمَـرگنیسـت؛
رسـٰالَـتاسـت!
رَفتـننیسـت؛
جـٰاودانهمـٰانـدَناسـت!
جـٰاندادَننیسـت؛
بَلڪهجـٰانیـٰافتَـناسـت!
همچون
قهرمان من
بزرگ مرد سرزمینم #ایران
#شهید_ابراهیم_هادی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
خوشابهرفاقتهاییکه
پایانشانختمِبهشتمیشود...🕊
#شهیدانه
#شهید_آرمان_علی_وردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان
بیاتاکهبهقربانتشومبابایمن🕊
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🌥✨』
°
°
چرا ۱۳ آبان روز دانش آموز
نامگذاری شده است...؟!🤔🤷🏻♀
1 دقیقه با ما همراه باش😍💕
۱۳آبان روز دانش آموز و
روز مبارزه با استکبارجهانی
تهنیت و گرامی باد...🎊🎈💜
🍂🌺🍂
الهے در سڪوت شب ذهنم را آرام ڪن
و مرا در پناـہ خودت بـہ دور از هیاهوے
این جهان بدار…✨
بیقرار بودم و تو قرارم دادے
الهے شبم را با یادت بخیر ڪن…
#شبتون_آرام ...
❤️
سلام سلام
چون چهارشنبه رمان ارسال نشد
امشب دو برگ ارسال میکنم یکیش عیدی دیرزتون هست
اینم آدرس رواق بهشت
برای تحلیل رمان بشری
https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ295
کپیحرام🚫
اینجا دیگه صدای اذان به گوش نمیرسید اما به صورت خودکار قبل از اذان ظهر با احساس گرسنگی شدید بیدار شد.
همون خوراکیهایی که تو هواپیما خورده بود و صبحونهی مختصر پرواز. با چند تا شکلات رفع کاذب گرسنگی کرد. آمادهی نماز شد. ولی..
نمیدونست قبله کدام سمته. کمی دور خودش چرخید. چادر نماز روی سرش بود. در رو باز کرد و رفت بیرون.
زیر نور آفتاب ایستاد و از روی سایه خودش که به سمت جنوب بود، بیست و سه درجه به غرب چرخید و حدود جهت قبله رو پیدا کرد. لبخند پیروزمندی زد و برگشت داخل.
نمازش رو خوند. دیگه شکمش به قار و قور افتاده بود. سراغ کابینتها رفت. همه رو زیر و کرد. دو بسته نودالیت برداشت. جای ناهار نمیگرفت اما نودالیت دوست داشت و فعلاً کاچی به از هیچی بود.
آب رو گذاشت که جوش بیاد. با صدای تلفن رفت تو سالن. گوشی رو برداشت.
-سلام
طرف پشت خط اما آلمانی سلام کرد و بهش گفت که ناهارش تا چند دقیقه دیگه میرسه دم در.
شعلهی گاز رو خاموش کرد. شال و مانتو پوشید و همان لحظه زنگ خونه به صدا دراومد.
به طرف در پرواز کرد. انقدر که گرسنه بود.
همون راننده پشت در بود. بستهی غذا رو گرفت. راننده ایستاده بود تا اگه چیز دیگهای میخواد براش تهیه کنه.
بستهی غذا رو زیر و کرد. نبود...
هیچ کجاش آرم حلال نبود.
مثل لاستیک پنچر شد. اصلاً اشتهاش رو از دست داد.
بسته رو کج به طرف راننده گرفت.
-حلال؟
اما او نمیفهمید منظور بشری چیه؛
دوباره پرسید:
-اسلامی؟
رانندهی بیچاره اما هیچی از حرفهای بشری نمیفهمید.
با بدبختی بهش حالی کرد که مسلمونا هر غذایی رو نمیخورند و ازش پرسید که این رو از رستوران اسلامی گرفته یا نه؟
با جواب "نه" راننده، دستهاش شل شد. غذا رو بهش برگردوند و با لبهای آویزان برگشت تو خونه.
دوباره شعلهی گاز رو روشن کرد. بستهها رو تو آب گرم خالی کرد و صبر کرد آب با مواد یکباره به جوش بیاد.
باز هم موقت خودش رو سیر کرد تا وقت کنه یه غذای درست و حسابی بپزه.
با ذوق و شوق کور شده بشقاب خالی رو تو سینک گذاشت. داشت سه تیکه ظرف شسته شده یعنی قابلمه و بشقاب و قاشقش رو آب میکشید که یک لحظه چیزی به ذهنش اومد.
سریع دستهاش رو شست و به طرف اتاقش دوید. در سرویس رو باز کرد و آه از نهادش بلند شد.
قدمی به عقب برداشت و تکیه داد به دیوار. حسابی کلافه شده بود. سنگ سرویس در جهت قبله قرار داشت.
زانوهاش رو جمع کرد تو سینهاش.
با دست سر خودش رو بغل گرفت.
چه مصیبتی!
