eitaa logo
پایگاه اطلاع رسانی خراسان رضوی
57 دنبال‌کننده
558 عکس
739 ویدیو
4 فایل
📡 Khorasan Razavi News & Info Database 💻 IranInfoNews.com 📰خبر های: ⬅️اجتماعی ⬅️اقتصادی ⬅️سياسی ⬅️فرهنگی ⬅️ورزشی قبول درج آگهی،تبلیغ راه ارتباطی،ارسال سوژه ↙️ 🆔 @InfoNews_Org 👈🏻ارسال برنامه آگهی،تبلیغ 👈 @adInfo 🆔 @InfoIran_Org مدیریتⓂ️
مشاهده در ایتا
دانلود
20.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیدن این کلیپ رو توصیه می‌کنم! ⭕️ تفاوت ایران و ژاپن از زبان کسی که در این کشور زندگی کرده!🌏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ۳ چیز را آرام بردار (قدم ، قلم ، قسم) 🌺 ۳ چیز را پاک نگهدار (لباس‌ ،جسم ، خیال) 🌸 از ۳ چیز کار بگیر (عقل ، همت ، صبر) 🌺 از ۳ چیز دورے کن (افسوس ، فریاد ، نفرین) 🌸 ۳چیز را آلوده نکن (قلب ، زبان ، چشم) 🌺۳چیزو فراموش نکن(خدا، مرگ ،دوست خوب) ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌
1_7999249736.ogg
2.66M
حتما گوش کنید اینقدر قشنگه که مطمئنم برای هرکسی بفرستی دعات میکنه.
هدایت شده از مهدی موعود
💥💥مهدی💥💥: بسم‌الله الرحمن الرحیم سلام علیکم جمیعا امشب میخوام مقداری در مورد ظهور و اتفاقات منطقه صحبت کنم در هیچ موقع از تاریخ تا به الان قواعد ظهور و حوادث ظهور اینقدر با هم شکل نگرفتن از سمتی قدرت گرفتن یمن از سوی دیگر درگیر شدن کشورهای منطقه ظهور و از سمتی اتفاقات داخلی ایران اما قبلش یک نگرانی رو برطرف کنم بعد ادامه مطلب رو عرض کنم خیلی ها توی فضای مجازی تهدیدهای آمریکا و اسرائیل رو جدی گرفتن و میگن که قراره جنگ بشه نه رفیق این حرفها نیست تا قبل از خروج سفیانی ما جنگی نخواهیم داشت ان شاالله بعد از خروجش هم که تکلیف مشخصه پس الکی نگران جنگ و این مسائل نشید درگیری ما در داخل و با نفوذی ها خواهد بود ایران در زمان ظهور مشغول پاکسازی داخلی است و جنگی ما رو تهدید نمیکنه این از زاویه روایات از زاویه سیاسی هم اگر به موضوع نگاه کنیم هم هیچ کشوری توان مقابله با ایران رو نداره اسرائیل که خودش الان درگیره در سه جبهه هم داره از غزه و حماس میخوره هم از حزب الله لبنان و هم از انصارالله یمن توی مقابله با اینها هم مثل خر تو گل گیر کرده و اگر بخواد به ما هم حمله کنه از داخل نابود میشه پس این حماقت رو نمیکنه از قدیم گفتن سگی که زیاد پارس میکنه ، نمیگیره به تهدیدهای نتانیاهو هم ارزشی قائل نشید چون درگیر شدن با ایران یعنی هزینه روزانه ١٠٠ میلیون دلار و این کمر اسرائیل رو میشکنه آمریکا هم از پس یمن برنمیاد چه برسه به ما با انگلیس و پنج کشور دیگه دارن یمن رو میزنن ولی هر روز کشتی هاشون داره میخوره ضربه ای که الان دارن از یمن میخورن وحشتناکه از اینطرف هم بچه های حشدالشعبی عراق انصافا شاهکار دارن میکنند توی صد روز گذشته ١٧٨ حمله به پایگاههای آمریکایی در منطقه شده که بی سابقه بوده آمریکا از پس اینها برنمیاد اونوقت میخواد ما رو بزنه؟ با این وضع آشفته ای هم که تو آمریکا هست و خیلی از ایالتها دارن بر طبل جدایی میکوبند ، درگیر شدن با ایران خودکشی است ته تهش بتونن چند تا پهپاد بزنن به مراکز هسته ای ما که اصلا خنده داره چون ما هیچ چیزمون رو زمین نیست که آسیب ببینه اما ضربه ای که میخورن وحشتناک خواهد بود ایران نه حزب الله،  نه یمنه ، نه حشدالشعبیه بزنن جوری میخورن که نتونن بلند بشن آمریکا به زودی درگیر جنگ داخلی خواهد شد منتظر اتفاقاتی در ترکیه باشید سوریه نیز دوباره به بلای عظیمی دچار میشه حواسها به یمن باشه و به جای دیگه پرت نشه اتفاقات اصلی اونجاست اسرائیل داره دونه دونه گردان هاش رو از جنوب غزه بیرون میکشه غزه شده باتلاق ادوات نظامی اسرائیل حجم خسارات به قدری بالاست که آمریکا داره براش تسلیحات میفرسته شک نکنید اگر آمریکا یک هفته به اسرائیل کمک نکنه ، اسرائیل نابود خواهد شد و قطعا و بلاشک پیروزی جنگ اسرائیل و غزه ، مردم مظلوم فلسطین هستند یادتونه حضرت آقا فرمودن : فلسطین کلید رمزآلود ظهوره دقت کنید از زمانی که فلسطین بهم ریخت و جنگ شروع شد قواعد ظهور یکی یکی داره محقق میشه واقعا داریم به ساعات صفر عملیات نزدیک میشیم الان هم که دقیقا در مرز سوریه و اردن یکی از مجهزترین پایگاههای آمریکایی تیر غیب خورده 😁 این پایگاه مرموزترین پایگاه آمریکا در مرز سوریه و اردنه میدونید که اینجا دقیقا کجاست؟ این پادگان ، محل آموزش .... معلوم نیست کی زده 😁 جرأت هم نمیکنند بگن ایران زده چون اونوقت باید جواب بدن دوباره همون اتفاق همیشگی ، یکی بزنن ده تا تو منطقه میخورن ما که نمبدونیم کی زده 😁 اما هر کی زده دمش گرم 😉 اگر دست ناپاکی سمت کشور ما دراز بشه از بیخ قطعش میکنیم و با احدالناسی هم شوخی نداریم بذارید راحت بگم ما طی این چند روز گذشته چندین ماهواره تحقیقاتی به فضا پرتاب کردیم موشکهای ماهواره بر ما ، فقط موشک حمل ماهواره نیست برادران نظامی ما حیا میکنند و نمیگن که موشکی که داریم باهاش ماهواره به فضا پرتاب میکنیم قاره پیماست 🚀 ولی اینو دشمن خوب فهمیده و می‌دونه داشتن موشک قاره پیما یعنی چی به قول شهید طهرانی مقدم : برای برد موشکهای ما دیکه هیچ محدودیتی نیست همه جای کره زمین در دسترس ماست به قول حاج امیر حاجیزاده ، ما حیا میکنیم از اروپایی ها وگرنه برد ٢٠٠٠ کیلومتر برای ما در دسترسه و حتی بیشتر داریم به زمان حساسی نزدیک میشیم دارن زور میزنن داخل رو بهم بریزن تا ما تمرکزمون رو از منطقه برداریم مواظب باشید سر موضوعات اقتصادی حواسمون از ظهور پرت نشه باز هم میگم ، ما درگیر جنگ خارجی نخواهیم شد ولی شدیدترین جنگ نرم و فضای مجازی رو داریم تجربه میکنیم به فرموده حضرت آقا : باید تو فضای مجازی قوی بشیم و اونجا رو تبدیل کنیم به محل سیلی خوردن دشمن ان شاالله با شما افسران جنگ نرم این اتفاق رخ خواهد داشت
داستان زن زیبای که در عین زیبایی از او فحشا درخواست میکردند! 📙روایتی از اقا امام صادق علیه‌السلام قسمت اول در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است . قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند . دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد ، شاه به او گفت : می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟ برادر دادستان گفت : عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد . برادر دادستان به مسافرت رفت ، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد ، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت ، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد. دادستان که شیفته زن شده بود ، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد . دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود . شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود . دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است . آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد . دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد . ادامه در قسمت بعدی👇 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
