eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به همگی. من بیشتر از نگران قهر زن و شوهر و تأثیرش تو روحیات بچه‌ها، نگران دلیل این قهر هستم. توجه کنیم که طبق خاطراتی که برای الهه (شخصیت زن رمان، اگه دارم اسم رو اشتباه می‌نویسم ببخشید) مرور می‌شود، هم خودش هم شوهرش فعال فرهنگی در دانشگاه و هیئت هستند. رفت و آمد و فعالیت زیاد دارند. شخصیت زن رمان هم تحصیل می‌کند، هم در خانه فعالیت دارد، هم هیئت می‌رود و فعال است. حالا احتمالاً با توجه به سن بچه‌ها، ده الی دوازده سال بعد، موبایل در دستش کشیده شده و به زمین کوبیده می‌شود. داخل خانه نشسته، صبحانه و نهار و شام آماده می‌کند. کارهای به شدت ارزشمند یک مادر و همسر. اما آنقدر وقت اضافه فکری و زمانی دارد که شروع کرده به مرور خاطرات به ترتیب زمانی و از اولین ملاقات با همسرش و ..... واقعاً کسی که در هجده تا بیست و دو سالگی آنهمه مشغله را با هم مدیریت کرده در دهه سی زندگی قدرت انجام فعالیت بیرون خانه و سامان دادن به زندگی را نداشته؟ موبایل آنهمه مزاحم بوده که باید با آن رفتار توهین آمیز شکسته شود؟ یا یک ماجرا پشت این رفتار نستوه قرار دارد؟؟ آیا اعتمادی این وسط کشته شده؟ باید به پرونده قتل اعتماد رسیدگی شده و قاتل مجازات شود. قتل اعتماد در زندگی مشترک، به قتل عشق، قتل احترام و قتل احساس منجر می‌شود. بعد از آن زندگی وجود ندارد که نگران سه روز قهر در زندگی مشترک باشیم یا نباشیم. یا بحث اعتماد نیست. اخلاق و خلق و خوی آقای نستوه محدود کردن و بستن دست و پای طرف مقابل است. خوب ما به جز زندگی روتین و ازدواج و تربیت فرزند و ... به عنوان یک فرد در اجتماع شیعه وظایفی داریم. الهه اهل انجام این وظایف بوده. برای یک مبارز آماده و مجاهد منتظر ظهور تمام وظایف حتی وظیفه‌های مادری و همسری باید در راستای تقویت نقش مجاهدتش باشد. الان با وضعیت فعلی این زندگی، فرصتی برای مجاهدت هست؟؟ بچه‌ها در این زندگی درست و مهدوی تربیت می‌شوند؟؟ زندگی انسانها ریاضیات نیست که 2=1+1 باشد. باید جمع دو نفر چیزی بیش از 2 بشود که ازدواج درست باشد. باید دو نفر همراه هم برای رسیدن به اهدافشان باشند. اگر جواب معادله 2 یا هر عددی کمتر از 2 بود کل جامعه ضرر کرده است. حالا با این چند برگی که از رمان خوانده‌ایم، به 1 الهه در جهت اهدافی که در آن قدم بر می‌داشته چیزی اضافه شده، یا کم شده است؟
سلام در مورد الهه و نستوه خیلی حرف نگفته وجود داره . ماجرای قهر الهه و نستوه سر یه گوشی تلفن نیست . این بهانه یه قهر بزرگ شده . و ریشه در مشکلات قبل شون داره . که کم کم توی قصه باید متوجه بشیم . مثلا توی برگ های اول می تونیم به این نکته ها برسیم ✅ ترس الهه توی برگ های اول می بینم الهه از نستوه می ترسه . و به خاطر ترسش از نستوه گاهی بهش دروغ می گه .که مثلا نمیدونه گوشی کجاست . یا پنهان کاری می کنه . مثل صفحه رمز گزاری شده اش توی فضای مجازی. . منظورم از ترس الهه دو مدل ترسه . یه ترس از برخورد های خشن ، سخت و فیزیکی نستوه هست . که تا الان ندیدیم . ولی تصور الهه به ما این هشدار رو میده که ممکنه نستوه خشن برخورد کنه .