eitaa logo
کانال ایران‌ قوی 🇮🇷(گروه بدر)
4.6هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
112 فایل
🔺وابسته به گروه بدر 🇮🇷 (لینک گروه: https://eitaa.com/joinchat/3400138763C0746bded0b) 🔻سایر کانال و گروه های وابسته: 🔘کانال ترفند و آموزش | موبایل و کامپیوتر: @moboTGM 🔘گروه ختم صلوات: https://eitaa.com/joinchat/2781085947C68b2e48895
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام‌علیڪ‌یابنت‌الحسین‌الشھید
الھے‌بہ‌رقیہ جان😭
بِسْم‌ࢪب‌الْحُسَین♡ دلم غمدار و غم ها بی امــان است که غم از دورے صاحب زمان است 🏴سلام میکنیم به اباعبدالله الحسین🏴 السّلام عَلی الحُسیــــــن(ع) و عَلی علی ابن الحُسین(ع) و عَلی اولاد الحُسیـــــن(ع) و عَلی اصحاب الحُسین(ع) سلام و احترام خدمت همراهان عزیز ڪانال فصل تازه عاشقی✋
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ +به عزا خانه ی حسین خوش آمدید... بهشت‌من‌تماشای‌حسین‌است🏴
زمان: حجم: 750.3K
به‌‌نام‌خدای‌یه‌دختر‌خانومِ‌کوچولو همون‌خدایی‌که‌دختر‌خانومِ‌کوچولویِ‌ داستانِ‌ما‌وقتی‌دلش‌میگرفت‌صداش‌میکرد:) رفقا‌بینِ‌شما‌کسی‌هست‌ابجی‌داشته‌باشه؟ ابجی‌کوچیک‌ها!مثلا‌حدود‌سه‌چهارسال‌. یاحالا‌ابجی‌ن‌کلا‌تو فامیل‌آشنا‌دیدیشون؟ البته‌تو‌کانال‌پدرِ‌دختر‌۴ساله‌داریم‌ امیدوارم‌امروز‌اذیتشون‌نکنم☘ دیدی‌این‌دختر‌کوچولو‌هارو‌که‌چادر‌سر‌میکنن چه‌قدر‌ناز‌و‌دلبرن؟ دستاشونو‌دیدی‌چی‌کوچیکه یه‌‌پَشه‌نیش‌بزنه‌اینارو‌زودی‌دوان‌دوان میپرن‌بغل‌باباییشون‌یا‌میرن‌پیشه مامان.‌.. خب‌دیگه‌اهلِ‌دل‌میدونن‌میخوام‌چی‌بگم:( الکی‌کِشش‌نمیدم‌ولی‌والله‌همه‌حرفام‌ یهویی‌هست.ینی‌خوده‌دخترِ‌ کوچولویِ‌داستان‌رو‌صدا‌زدم‌ گفتم‌این‌دستا‌باتو. صفحه‌کلیدمون‌وقفه‌شما ادامه‌پستِ‌بعدی
یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟ گفتم:دارم میرم هیئت
گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته، گفت: بابا منم با خودت میبری؟ ،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه
گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد، گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه.
گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت: بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. 😔
گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟ گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت: بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن:) گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد. هعی