قسمت دوم داستان عابد به حال او رحم کرد ، چند روز از او پرستاری نمود تا خوب شد  ، سپس به او گفت : من کودکی دارم تو نزد او باش و از آن پرستاری کن بانوی پرهیزکار ، پیشنهاد عابد راپذیرفت . دراین مدت که بانو نزد عابد بود ، عابد غلامی جوان داشت ، فریفته آن بانو شد تا حدی که از ا و تقاضای گناه کرد. بانو که در سخت ترین شرائط عفت و پاکی  خود را  حفظ کرده بود ، در این مورد هم دست رد به سینه غلام زد و تسلیم او نشد . غلام او را تهدید کرد به این که اگر تسلیم نشوی فرزند عابد را می کشم و به عابد می گویم این زن او را کشت . بانو گفت : هر کار می کنی ، بکن ، من دامن خود را دست تو نخواهم داد . غلام تصمیم ناجوانمردانه خود را اجرا کرد و سپس به عابد گفت : فرزندت را این زن کشت، چرا او را در معبد نگه می داری ؟ عابد که از ماجرا اطلاع نداشت بسیار ناراحت شد و به او گفت : ای نمک نشناس خائن !  این همه به تو خدمت کردم حال فرزندم را کشتی ! زن قصه خود با غلام را  بیان داشت ، عابد به او گفت : دیگر دلم راضی نمی شود تو در این جا بمانی باید از این جا بروی ، بیست درهم به او داد و او را بیرون کرد . بانوی پرهیزکار از آن جا به طرف بایبان حرکت کرد تا بلکه به جایی برسد ، شب را تنها بی هدف به پیش رفت  تا این که صبح به قریه ای رسید ، دید مردی را به دار کشیده اند و هنوز هم زنده است ، علت را پرسید :، گفتند : این شخص بیست درهم بدهکار است ، قانون این محیط آنست که هر کس به این مقدار بدهکار باشد باید او را به دار کنند . بانو دلش به حال او سوخت ، بیست درهم خود را داد و او را از مرگ حتمی نجات داد. آن مرد بسیار خوشوقت شد و از بانو تشکر کرد و به او گفت : حال که چنین خدمتی به من کردی از این به بعد من نوکر تو می باشم و هر جا بروی با تو می آیم تا بلکه به فیض خدمتکاری تو نائل گردم . زن پذیرفت ، آن زن و مرد با هم از قریه بیرون آمدند تا کنار دریا رسیدند ، دیدند چند کشتی کنار دریا توقف کرده و گروهی می خواهند بر آن سوار شوند . آن مرد از خدا بی خبر ، به جای این که از آن بانوی مهربان کمال قدر دانی بکند به او گفت : تو در کناری بنشین تا من نزد این کشتی سواران بروم تا بلکه کاری را انجام دهم و از مزد آن طعامی تهیه کرده و به این جا بیاورم ، با این سخن فریبا بانو را در کناری بنشانید و خود نزد آن ها رفت و به آن ها گفت : بار این کشتی چیست ؟ گفتند : انواع متاع ها در آن است . گفت : پس چرا یکی از کشتی ها خالی است ؟ گفتند : ما بر آن سوار می شویم . گفت : این متاع ها چقدر ارزش دارد ؟ گفتند : بسیار ، به طوری که به شماره نمی آید . گفت : من متاعی دارم که از همه این ها بهتر است و آن کنیزی است که هرگز کنیزی به این زیبایی ندیده اید . گفتند : او را به ما بفروش. گفت : می فروشم مشروط به این که یکی از شما برود و او را ببیند و برای شما خبر بیاورد ، آنگاه در مورد خرید و فروش او با هم گفتگو کنیم ، شرط دیگر این که آن کنیزک نفهمد ، وقتی که من بهای او را از شما گرفتم و رفتم شما او را تصرف کنید و با خود ببرید . آنان قبول کردند، و پس از دیدن ، او را به دوازده هزار درهم خریدند ، آن مرد بی وجدان پول ها را گرفت و رفت .