eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
غریبِ عزیز ‌ نمازش که تمام شد، برگشت و دید فقط سی نفر پشت سر او هستند. بلند شد که از مسجد بیرون بیاید، کنار در مسجد دید ده نفر شده اند! ‌ از در که بیرون آمد، در کوچه به پشت سرش که نگاه کرد، دید یک نفر هم همراهش نیست. تک و تنها مانده است. شب بود و جایی هم نداشت. ‌ همین طور در کوچه ها می گشت، تا اینکه به خانۀ پیرزنی رسید و دم در نشست. پیرزن بیرون آمد و دید کسی دم در نشسته، تسبیح در دست دارد و ذکر می گوید. ‌ حضرت مُسلم(ع) به او گفت: «یا اَمَة الله»؛ ای بندۀ خدا! آیا آب داری به من بدهی؟ من تشنه هستم. ‌ ببینید حضرت مُسلم(ع) چقدر غریب است! دیگر نمی توان غربتی بالاتر از این پیدا کرد. تک و تنها مانده و هیچ سرپناهی ندارد. ‌ پیرزن رفت و ظرف آبی آورد و به حضرت مُسلم(ع) داد. ایشان هم نوشید و ظرف را برگرداند. پیرزن به داخل خانه رفت و مدّتی بعد برگشت؛ دید آن مرد همچنان دم در نشسته است. ‌ به او گفت: «یَا عَبْدَاللهِ! اِذْهَبْ اِلی مَنْزِلِکَ»؛ بندۀ خدا! بلند شو و به خانه ات برو. می نویسند گریه گلوی حضرت مُسلم(ع) را گرفت. به او چه بگوید؟ ‌ باز دو مرتبه زن حرفش را تکرار کرد. حضرت مُسلم(ع) هم دوباره سکوت کرد و جواب نداد. مرتبۀ سوم پیرزن گفت: «یَا عَبْدَاللهِ! قُمْ اِذْهَبْ اِلَی اَهْلِکَ»؛ دفعۀ اوّل و دوم گفت: برو خانۀ تان، ‌ امّا در مرتبۀ سوم گفت: برو پیش زن و بچّه ات! حضرت مُسلم(ع) این بار جوابش را داد و گفت: «مَا لِی فِی هَذَا الْمِصْرِ مَنْزِلٌ وَ لَا اَهْلٌ»؛ من در این شهر نه خانه دارم، نه زن و زندگی؛ من غریبم. ‌ پیرزن تعجّب کرد؛ به او گفت: تو کی هستی که نه خانه داری و نه زندگی و اینجا تک و تنهایی؟ حضرت مُسلم(ع) گفت:«اَنَا مُسْلِمُ بْنُ عَقِیلٍ»؛ همین که خودش را معرّفی کرد، ‌ زن گفت: آیا واقعاً تو مُسلمی؟ بفرمایید که خانه خانۀ خودتان است. رواق منظر چشم من آشیانۀ تو است کرم نما و فرودآ که خانه، خانۀ تو است تمام زندگی ام در اختیار تو است. ‌ به این می گویند: عزیز. حضرت مُسلم(ع) غریب بود، ولی ذلیل نبود. حضرت مُسلم(ع) غریبِ عزیز بود. ‌ وقتی حضرت مُسلم(ع) وارد خانۀ طوعه شد، این پیرزن مثل پروانه دور حضرت مُسلم(ع) می گشت. امام حسین(ع) هم آن وقتی که تک و تنها بود، غریب بود، امّا عزیز بود. 📕 📗 📖 https://www.instagram.com/ketabbazi/ @istade_ferest