eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
👆🏻👆🏻👆🏻 اگه این فیلم‌ها رو ندیدید، جهت تقویت روحیه ببینید.
. فردا هر کسی رئیس جمهور بشه، ما باز هم ملت ایرانیم؛ با هزاران امید و راه پیش رو و امتحان‌های هر روز سخت‌تر و قطعا فعالیت بیشتری خواهیم داشت وقتی چهار سال آینده باز قراره رئیس جمهور انتخاب کنیم. چندتا کار که تو این چهل روز گذشته نکردیم رو حتما انجام می‌دیم🌿🌿🌿 شبتون به خیر
امروز22 ذیحجه، سالروز شهادت مظلومانه سردار شهید اسلام، مدافع حریم ولایت و امامت، یار باوفای امیرمؤمنان، سردار سربدار، جناب میثم تمّار است؛ همو که در مقابل بیدادگری ظالمان زمانه خود، پرچم بیدارگری برداشت و با زبان گویای خود، ظلم و فتنه و فساد را افشا کرد و در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت، جان بر کف نهاد و تا پای چوبه دار رفت و با لب های خون آلود خود، بوسه بر چوبه دار زد و جان عاریت خود را، تقدیم مولا و مقتدای خود نمود. روحش شاد و یاد و خاطره اش در دل های عاشقان همیشه زنده و جاویدان باد .
به وقت بهشت 🌱
سلام تا فرصت باقی است دین خود را نسبت به انقلاب و شهدا با حضور پای صندوق‌های رای ادا کنید. برای
سلام تا جمعه حرف از دین زدیم و گفتیم مشارکت حداکثری. اون شب تا ظهر فرداش مردیم و زنده شدیم. حتی تک‌تک دوستانی که می‌شناختیم و بهشون یادآور رای‌گیری نشده بودیم جلوی چشممون می‌اومدن خیلی‌هامون گفتیم کاش بیشتر تلاش کرده بودیم و لحظات آخر به دور دوم راضی بودیم و خدا رو التماس می‌کردیم. خدا یه فرصت دوباره به ما داده تا جبران کنیم. بسم‌الله بگیم از شهید رئیسی و شهید سلیمانی مدد بخوایم و بزنیم به دل کار. این چند روز وظیفه داریم روشنگری کنیم. بدون توهین با زبون لین🙏🏻🌷 نه می‌خوایم با دشمن بجنگیم، نه اسلحه دست بگیریم نه با جون بازی کنیم.... فقط می‌خوایم عزیزان هم‌وطنمون رو همراه کنیم♥️ شام هم اینجا من در خدمتتون هستم تمام سعی‌م رو می‌کنم کنار کارهام براتون الهه‌ی نستوه بنویسم تا بخونید و خستگی در کنید🪴☕️
https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30 رواق هم می‌تونید ایده‌های روشنگری‌تون‌را با بقیه در میون بذارید
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( روسری ) خیلی بهم میومد اصلا عاشقش شده بودم،اما باخودم میگفتم اگه قرار باشه روسری بخری، برای مادر و آبجی کوچیکتم بخر.یکم فکر جیبتم بکن، مگه ماهی چقدر حقوق میگیری دختر.ا اما عید نزدیکه ، آهان خودشه، با پول عیدی که از صابکارم میگیرم میخرمش،آره میخرمش…. برق چشمهام برگشت، جناب ذوق هم دوباره جول و پلاسش رو آورد توی دلم پهن کرد،چه سور و ساتی دارم ذوق مرگ میشم به به ...تو رؤیای رنگی خودم بودم که یه بار دیگه آقای حقیقت پررنگتر از همیشه از در ورودی مغازه وارد شد! مشتری بود صداپیشگان: مریم میرزایی - نسترن آهنگر نویسنده: فاطمه آلبوغبیش کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
🦋🦋🦋🦋🦋 🍃🍃🍃🍃 🦋🦋🦋 🍃🍃 🦋 الهه‌ی نستوه الهه‌ی نستوه متین و راستین مغزم را ترید کردند. انقدر که از ذوق جاده با هم حرف زدند. بلند بلند. الهه کلافه شد: تو یه ذره جا، این همه سر و صدا نکنید. سرم درد گرفت. دو ساعتی گذشت. انرژی‌ بچه‌ها خوابید. چپ و راست افتادند و غش کردند. الهه برگشت و نگاهشان کرد. نیم‌تنه‌ش را کشید صندلی عقب. جای سرشان را درست کرد. برگشت و زل زد به بیرون. یک‌کلام با من تعریف نکرد، خوابم نگیرد. نمی‌دانم بر و بیابان‌ این‌جور خیره‌شدن داشت. شیشه را پایین داد. وور وور باد کم‌مان بود این وسط. دست گذاشتم رو دست‌ش: چه خبر الهه‌خانم؟ انگشت‌هام را آرام فشار داد: سلامتی. دستش را سفت گرفتم. به تپه‌ها که جلو روش بالا پایین می‌شدند نگاه‌ می‌کرد: مرسی نستوه. ما رو آوردی سفر. نفهمیدم بغض داشت یا سر و صدای باد نگذاشت درست صدایش را بشنوم. گفتم: تو فکری! همان‌طور به بیرون نگاه می‌کرد. یقین، داشت حرف‌هاش را بالا‌پایین می‌کرد. عادت همیشگی‌اش است. تا حرف‌هاش رو خوب نجود، چیزی در نمی‌دهد. بالآخره نگاه از کوه و بیابان گرفت: هومن‌و می‌شناسی؟ همون که تو مهدکودک با متین دوست بود. امسال باز هم‌کلاس متین شده. یادم آمد. لنگ تاییدم نماند. گفت: دلم براش می‌سوزه. یه چیزی راجب مامانش شنیدم خیلی بهم ریختم. زنه را نمی‌شناختم. گاهی هومن را جلو مهد می‌دیدم. گفتم: چی شده الهه؟ لب‌ش را کش داد پایین: شنیدم مامان هومن یه شب رفته خونه‌ی دوست مجرد شوهرش. ساعت هفت و هشت بوده. همسایه‌ها زنگ زدن صد و ده. ساکت شد. شیشه را کشیدم بالا: خب؟ _چند وقته طلاقش داده. الهه هیچ‌وقت از این تعریف‌ها نمی‌کرد. باید می‌فمیدم چرا از این گند بالا آمده حرف می‌زد. گذاشتم خودش زبان وا کند. حواسم را دادم به جاده ولی گوش‌هام را کژ کردم برای شنیدن بقیه‌ش. زیرچشمی بهش نگاه انداختم. انگشت‌های باریک و کشیده‌اش تو هم بود. همیشه از فرق‌هاش با خودم کیف می‌کردم. خم شد از سبد جلوی پاش کیک درآورد. قد انگشت برش زده‌بود‌. یکی گذاشت دهان‌ش. قورت نداده پرسید: می‌خوری؟ صداش با دهان پر عوض شد. حالی‌م بود عمدا این کار را می‌کند. قبلا بهش گفته‌بودم این‌جور حرف‌زدنش را دوست دارم. کپی یا انتشار به هر شکل حرام❌ ✍🏻 م خلیلی ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮     @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🌸فردا روز و سند اثبات فضیلت علی ابن ابیطالب علیه السلام 🌸 📌فردا 24 ماه ذی الحجه روز عيد مباهله است😍 ✴️سالروز بخشش در توسط امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ⚘و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. " (آیه ۵۵ مائده) ✴️سالروز نزول آیه و صدور حدیث شریف کساء درجریان مباهله و سالروز نزول سوره مبارکه انسان (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام می باشد. 🔰اعمال عید مباهله 👇 ۱-غسل، روزه ۲-دورکعت نماز مثل نماز عید غدیر ۳-خواندن دعای مباهله ۴-هفتاد بار استغفار ۵-صدقه دادن ۶-زیارت امیرالمومنین ۷-زیارت جامعه کبیره
🦋🦋🦋🦋🦋 🍃🍃🍃🍃 🦋🦋🦋 🍃🍃 🦋 الهه‌ی نستوه حالی‌م بود عمدا این کار را می‌کند. قبلا بهش گفته‌بودم این‌جور حرف‌زدنش را دوست دارم. گفتم: می‌خورم ولی خودت باید دهنم بذاری. تکه اول را آورد نزدیک صورتم: می‌دونی نستوه! خیانت چه از طرف زن، چه از طرف مرد زشته اما از نظر من خیانت زن خیلی زشت‌تره. خدا یه ارزش دیگه به زن داده. خیانت هیچ‌جوره با روحیه‌ی زن جور درنمیاد. من فکر می‌کنم مرد اگر خیانت کنه... حرف‌ش را خورد. تکه‌ی بعدی کیک را تعارف‌م کرد. جای جواب دهان باز کردم. دوباره داشت با حرف‌هاش کلنجار می‌رفت. دو تا لیوان گذاشت تو جالیوانی داشبورد. نسکافه درست کرد. خواست تکیه بدهد، دست گذاشتم تو کمرش. لبخند زد. برایش بوس فرستادم، خندید. گفت: می‌دونی نستوه! من میگم زن اگه می‌خواد با مرد دیگه‌ای باشه، تکلیف شوهرش‌و معلوم کنه. اول جدا بشه بعد بره با کسی. حرمت زناشویی‌شون‌و نشکنه. مثلا... مامان هومن... الآن چطور شده؟ طلاق گرفته دیگه. خب اول طلاق می‌گرفت بعد می‌رفت با اون یکی. این که تو خونه‌ی مردی باشی و بری با یه مرد دیگه، خیلی قبح‌شکنیه! ماشین را بردم پمپ بنزین. پیاده شدم. تا باک پر شود، حواسم به الهه بود. سر گذاشت بغل شیشه. تو فکر بود. من هم دستم آمد که حرفش‌ چیست. باک پر شد. ماشین را بردم جلوتر. گفتم: می‌خوای یه کم راه بری؟ خسه نیسّی؟ بدش نیامد. به بچه‌ها نگاه کرد. گفتم: دور نمی‌ریم. همین پای ماشین. تو آینه‌ی آفتاب‌گیر خودش را نگاه کرد و پیاده شد‌. ماشین را دور زدم. لیوان‌ها را از دستش گرفتم، گذاشتم رو سقف ماشین. ایستادم بغلش. صورت‌ش آرام بود. مثل کسی که کارش را به نحو احسن تمام کرده. با شانه زدم به شانه‌ش: خوبی؟ _الهی شکر. هنوزم نگاهم نمی‌کرد. دیدن تل و تپه‌های بی‌آب و علف را به من ترجیح می‌داد. زیرچشمی نگاه‌ش کردم. به الهه کثافت‌کاری نمی‌آمد! خیلی وقت بود با خودم کلنجار می‌رفتم که واقعا الهه اهل این کثافت‌کاری‌هاست؟! به خودم می‌گفتم "نه". نمی‌توانستم باور کنم. چندبار وقتی خواب بود رفتم سروقتش. لاکردار معلوم نبود گوشی را کجا می‌چپاند، پیداش نمی‌کردم. بار آخر خانه‌ی بابام بودیم. از بیرون آمدم. همه سرشان تو گوشی بود. الهه نفهمید من از راه رسیدم. رفتم بالای سرش. تا چشم‌ش به من افتاد، هین کشید. صفحه‌ی گوشی را خاموش کرد. دنباله‌ش را کوتاه کردم. نمی‌خواستم کسی بفهمد و جلو بقیه زشت بشویم. دست انداختم دور شانه‌اش. نه! الهه اهل خیانت نبود. فشارش دادم به خودم: دوست دارم جیگر‌. کپی یا انتشار به هر شکل حرام❌ ✍🏻 م خلیلی ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮     @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
آرزوها، سربازانِ سپاهِ زندگیِ‌ ما هستند. ما برای رسیدن به پیروزی، فوج فوج از خوب‌ترین و محبوب‌ترین سربازان‌مان را در تمامیِ جبهه‌ها از دست می‌دهیم. دلاوران را، مؤمنان را، پاکبازان را، و شاید آن‌ها را که اگر می‌ماندند می‌توانستند جهان را عوض کنند ... تو هرگز نمی‌توانی در یک نبردِ سهمگین، با شاگردانِ سختِ شرورِ شیطان، روبرو شوی و در امتدادِ نبردی مداوم و سرسختانه، حتّی یک سرباز هم از دست ندهی ... ✍🏻نادر ابراهیمی 📚ابوالمشاغل ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮     @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
ترش و شیرین چیزی به آمدنش نمانده. دل توی دلم نیست. هم اضطراب دارم؛هم مشتاق دیدنش هستم. برای آمدنش خانه را آب و جارو کردم. البته من که نه. مادر و خواهر برادر گرامی ام. من فقط آن وسط عین توپ قل می‌خوردم و کار آفرینی می‌کردم. گاهی هم دراز می‌کشیدم و پاهایم را می‌ذاشتم لب مبل که به ستون فقراتم فشار نیاید. الحق کار کردنشان آفرین نه، هزار آفرین داشت. خانه را برایم برق انداختند. البته، برای من نه. برای آمدن وروجکی که توی راه است. خب بچه ام شخصیت دارد. فرقش با آدم بزرگ ها چیست؟ باید برای آمدنش مثل باقی مهمان ها تدارک دید. دیشب تا صبح نخوابیدم. نه از ذوق دیدنش؛ نه! از کمر درد و احساس ترکیدن شکمم. هنوز نیامده بعضی وقت ها قلدری اش گل می‌کند. هر چه می‌گویم جان دل مادر، درست است که شکم مبارکم را برای نُه ماه اجاره کردی؛ اما خب کمی هم برای شش ها و مثانه و روده و معده ی مادرت احترام قائل باش. گوشش اصلا بدهکار نیست و کار خودش را می‌کند. به قول بابای گرامی اش دایورتم می‌کند به جای که گفتنش جایز نیست. بچه اینجا نشسته؛ بدآموزی دارد. جالب اینجاست که بیشتر از همه زورش به مثانه ی بیچاره ام می‌رسد. وسط دعوای این وروجک و مثانه ام برای گسترش قلمرو، من طفل معصوم قربانی می‌شوم. هر ده دقیقه یکبار باید عین پنگوئن تا سرویس بهداشتی