🌷تعدادی از خشن ترین #شکنجه_گرای بعثی که شاخص ترینشون علی پلنگی و عدنان بودند رضایی رو بردن داخل راهروی حموما ، قبلش دیوترم حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود. پیراهن و زیر پوششو دراوردن و با #کابل بهش زدند و بعد از اینکه بی حال شد انداختنش زیر دوش آبِ جوش.
🌷هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار اونا اجازه نمی دادند تا اینکه پوست بدنش #سوخت و تاول زد. بعد مقداری #شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند و با کابل می زدند که شیشه ها توی بدنش فرو برند به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست #تاول زده با ضربات کابل جدا می شد و شیشه ها بیشتر فرو می رفت.
🌷 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن #بریان شده بود.باز هم شکنجه ها راضی شون نکرد آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختند.
🌷دیگه طاقتش طاق شد و از شدّت درد ناله می کرد که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد.
🌷شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد و خفگی مزید بر علت شد و همونجا کف راهروی حموم در نهایت #مظلومیت جان داد و آن مجاهد صابر و جوان مقاوم به دیدار اربابش #امام_حسین (علیه السلام) رفت و چه رفتن باشکوه و با عظمتی !
📌 #اینجوری_شهید_دادیم حالا یه عده چسبیدند به #صندلی_قدرت و یادشون رفته صدقه سر چه کسانی به اینجا رسیدند ...
🌷شهدا را یاد کنید تا آنها هم شما را نزد ابا عبدالله الحسین یاد کنند
#شقایق_های_بی_نشان
#رحمان_سلطانی
#آزاده_شهید
🌺🍃ابر حریفی شو 👇
🆔 @Iranian_Central_Cloud
🚩 دلنوشته دختر #شهید_رئیسی
امروز داشتیم یک دسته از داروها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، ...
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا #گریه می کنند.
مدت زیادی بود که به خاطر #سفرهای_زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو #جاده_های_سخت زانوهای بابا دردهای زیادی داشت .
گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت #نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج آقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از #تاول شده بود. کار به #اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود.
وقتی می رفتند #تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت .
بعدترها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در #ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند.
پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاج آقا....
ما را بخرد کاش...😭
#شهید_جمهور
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
🌺🍃 ابر حریفی شو 👇
🆔 @Iranian_Central_Cloud