خدای من اینجا چطور سر کنم؟
اصلاً یه دکترا انقدر ارزش داشت که این همه درگیر بشم!
یادش به تماس اول صبح افتاد. بهش گفته بودند اگه سوئیتش رو دوست نداره براش عوض میکنند.
همین باعث امیدواریش شد. بلند شد و از اتاق بیرون رفت اما قبل از اینکه گوشی رو برداره، تلفن برای بار سوم زنگ خورد.
دیگه میدونست که تماسها از طرف دانشگاست. شخص پشت خط معذرتخواهی کرد که غذا مناسب نبوده. خبر داد که ناهار دوباره براش فرستاده میشه و این بار از رستوران اسلامی خریداری شده.
تشکر کرد و درخواست داد تا سوئیتش رو هم عوض کنند و وقتی دلیلش رو پرسیدند، گفت:
-باید بیاید اینجا تا بهتون بگم
خب دلیل بشری که براشون زیاد موجه نبود اما قبول کردند که سوئیت رو براش عوض کنند.
قرار شد تا یک ساعت دیگه سوئیتی که مناسب با عقاید اسلامی بشری باشه براش آماده کنند.
و با کلی خنده بابت دلیل بشری ازش خداحافظی کردند و رفتند.
بق کرده جلوی در ایستاد.
من چطور سه چهار سال اینجا سر کنم؟!
اینا فقط واسه روز اول بود.
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ296
کپیحرام🚫
خونه جدید بیشتر به دلش نشست. فضای بازش بزرگتر بود و دلبازتر و دوطبقه که همسایه طبقه بالاییش هنوز تشریف نیاورده بود.
بعد از رفتن مسئول دانشگاه، دوباره خونه رو نگاه کرد. نیازی به گردگیری نداشت. مثل همون سوئیت قبل.
همه اثاثش رو جاگیر کرد. وسایل تحریر و لپتاپش رو روی میز قرار داد.
مشکل بزرگ فعلیش این بود که خونه از بیرون دید داشت و تمام وقت باید پرده رو میکشید.
پنجرهی اتاقش هم رو به باغچهای شبیه همون باغچهی جلوی خونه باز میشد و در سوئیت طبقهی بالا هم از همون باغچه پشتی.
وقت ورود راهروهای سنگ فرشی که بلوکهای دو طبقه رو از هم جدا میکرد رو دید.
این یه راه باریک بود برای رفت و آمد راحت و میانبری برای رفتن به خیابان پشتی.
پردهی حریر سالن رو کنار زد. کوچههای رو به رویی نشون از یه محله میداد.
یکی از کوچهها دقیق رو به روی این پنجره قرار داشت و بشری از اون فاصله میتونست حتی تا انتهای کوچه رو هم ببینه.
اینبار که ظاهرا خونه ایرادی نداشت قبل از رفتن همون آقای راننده و مسئول امور خوابگاهیشون، ازش خواهش کرد که دانشجوی طبقهی بالا حتیالمقدور دختر باشه.
راننده که حالا فهمیده بود اسمش آدلف هست با تکون دادن سر گفت که سعیش رو میکنه.
به اسم آدلف فکر کرد. چهقدر براش آشنا میزد.
تا اینکه ابروهاش بالا پرید.
آهان. یادم اومد. آدلف! آدلف هیتلر؛
بلند خندید. صدای خندهاش شکافی شد در سکوت خونه. ساکت شد اما اکوی خندهاش هنوز به گوشش میرسید.
حوصله آشپزی رو نداشت و چون خیالش از بابت شام راحت بود، تصمیم گرفت بره بیرون و اطراف دوری بزنه.
باید موقعیت خودش رو پیدا میکرد.
خورشید رو به غروب میرفت که دور زدنش تمام شد و قصد برگشتن کرد. محیط امنی به نظر میرسید.
هوای سرد اما مطبوعی داشت. سرمای اونجا خیلی زودتر از ایران شروع شده بود.
دستهاش خیلی زود یخ کرد. بازوهای بغل کردهاش رو رها کرد و دستهاش رو تو جیبش فرو برد.
من سرمایی و هوای سرد اینجا!
دلتنگی دقم نده، سرما میکشدم؛
خوبی اون گشت و گذار این بود که آدرس سوپری، داروخانه، بوتیک زنانه و نان فانتزی یا همون نانوایی رو یاد گرفت.
شامش خیلی زود رسید. با تعجب در رو باز کرد. آدلف جلوی در بود در حالی که هیچ شباهتی به آدلف هیتلر معروف نداشت.
برعکس چهرهای مهربون، ساکت و جوانتر داشت.
-سلام
-گفتند خستهاید، شام رو زود بیارم
خدا خیرتون بده. خسته چیه؟ جنازهام!
تشکر کرد و برگشت داخل.
نشست کف سالن. نایلون غذا رو باز و به شکل یه سفرهی کوچیک پهن کرد.
با چشمهای ریز به قوطی نوشیدنی نگاه کرد.