تاتی تاتی کنم. بعضی وقت ها طوری پاهای کوچولوش را توی پهلوم فرو می‌کند که آخم در می‌آید. فکر کنم از آخ گفتنم خوشش می‌آید. چون بعدش محکم تر می‌زند. خب طفلکم هنوز فرق بین تشویق و اعتراض را نمی‌داند. اینجور وقت ها صدای خشن وجودم می‌گوید:« هر وقت دستم بهش رسید فرقشان را حالیش می‌کنم.» بعضی وقت ها هم انگار آن تو عروسی گرفته اند و این جغله رفته وسط و دارد بندری می‌رقصد. همان صدا دوباره می‌گوید:« بچه ی حسابی، مادرت مجلس گرم کن بوده یا پدرت؟! بشین سرجات آروم بگیر.» اما مادرانه های وجودم این روز ها زورشان به همه ی احساساتم می‌چربد. کاری می‌کند دلم برای همین لگد های دردناک و وول خوردن ها و گرفتگی کمر و از هم پاشیدگی لگن و نفس تنگی و سوزش سر دل و ... غنج برود. اصلا احساس می‌کنم دنیا که بیاید، دلم برای احساس تکان هایش توی شکمم تنگ می‌شود. بعضی وقت ها از تکان خوردنش انقدر ذوق می‌کنم که دلم می‌خواهد شکم گردم را که عین ژله وول می‌خورد، بغل بگیرم و بچلانم. اما انعطاف کمرم پاسخگوی همچین حرکت آکروباتیکی نیست. از آن گذشته ممکن است تحت فشاری که برای خم شدن متحمل می‌شوم؛ آبرویم خدشه دار شود. منظورم را که می‌فهمید. همان جنگ قلمرو بین نی نی و مثانه و روده. آنوقت جلوی این یک کف دست بچه، ابهتی برایم باقی می‌ماند؟! جدای از روحیات قلدری اش خیلی لاکچری و سخت پسند هم هست. ماه های اول بوی مرغ که به مشامش می‌خورد؛ انگشت های کوچکش را روی دکمه تنظیمات معده ام فشار می‌داد و گلاب به روتان، عـــــــــــــــــــــق! فقط گوشت خالص گوسفندی دوست داشت. بعضی وقت ها هم برای تنوع میگو را می‌پسندید. یا مثلاً از بین میوه ها توت فرنگی باب میلش بود. جدیدا هم برای خوردن گیلاس طوری هورمون هایم را به بازی می‌گیرد؛ که اگر در اسرع وقت مزه ترش و شیرین گیلاس توی خونم جاری نشود؛ اشکم را در می‌آورد. ماه آخری اوضاع کمی سخت تر شده. استرس زایمان و هر شب خواب دیدنش به کنار. آماده کردن وسایل و انتخاب سایز مناسب لباس برای روز ورودش به دنیا شده خوره ی مغزم. خب من از کجا باید بفهمم بچه چه قد و قواره ایست. همه ی لباس ها به نظرم یا کوچک است یا بزرگ. لباس ها هم جدیدا رنگ و طرح درست و حسابی که ندارند. همه رنگ های سرد و ملایم و خنثی. خبری از رنگ های شاد و طرح های عروسکی باب میلم نیست. بعضی وقت ها به خودم می‌گویم بیخیال! نهایتا اگر لباس ها اندازه اش نبود اهمیتی ندارد. می‌پیچیمش توی پارچه و سفت بغلش می‌کنم. از تصور لمس پوست نرم و لطیفش آب قند لازم می‌شوم. دلم می‌خواهد انگشت کوچکم را توی مشتش بگیرد و فشار دهد. یا وقتی بغلش می‌کنم سرش را به سینه ام بمالاند و دنبال شیر بگردد. خلاصه که دلم می‌خواهد زودتر وقت چیدن میوه ی دلم بشود تا مزه ترش و شیرین این گیلاس کوچولوی سرخ برود زیر زبانم و تا ابد مست این طعم بهشتی اش بمانم. ✍🏻محیا صرفا جهت کم کردن استرس انتخابات 😅
با عرض پوزش🙏🏻 پزشکیان دوره‌ی مدیریت دیده اونم تو تایلند بر شیطون لعنت🙆🏻‍♀🤦🏻‍♀
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟ 🔰فراخوان مدیران تشکل ها و فعالان اجتماعی برای تحقق انتخاباتی به صلاح کشور عزیز اسلامی‌مان؛ امروز در سراسر ایران عزیز: 💯 حضور در منزل مادران معظم شهدا و قرائت حدیث شریف کسا و استمداد از ایشان برای دعا جهت صلاح اسلام و مسلمین در انتخابات پیش رو همت کنیم که جنگ، جنگ اراده ها؛ و روزگار، روزگار همت های بلند است ... @m_setareha