حتی کار به کتک کاری برسه . مثل زمانی که دوش می گیره و می ترسه نستوه بیاد و کتکش بزنه . شکستن موبایل الهه. به ما می گه نستوه خشنه و قدرت مدیریت خشم خودش رو نداره. و یا حتی شکسته شده شیر پوسیده تو دست نستوه.به ما می گه احتمالا نستوه مرد قدرتمندیه ، و به لحاظ فیزیکی هم قویه. اما مدل دوم ترس الهه از نستوه . ترس از فشار های روانی و برخورد های کلامی و احتمالا محدودیت های جدید نستوه می تونه باشه . تمسخر ، تحقیر و...کارهایی بوده که انگار زیاد در مورد شخصیت الهه توی زندگی متاهلی براش اتفاق افتاده . و دیگه دلش نمی‌خواد تحقیر بشه . برای همین توی ماجرای گوشی داره مقاومت می کنه . و می خواد اینجا خودش رو ثابت کنه . که البته سر درست بودن روش الهه برای اثبات خودش می تونیم بحث کنیم.که آیا زمان و روش درستی انتخاب کرده یا نه . الهه اینقدر تحقیر ، محدود و تمسخر شده که دلش می خواد وارد یه جمعی بشه که کسی ازش تعریف کنه . و دوباره خودش رو پیدا کنه و از نو بسازه . پس مورد دوم میشه ✅ له شدن شخصیت و عزت نفس الهه توی زندگی متاهلی ✅ تنهایی الهه ما نمی دونیم چرا ولی انگار الهه حتی با خانواده اش هم نمی تونه ارتباط بگیره . و در جایی میگه نباید بهشون فکر کنم. آیا اون ها مخالف ازدواج شون بودن . یا نستوه اجازه نمیده که با خانواده اش در ارتباط باشه . تنهایی و بی کسی الهه خیلی شدیده. به گفته خودش تنها جایی که داره بره و کسی آزارش نده حمامه. نه توی خونه . کسی رو داره و نه بیرون از خونه می تونه بره. ✅بدبینی و سوظن نستوه نستوه انگار یه بدبینی و سوظن شدید داره . الهه رو مجبور می کنه که توی هیچ گروهی نباشه . رمان نخونه. گروه ها .گفتگو ها .کانال و ...هر چی که داره رو بررسی می کنه . و همه اش می ترسه الهه بی آبروش کنه که نمی‌دونیم دلیل این بد بینی ها چیه. اینا نکاتی بود که تا الان بهش رسیدم خیلی نکته نگفته وجود داره . ولی برای الان بسه میذارم برای بعد. و اینکه این قصه رو دوست دارم . از دوست داشتنی هاش هم فرصت کنم می گم . ماچ به قلم خانم خلیلی 😘
کاربر Z Goli اما چقد غصه میخورم با خوندن این برگ ها... خیلی درد داره که همسرت بهت بی محلی کنه، تو دائم با خودت فکر و خیال کنی، غصه بخوری، گریه بکنی... یه وقتایی مردا مقصر هستن اما طوری رفتار میکنن که انگار برعکسه😓 و درد از همه بیشتر حرفی بود که الهه به خودش گفت، "بالاخره کم میاره مجبوره بیاد طرفم" این که فکر کنی به خاطر فلان چیز هم که شده مجبوره بیاد طرفت، این حتی بیشتر روحتو داغون میکنه😢 امیدوارم زندگی همه پر از عشق و محبت های دل انگیز باشه❤️
سلام من با خواندن این برگ فکرم رفت به طرف مقابل ماجرا. الهه گفت یک هفته گذشته و چهارمین کتاب را دست گرفته برای خواندن. و باز وقت اضافه دارد برای فکر و خیال و یادآوری خاطرات. تو مغز نستوه چه خبر است؟ اون الان به چه چیزی فکر می‌کند. وقت اضافه‌اش را چه می‌کند. و امروز عجیب داشت زنش را صدا می‌زد. نمی‌دانم کسی شنید یا نه؟ وقتی دو نفر با هم قهر هستند و یکی سر صبحی یک حمام پر سر و صدا با شامپوی فراوان می‌کند که بویش بپیچد، یعنی دارد طرف مقابل را صدا می‌زند. باز کردن و بستن صدادار کشو کمد یعنی بلند شو بهم بگو آرام بگیر یا حتی فحش بده! دلم شنیدن صدایت را می‌خواهد. تابلوترین عربده «به من توجه کن و باهام دعوا کن، دلم برات تنگ شده، همین الان می‌خوامت» سوزاندن تخم‌مرغ است. انصافاً تخصص مردها را در تخم‌مرغ سرخ کردن ما خانم‌ها نداریم. وقتی تخم‌مرغ می‌سوزونن یعنی همین الان نیازت دارم، مهم‌ترین داشته یعنی شکم و استراتژیک‌ترین مبحث زندگی یعنی خوردن بند توجه تو مانده!! بیا!!! در کوباندن و رفتن هم دقیقاً یعنی «خیلی بدی! کم آوردم. میدان رو خالی کردم تا با استراتژی بعدی بیام جلو» و دقیقاً ترک میدان از طرف یک موجود نر در طبیعت یعنی قبول شکست. و وقتی غریزه‌ای در حد خوردن وسط آماده، مغز تا حد مغز خزنده عقب‌نشینی کرده. نستوه الان یک کروکودیل است که به کروکودیل ماده باخته و مغز خزنده‌اش بهش دستور ترک برکه داده تا با عواقب شکست امروز صبح کنار بیاید. نمی‌دانم شاید هم تفسیر من از رفتارها اشتباه است.
کاربر: z ani سلام اولا ممنون از خانم خلیلی عزیز با قلم شیواشون من بلد نیستم تحلیل کنم اما یه جورایی با الهه همزاد پنداری میکنم چون بعضی چیزا که میگه حسش کردم تهمتی که بهش زده شد بابت گوشی و فضای مجازی البته چون وسط داستان بود نمی‌دونم کی مقصره اما به نظرم تو زندگی مشترک اعتماد مهمترین چیزه و وقتی از بین بره همه چی کم کم نابود میشه بعد اونجا که الهه میگه بالاخره خسته میشه میاد سراغم آدم مخصوصا یه زن را داغون می‌کنه حس بدی داره که همسرت مرد زندگیت فقط یه جا بخوادت یکی دیگه اونجا که دوستش اسما اومده بود و گفت شوهرت اگه منا ببینه بدتر میشه خیلی بده که آدم نتونه آزادانه با دوستان و اقوامش رفت و آمد کنه و همش نگران باشه چون شوهرش بهش شک داره و قشقرق به پا می‌کنه البته این چیزاییه که من خودم درکش کردم امیدوارم جریان الهه و نستوه اینجور نباشه و من اشتباه برداشت کرده باشم
کاربر: عصمت‌السادات علوی ممنون بابت برگ جدید. اما به نظرم دل خرمی داره الهه که می‌گه ضایع‌بازی در نمیارم و بچه‌ها کاری ندارند. بیشتر به نظرم بچه‌ها هم دارند به سمت زندگی به عنوان هم‌خانه در خانه پدر و مادرشان عادت می‌کنند. خانه بیشتر حکم خانه دانشجویی را دارد که هر کس برای استراحت می‌آید و دانگ خودش از وظایف در خانه را انجام می‌دهد. دانگ نستوه پول در آوردن و انجام خرید بیرون خانه است، دانگ الهه پخت غذا و رسیدگی به امورات درون خانه، دانگ بچه‌ها انتقال پیام‌های ارتباطی بین الهه و نستوه! مسئله مشترکی این وسط نیست که اسمش زندگی مشترک باشد. البته ترک‌های این زندگی در حد ترک‌های خاک سله بسته است. با یک آبیاری درست می‌شود و برای جلوگیری باید یک شخم سطحی زد و مشکل را پیدا کرد. اما ادامه پیدا کردن این وضعیت گسل به وجود می‌آورد. اینکه خواهر الهه گفت نستوه از ما خوشش نمی‌آید یعنی فرضه دوم من، بددل بودن آقای نستوه و عادت به بستن دست و پای طرف مقابل داشتن، به واقعیت نزدیک‌تر است. خوب این آدم با این روحیات، ببخشید بیجا کرده زن توی هیئت و همایش دانشگاه انتخاب کرده! با این روحیات باید مامان را