الحمدلله اون هم آرم حلال داشت با طعم سیب.
اولین غذای آلمانی به دلش نشست.
یا من گرسنهام یا این خوشمزهاست.
به هر حال خدا امواتتون رو بیامرزه که من رو از آشپزی نجات دادید.
حالا تا یه کم جا بیفتم اینجا خیالم از غذا راحته.
خیلی زود خوابید.
میخواست فردا بره دانشگاه و ببینه چی به چیه.
یه چت اساسی تو گروه خونواده کرد و با روحیهی بهتر، ساعت گوشیش رو گذاشت.
آیهی آخر کهف رو هم طبق معمول خوند.
با آرامش خوابش برد.
خوابی عمیق و شیرین.
در حالی که نمیدونست فردا قراره با چه صحنهای رو به رو بشه....
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤يا رب چه قشنگ است و
🕌چه زيبا حرم قم
🖤 چون جنت اعلا،
🕌حرم محترم قم
🖤 بانوي جنان،
🕌اخت رضا، دختر موسی
🖤دردانه زهرا و ملائک خدم قم
🖤اين مژده بس او را
🕌كه بهشت است جزايش
🖤 هر كس كه زيارت كندش در حرم قم
🕯وفات كريمه اهل بيت حضرت
معصومه (س) تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه را خواستم
معصومه را زائر شدم
#وفات_حضرت_معصومه
🕯🥀🕯🥀🕯
مداحی آنلاین - جود و کرامت از کرمش جاودان شده - محمود کریمی.mp3
5.37M
🔳 #وفات_حضرت_معصومه(س)
🌴جود و کرامت از کرمش جاودان شده
🌴هر چه دخیل است به سویش روان شده
🎤 #محمود_کریمی
⏯ #روضه
•°~💌🕊
#شهیدانه
اگرڪسیدرجنگشھیدشود،یکبارشھید
شده؛امااگرڪسیباهواۍنفسخودش
بجنگد،هرروزشھیدمیشود ...🌱!
•💚🌱•
#امام_زمان
وَقتِآنشُدکِهبِهگُل
حَکمِشِکُفتَنبِدَهی...🌼
#السلامعلیڪیابقیةالله
🔴 لباسی از نور بر تن امام زمان علیهالسلام...
🌕 آقا امام رضا علیهالسلام فرمودند:
«عَلَیهِ جُيُوبُ اَلنُّورِ يَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِيَاءِ اَلْقُدْسِ»
و بر تن او (مهدی علیهالسلام) لباسهایی از نور میباشد که از پرتو قدس روشنایی می گیرد.
📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۱۸۰
📗کمال الدين، ج ۲، ص ۳۷۰
📗الإمامة و التبصرة ج ۱، ص ۱۱۴
#امام_زمان
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
⚠️گرگ هایی که به سر شوق دریدن دارند
پشت این موی پریشان شده پنهان شده اند
یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَالأَقْدامِ﴾ (الرحمن: ۴۱)
(مجرمان از چهره هاشان شناخته گردند. پس، از (موی) پیشانی وپاها گرفته میشوند).
فتنه های آخرالزمان
آیه گرافی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 گناه های ذهنی...‼️
👤 #استاد_پناهیان
🌹🌹🌹🌹
#تحلیل_بشری
Zahra Zamani:
سفر به کشوری غریب برای ادامه تحصیل و تنها خدا میداند در این قسمت چه ها برایت رقم خواهد خورد همان که همیشه سعی داری رضایتش را جلب کنی😍
چه زیبا که اینقدر مسائل دینی و اعتقاداتت برای بشری مهمه بشری به هممون یاد داد مسلمونی حد و مرز نمیشناسه کشور غریب هم خدا هست رعایت حدود الهی واجبه،طرف حرفم با اون دسته از عزیزان(حتی خودم)هست که شاید دین و ایمانمون حد و مرز زمینی داره سفر زیارتی خوب رعایت میشه و سفرهای سیاحتی شل و وارفته😓
اینقدر که بعضی وقتها خودمون حلال و حرام خدا رو هم عوض میکنیم انصافا خیلی دقت میخواد به سنگ دستشویی هم دقت کنی مبادا طرف قبله نباشه یا اگه دقت هم کردی بخاطرش اتاقتو عوض کنی بعضیامون میگیم به ما ربطی نداره مثلا،خدا خودش میدونه این دیگه دست ما نیست😢
یا آرم حلال بر روی غذاهایی که میخوریم اینها از ظرافت عمل کردن به رفتارهای دینی بدست میاد شاید بیشتریا فقط به کلیات توجه دارن
دمت گرم بشری خانوم برای من که دقت و توجهت بی نهایت زیبا بود😊
و اما دانشگاه و اتفاقات در راه امیدوارم دیدن امیر التیامی باشه برای تمام روزهای بدون امیر،روزهای غربت و تنهایی و روزهایی که لحظه لحظه تلاش کردی به دست فراموشی بسپاری اما نشد...
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...🌹
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