آن ها رفتند و آن زن را تصرف کرده ، او هر چه فریاد زد که من صاحب او هستم ، نه او صاحب من ، به سخنش اعتنا نکردند ،  و او را سوار بر آن کشتی حامل متاع کرده و خود بر کشتی دیگر سوار شده و از آن جا طرف مقصد حرکت نمودند. وقتی کشتی ها به وسط دریا رسید ند ، طوفان شدیدی آمد و امواج سهمگین دریا ، آن کشتی را که آن ها بر آن  سوار بودند غرق کرد و همه آن ها غرق شدند ولی به آن کشتی که متاع ها و آن زن در آن بودند آسیبی نرسید ، طوفان برطرف شد و امواج ملایم دریا کشتی را کم کم  حرکت داد تا سرانجام به جزیره ای رسید بانو دید که به جزیره خوش آب و هوا و خرم و سبز وارد شده است بسیار خوشحال شد و تصمیم گرفت همانجا بماندو به عبادت خدا مشغول شود تا عمرش فرا رسد . خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به فلان پادشاه و همه مردم مملکتش اعلام کن که در فلان جزیره یکی از بندگان من هست ، نزد او بروید و از او بخواهید تا از گناهانشان بگذرد تا من هم از گناهانشان بگذرم آن پیامبر فرمان خدا را ابلاغ کرد ، پادشاه و مردم کشورش نزد آن بانو رفتند ، ولی او را نمی شناختند پادشاه به جلو رفت و گفت : این دادستان ( اشاره به برادر شوهر آن زن ) نزد من آمد و گفت زن برادرش زنا کرده ، بی آن که من از او گواه بخواهم ، حکم سنگسارش را دادم ، ترس آن را دارم که به عذاب این گناه گرفتار شوم ، برای من طلب آمرزش کن زن گفت: خدا تو را بیامرزد ، در این جا بنشین شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت او به مسافرت رفتم وقتی برگشتم ،فهمیدم او را به عنوان ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، از خدا بخواه بیامرزد ادامه?
قسمت سوم زن گفت : خدا تو را بیامرزد ، و کنار پادشاه بنشین . در این هنگام دادستان جلو آمد و جرم خود را در مورد اتهام به زن برادرش و سنگسار کردن اوگفت و از او خواست از خدا بخواهد تا او را بیامرزد . زن کفت : خدا تو را بیامرزد و کنار بنشین . سپس غلام عابد جلو آمد و ماجرای خود را با آن زن گفت و سپس خود عابد آمد و در مورد اخراج آن زن  گفت و در خواست دعا کردند . زن به آن ها گفت : خدا شما را بیامرزد ، بنشینید . در آخر آن مردی که این زن را فروخت و رفت با این که این زن او را از اعدام نجات داده بود به پیش آمد و ماجرای خود را گفت و تقاضا کرد که زن از خدا بخواهد تا او را بیامرزد . زن گفت : خدا تو را نیامرزد (  چرا که او در برابر نیکی بدی کرده بود ) آن گاه آن زن خود را به شوهرش معرفی کرد و گفت : داستان همه این افراد با من است ، آن زن من هستم ، مرا در این جزیره بگذار ؛ این کشتی و متاعش مال تو باشد ، می خواهم تنها در این جا باشم تا به شکرانه لطف خدا نسبت به من ، به عبادت او به سر برم . به این ترتیب این بانوی پاکدامن با اراده محکم در همه مراحل و خطرات ، دامن و عفت خود را حفظ کرد و در نتیجه این چنین مورد لطف  خدا قرار گرفت و عزت و احترام ویژه ای پیدا کرد . 📙( پوشش زن در اسلام ، محمدی اشتهاردی ، صص 74 ،81) 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 توجه ● اگر عابر بانک به هر دلیلی کارت شما را خورد، در همان لحظه اول کلید زرد به همراه صفر را ۵ ثانیه نگه دارید تا کارت را پس دهد! لطفا اطلاع رسانی کنید خیلی‌ها بی‌خبرن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ذکر بسیار مهم برای بانوان مومن مشغله‌دار •حجت‌الاسلام‌فرحزاد• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