می‌فرستاد خواستگاری خانه‌ای که از در و همسایه شنیده است به جز چندتا پسرشان، یک تعداد دختر هم دارند که سالی یک بار در عید با آژانس همراه مادر می‌روند بازار خرید. بقیه مواقع کسی ترددشان را هم ندیده! اینجوری زندگی برای خودش و طرف مقابلش زهر نمی‌شد. باور کنید از این قبیل خانواده‌ها که مناسب اخلاق آقای نستوه باشند هم هست! چه کاریه که همکار ابلیس می‌شوند و آدم فعال و مذهبی و اهل معاشرت با خانواده را خانه‌نشین و منزوی می‌کنند؟!
کاربر: طلوع سپیده تهمت بدترین چیزه. وقتی دیوار اعتماد بین دونفر ترک می خوره خیلی سخته بخوای درستش کنی.مگه اینکه خود طرف یجورایی به اشتباهش پی ببره و عذرخواهی کنه یا حداقل تو رفتارش پشیمونی ش رو نشون بده. یا طرف مورد تهمت اینقدر باگذشت باشه که اونو ببخشه .ولی ممکنه تاآخر عمر زخمی که به روحش خورده جوش نخوره.
کاربر: رضایی سلام ونور. قبلا که خانم خلیلی گفتند:اسم قصه بعدی الهه نستوه هست، ذهنم رفت به الهه ها وخدایان ایران باستان اما وقتی فهمیدم الهه و نستوه بینشون شکرابه گفتم شاید خیلی رابطه عمیق خوبی بوده اما یه اتفاق باعث شده نه الهه ،الهه نستوه باشه نه نستوه قابل ستایش😵‍💫 واینگونه بود که ما یک دفعه پرت شدیم وسط دعوای زن و شوهری که هرچی پیش می‌ره بهتر متوجه میشیم پایه ش با بی اعتمادی و یه طرفه قاضی رفتن شاید درست شده. چاره کار هم هرچی باشه،شکستن گوشی نسیت،ناسلامتی دوتا آدم عاقل وبالغید،دانشگاه رفته😒 شاید این مشکل ناشی از بدبینی مزمن نستوه باشه که ریشه در مشکلات روانی داره یا نه ریشه در رفتار و اتفاقات گذشته ای که براشون پیش اومده داشته باشه،ولی هرچی هست نباید مانع دیدار الهه وخانواده ش بشه، از نستوه که توقعی نیست،بنظرم الهه باید زودتر دنبال چاره می‌بودقبل اینکه قهرشون منجر به هم خونگی شدنشون ویه جورایی طلاق عاطفی بشه و حتی کار بجایی برسه که خانواده ش و خواهرش هم بدونن بینشون چی میگذره. اینکه الهه سابقه فعالیت فرهنگی و اجرایی دوران دانشجویی داره و الان یه جورایی خونه نشین خیلی ملموس و خوب روایت شده اما اون سوابق باید یه جایی بکار بیاد اگه الان بدرد نخوره پس کی ؟ روایت های دانشگاه و فعالیت های دانشجویی خیلی زنده و خوب بود ونوستالژی هامون زنده کرد. یه نکته ای که پررنگ بود اینکه تا دختری خودش نخواد پسری بخودش جرأت نمیده به حریمش وارد بشه. جالبتر هم حال مسعودی هست که همسرشو میپچونه وبقول لاله پل میزنه تا به یک دختر مجرد برسه،شاید هدفش فقط آسیب زدن به کسی که خیلی بولد شده تو دانشگاه باشه شایدم قلبش مریض باشه و ترمینال اما فکر کنم امتحان سخت الهه از همین جا شروع شده. موفق و منصور باشید خانم خلیلی عزیز
کاربر: سبیکه بعضی ها دنبال جذب مخالف خودشان هستند .میخواهند طرف مقابلشان آنچنان باشد که خودشان نیستند .نستوه هم ازدواجش اینگونه است . غافلند که تحمل این تفاوت ها را در سالهای زندگی ندارند و کم کم سعی میکنند طرف را شبیه خودشان کنند .حتی اگر به او آسیب بزنند . البته که هنوز مشخص نیست اول نستوه جذب الهه شده یا برعکس بوده . ولی در مورد مردها این فکر غلط هست که بعدها درستش میکنم .
