•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــجـــزه_عـــشـــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتـــ👑55👑 تا اینکه .. بعد از کلی کلن
مـــعـــجـــزه_عـــشـــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پـــارتـــ👑56👑
من تمام مدت تو فکر بودم ..
علی اینهمه به فکر من بوده ولی من ..
داشتم فراموشش میکردم ...
نمیتونستم تو چشمای علی نگاه کنم!
فقط گفتم:
-داداش منو ببخش!
میدونم این مدت خیلی درگیر خودم شدم!
معذرت میخوام ازت!😔
الان حالت چطوره؟؟!!
+ااا معذرت چرا؟!
بالاخره تو هم مشکلات خودتو داشتی!
الان خوبم ..😇
-میگم حالا میتونی منم ببری پیش خودت!😅
+تو فکرش بودم ..
میشناسمت دیگه ..
-دستت درد نکنه تو فکر باش!
+قبل از اینکه بگی تو فکرش بودم
-☺️😉💐💐
...
بعد از اینکه حرفهامون با هم تموم شد
رفتیم پذیرایی و نشستیم .
مادرم هم با خانما تو مسجد جلسه داشت.
از ما خداحافظی کرد و رفت ..
به من هم گفت:
+پسرم من دارم میرم کارم هم طول میکشه واسه شام یه چیزی درست کن خودت!!
-اخه مامان جون من چی درست کنم؟؟!!
+هرچی که بلدی😉😂😂
اینو گفت و رفت ..
علی داشت ریسه میرفت از خنده😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
+😂😂حامد؟؟!!
-چیه؟؟!!
+میگم حالا میخوای چه کنی؟؟!!
-نمیدونم من فقط املت🍳 بلدم با دم پختک ..
هیچکدومشم خودم دوست ندارم ولی چون مادرم دوست داره یادگرفتم ..
قرمه سبزی هم که سخته و درست کردنش کار من نیست!
+من ماکارانی بلدم همونو درست کنیم!
-باشه .. دستت درد نکنه ..
اگر من دختر بودم الان انقدر بدبختی نداشتم!!اخه منو چه به غذا درست کردن ..
+بالاخره مردا هم باید یه چیزایی بلد باشن ..
مث من که بلدم ..😄😄
-از دست تو😂😂
زود باش پاشو بریم غذامونو درست کنیم ..
+بریم خب!
...
رفتیم آشپزخونه و ماکارانی رو درست کردیم ..
وقتی کارمون تموم شد علی گفت:
+خب دیگه داداش من باید برم
-کجا .. واسه شام بمون خب!!
+نه دیگه مادرم زود به زود نگرانم میشه تازگیا!
باید برم 😉
-باشه ولی از غذا برات نگه میدارم ..
به مادرتم سلام برسون بگو یه روز میام خونتون
+بله .. حتما ! قدمت سر چشم😃
خداحافظ ..
-اِ .. علی جزوه ها .. یادت رفت بگیریشون !!
+آخ راست میگی!!
...
جزوه هارو دادم و علی رفت
صبر کردم تا غذا کاملا بپزه!
وقتی کامل پخت زیرشو خاموش کردم و رفتم اتاقم!!
لپ تاپمو روشن کردم💻 ..
آهنگ💎لبیک💎 حامد زمانی رو play کردم و اتاقمو همزمان مرتب کردم ..
زیاد اهل گوشی نبودم و بیشتر کارام رو با لپ تاپم انجام میدادم!
خیلی این آهنگ رو دوست داشتم .
با شنیدنش یاد مدافعان حرم می افتادم ..
یعنی ..
میخواستم فکر کنم که صدای در اومد ..
مادرم درو باز کرد و اومد تو ..
از اتاق اومدم بیرون و سلام کردم
-سلام مامان جون!
+سلام پسرم
-خسته نباشید٫جلستون خوب بود؟؟!!
+سلامت باشی پسرم اره خیلی خوب بود!
چه بویی راه انداختی ..
ماکارانیه؟؟!!
-خداروشکر٫بله ماکارانیه!
+چطوری درستش کردی؟؟!!
-با کمک علی ..
اگر نبود شام نداشتیم ..
راستی مامان شما تو این چند ماهه از علی خبر نداشتید؟؟!!
+افرین به این علی آقا
چطور؟؟!!
-میدونستید رفته سوریه
پـــایـــان پـــارت٫56٫
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
❤️ @ISTA_ISTA 😍
حضور پرشور ایستادههای چادریوانقلابـے
در اجتماععظیم #دختران_انقلاب✌️
حسینیهرضوی،اصفهان
۱۳۹۸/۴/۲۷
عکس: 313_insta : bi.neshan
#ارسالی_اعضا
#حامد_زمانی
@ISTA_ISTA