پویش ملی رأی رسان خیلی ها امکان رفتن به صندوق رأی رو ندارند چه بخاطر فاصله تا صندوق های رأی و چه به خاطر کهولت و بیماری و ... رفقا یه پویشی راه انداختند تا هر کس وسیله و ماشین داره و میخواد در روزجمعه کمک کنه به افزایش مشارکت ثبت نام میکنه و روز جمعه از طریق سامانه مختلف مردم رو به این عزیزان وصل کنند تا بتونن در بالارفتن مشارکت و انتخاب اصلح کمک کنه اگر شما هم مایلید کمک کنید از طریق لینک زیر ثبت نام کنید: https://formafzar.com/form/h7vht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه یک سلام بدهیم به اباعبدالله الحسین علیه السلام و شریک کلی اشک و روضه بشویم... حاج مهدی سماواتی مداح اهل بیت علیهم السلام تمام ثواب نفس زدن‌هام برای سیدالشهداء رو تقسیم میکنم بین کسانی که.... به سعید جلیلی رای بدهند.
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( شهردار ) (به یاد شهید مهدی باکری) چرا روز 25 بهمن را روز شهردار نامیدن؟ یادمه ارومیه سیل اومده بود،با چشمهای خودم دیدم اون مرد جلوتر از همه در میال گِلها و سیل آب حرکت میکرد!!!... صداپیشگان: مریم میرزایی - علی گرگین - مسعود عباسی - علی حاجی پور- محمد حکمت - کامران شریفی نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
داریم غربال میشیم ها😉 بفرمود‌‌ه‌ی امام باقر دو سوم از شیعیان جهان در آخر الزمان تحت امتحـــــانات شدیــدی غربال خواهند شد و به مرگ جاهلــــــیت خواهند مرد😔 حواسمون باشه جمعه تو جبهه ی حق هستیم یا جبهه ی ... خیلی حواست به رأیت باشه دوست خوبم👌
بیائید دست به دست هم دهیم و ختم صلوات آیت الله حدائق را شروع کنیم حدود ۹۰ سال قبل آیت الله حدائق در سفر مکه با کاروان، گرفتار طوفان شن می‌شوند که مرگ حتمی در کمینشان بود نامبرده متوسل به صاحب الزمان علیه‌السلام شده، ملهم به این صلوات می‌شوند، همه اهل کاروان این صلوات را گفته و نجات می‌یابند کاروانهای جلوتر نیز که گرفتار طوفان بودند با گفتن این صلوات نجات یافتند. تکرار و مداومت این صلوات شریفه بعد از نمازهای واجب برای رفع مشکلات مؤثر است و تکرار آن به صورت دسته جمعی برای رفع سختی ⬅️ همین الان یک بار بخونیم ↯ اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم زِنَةَ عَرْشِ الله اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم زِنَةَ السَّماواتِ السَّبْع اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم زِنَةَ الْاَرَضينَ السَّبْع اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم زِنَةَ الْجِبال اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم زِنَةَ الْمِيٰاهِ الْبِحاٰرِ وَالْاَنْهار اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ اَنْفٰاسِ الْخَلائِق اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ الْشَّعْرِ وَالْوَبَر اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ الْحَجَرِ وَالْمَدَر اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ قَطَراتِ الْاَمْطار اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ اوْراقِ الْاَشْجار اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ سُوَرِ الْقُرْآن اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ آياتِ الْقُرآن اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ اَسْطُرِ الْقُرْآن اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ كَلِماتِ القُرآن اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدو عجل فرجهم عَدَدَ حُروفِ الْقُرآن اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم مِنَ الْآن اِلىٰ يَوْمِ الْقيامَة اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم وَ صَلِّ عَلىٰ جَميعِ الأَنبياءِ الْمُرْسَلين وَالْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبين والْشُّهَداءِ وَالْصِّدّيقين وَ عِبادِکَ الْصالِحين عَدَدَ اَنْفاسِ الْخَلائِق اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم وَ صَلِّ عَلىٰ جَميعِ الأَنبياءِ الْمُرْسَلين وَالْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبين والْشُّهَداءِ وَالْصِّدّيقين وَ عِبادِکَ الْصالِحين مِنَ الْآن اِلىٰ يَوْمِ الْقيامَة اَلّلهُمَّ الْعَنْ اَعداءَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَليماً وَالْعَنِ الْجِبْتَ وَالْطّاغوتَ عَدَدَ اَنفاسِ الْخَلائِق خواهشا در نشر دادن این صلوات شریف کوتاهی نکنید برای انتخاب فرد اصلح 🤲🤲🤲 یا علی مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دلشوره داری که روز شنبه چه کسی رئیس جمهور میشه به حرف گوش بده🙏 حالم خوب شد🤲
فعلا اولین پیروزی برامون لبخند آقاست از مشارکت بالا
خدایا خیلی ها این دو هفته خانه به خانه ، کوچه به کوچه، روستا به روستا پی دعوت به حق قدم برداشتند. خدایا تمام این قدم ها به سوی تو بود. ما بنده ها قدم به سوی تو برداشتیم.
هدایت شده از روزنوشت⛈
مادر شوهرم که مرد من گریه نکردم. بنده خدا خیلی بیمار بود. تمام وقت خالی من به وارسی کردن او می‌گذشت. از دوا و درمان بگیر تا دلداری و هم‌صحبتی. از سرکار که می‌آمدم هرچند خسته و کوفته، دارویش را می‌دادم. غذای باب میل او را درست می‌کردم و بعد استراحت کرده، نکرده می‌رفتم شیفت شب. روزی که مرد خیلی ناراحت شدم. آخر عزیزی را از دست داده بودم. اما ....گریه نکردم. خیلی‌ها می‌گفتند چه عروس بی‌رگی. حتما ریگی به کفش داشته که از مرگ مادر شوهر غمگین نیست ولی اینطور نبود. آخر تا زنده بود همه تلاشم را برای راحتی او انجام داده بودم. الان وجدانی آرام داشتم. این انتخابات هم همینطور است. اغلب دوستان و شما و ما تمام سعی خود را کردیم تا اصلح رأی بیاورد. فارغ از نتیجه، پیش خدا و وجدان خودمان سربلند هستیم. امشب هم راحت بخوابید. ما مامور به وظیفه بودیم نه نتیجه. هر چه پیش آید خیر خواهد بود انشالله. https://eitaa.com/rooznevest
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. در لگدکوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم سایه‌تان از سر ما کم‌ نشود🌿 حضرت عشق🌿 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮     @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
🏴 دوست داری امسال محرم رو جور دیگه ای شروع کنی؟ دوست داری با یه نگاه جدید وارد هیئت و مجالس روضه بشی؟ اگه تو هم این ده روز رو عشق امام حسین سیاه میپوشی و عزاداری میکنی، با ما همراه شو تا با یک نگاه جدید وارد محرم بشیم. 📚با خوندن کتاب آیینه ی تمام نما میتونیم محرم امسال رو متفاوت شروع کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 تا حالا به این فکر کردی که اکه ازت بخوان درباره‌ی محرم و قیام امام حسین صحبت کنی چقدر بلدی؟ اخرین کتابی که برای محرم خوندی اصلا یادت هست؟ اصلا میدونی یکی از دلایلی که نوجونها با محرم عجین نشدن عدم اقناع درستشون توسط مادر خونه است؟ محرم امسال رو متفاوت از همیشه شروع کن
🏴🏴 در فراز و در نشیب این جهان دریافتم هرچه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت... 🥀🥀 سلام🌿 صبحتون به خیر و نیکی🌱🪴 تو زندگیمی حسین🕯