کاربر sky سلام وقت همگی به خیر و نیکی خانم خلیلی جان خیلی ممنون از پارت زیباتون همیشه ما رو خوشحال میکنید🌸 روایت داستان از زبان نستوه خیلی جالب بود ، لحن صحبت و کلماتی که به کار برد به مخاطب،مرد بودنِ شخصیت رو القا کرد. گاهی اوقات رمان های دیگه رو میخونیم حرف های شخصیت پسر داستان کاملا دخترونه اس😂 اما الان کاملا تفاوت گفتار و تفکر یک مرد و زن بیان شد. مادر نستوه با دلسوزی ذاتی و مادرانه به پسرش توصیه کرد که دعا کنه . مورد پیشنهادی رو با سلیقه خودش و ذهن قدیمی که داره انتخاب کرده، اکثر والدینِ سن دار، عروس خوب رو تو خانه داری و داشتن بنیه برای فرزند آوری میبینن. چه بسا هنوزم یه عده همین عقیده رو دارن. اما طبق چیزی که خوندیم معیار های نستوه فرق داره، حجب و حیا و تحصیل کرده بودن الهه و حتی قد بلند او برای نستوه ارزشمندِ. در ثانی نستوه از این که الهه معصوم و مظلومه و حتی درمورد بیرق و اون ضربه، حرفی نزده خوشش اومده و دلش لرزیده، پس احتمالا از زن حاضر جواب و تند و تیز خوشش نمیاد‌. اشاره نستوه به سرتق بودن الهه اینو میگه که شاید دوست داره ولو به اندازه آدرس پرسیدن الهه ازش کمک بگیره و سر حرفو باز کنه و فقط این حقو به الهه میده چون منتظره باهاش حرف بزنه ( در چهارچوب) در حالی که شاید اگر دختر دیگه ای گم شده بود براش زیاد اهمیت نداشت و فقط با موتور تا یه جایی همراهیش می‌کرد. نستوه دوست نداره توجه و حواس مردا به الهه جلب بشه ، خیلی از آقایون به این قضیه حساسن، که حتی اگر اون مردا آشنا یا چشم پاک هم باشن و خانم هم حجاب و عفت داشته باشه باز کوچیک ترین حرکتی که باعث بشه چشم بقیه به اون خانم‌ بیفته رو دوست ندارن. تا اینجای کار فهمیدیم نستوه آدم خیلی غیرتی هست، و فعلا درگیر علاقه اش به الهه است و دنبال به فرصت مناسب میگرده تا باهاش صحبت کنه. احتمالش هست که مادر نستوه مخالف ازدواجشون باشه چون توی این مکالمه تا حدودی دستمون اومد چه اخلاقی داره میگه حواست به نرگس باشه و از غریبه واجب تره ولی میگه من که کاریتون ندارم! میگه هیچی نمیخوام جز سلامتی بعد میگه زعفران و زرشک یادت نره! شاید برای قضاوت زوده اما این لحن بیان آدمو یاد مادرشوهرایی میندازه که کلی نظر و دخالت و کنایه به عروس میگن بعدش میگن باز خودت میدونی! کلی گفتم! 😂 شرمنده که طولانی شد🤭منتظر پارت های مهیج بعدی هستیم😍