#ثواب_یـــہوویی🙃💕☘
همین الان به اندازه سنت برای ظهـــور امام زمان(عج) صلوات بفرست🌈
#نوڪرآقا😍✨
تیتراژ برنامه شناسنامه.حامد زمانی.mp3
8.53M
#موزیک_تایم
ستاره ها رفتن و ..
نوبت ماست ..
نزاریم عطر یادشون کم بشه ..
نزاریم از نفس بیافته جنگل ..
یا ساقه ی صنوبری خم بشه ..
#حامد_زمانی
#شناسنامه
@ISTA_ISTA
@shahed_sticker۷۸۷.attheme
91.6K
• #حامد_زمانی ۲ 📲
• #تم_متفرقه
• #تم
🔻متفاوت ترین کانال سازنده #تم
📎 سفارش رایگان
تنوع حق شماست👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
... ای مظهر غیرت الهی !
سخن در لفافه بپیچم و بگویم . در مقابل دیدگان مان تیغ نامردی بر چادر ناموس مان کشیدند ، نیامدی .
فرزندانمان را در مقابل دیدگانمان سربریدند نیامدی .
برسر دختر یا پسر بودن جنینی که در دل مادر خانه کرده بود شرط بستند ، زنده زنده شکم های مادران را دریدند و خندیدند ، نیامدی .
جوانانمان را در آتش سوزاندند و به تماشا نشستند ، نیامدی .
اهل خانه ای را در مقابل نگاه غیور پدر تیرباران کردند ، نیامدی .
بر دارمان کشیدند و آتشمان زدند و خاکسترمان را بر باد دادند ، نیامدی .
کدامین ظلم را روایت کنم ؟
از کشتار 《صبرا》و《شتیلا》بگویم که صبر را بی تاب کرده و به جزع انداخته بود ؟
می خواهی از 《دیر یاسین》برایت بگویم ؟
روستایی که همه اهالی اش را کشتند تا کسی نباشد که بر سر مزار عزیزش یاسین بخواند .
کاش میشد قصه 《سربرنیتسا》را برایت زمزمه کنم که کشتن مسلمان در آن جا برای جلادان ، میدان رقابت بود ، نسلی را کشتند و کسی نفسی نکشید و فریادی بر نیاورد .
از کجا بگویم ؟
《حلبچه》را روایت کنم که نفس کشیدن در آنجا مساوی با مرگ بود ؟
از بچه هایی که با دیدن جان دادن مادر ، جان دادند ؟
از پدرانی که ذره ذره جان کندن نوزادشان را دیدند ؟
آقا !
عاشقان تو در 《بحرین》دل به حسین حسین گفتن شان بسته اند و چشم به انتظار تو نشسته اند ، چرا نمی آیی ؟
برایت گفته اند که در 《میانمار》کودکان دو ساله را سر می برند ، در مقابل دیدگان مادر ؟
شنیده ای که در 《شام》پسرکی سه ساله را دار زده اند به جرم شیعه بود؟
از 《غزه》که خبر داری ؟
می دانی که در《عربستان》چه می گذرد ؟
《کشمیر》راهم که میشناسی؟ ...
•| عشقیعنیایستادگی |•
... ای مظهر غیرت الهی ! سخن در لفافه بپیچم و بگویم . در مقابل دیدگان مان تیغ نامردی بر چادر ناموس م
بخشی از کتاب #بهانه_بودن
دلنوشته هایی به رنگ انتظار
نوشته محسن عباسی ولدی
•| عشقیعنیایستادگی |•
بخشی از کتاب #بهانه_بودن دلنوشته هایی به رنگ انتظار نوشته محسن عباسی ولدی
اگر استقبال کنید بخش های دیگه ای از کتاب هم میزارم
تازه هنوز عاشقانه های امام زمانی مونده ❣
ارسال نظر 👇🏻
@gomnam312
#منبریستا 👐
🔻 رهبر انقلاب، روز گذشته: عدّهای هستند که در این شرایط حقیقتاً زندگیشان بسختی قابل گذران است، مردمی که توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. بخصوص که ماه رمضان در پیش است، ماه انفاق و ایثار. چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان. ۹۹/۱/۲۱
#رزمایش_ملی
#ایستائیسم
#ایستاده_ایم
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
#VETRSTUDIO 𝙰𝚛𝚝 𝚠𝚘𝚛𝚔 𝐌𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐰𝐨𝐫𝐥𝐝 #ThePromisedSaviour @hamedzamanimusic
پست کانال رسمی حامد زمانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــ_هجــــدهــم۱۸🔻
👈این داستان👈 #عزت_از_آن_خداست🔻
📖دفتر رو در آوردم و دادم دستش ...
- آقا امانت تون ... صحیح و سالم ...
خنده اش گرفت ...☺️
🛎زنگ تفریح، از بلندگوی دفتر اسمم رو صدا زدن ...🔊
- مهران فضلی ... پایه چهارم الف ... سریع بیاد دفتر ...🤔
با عجله 🏃... پله ها رو دو تا یکی ... دو طبقه رو دویدم پایین ... رفتم دفتر ... مدیر باهام کار داشت ...😐
- ببین فضلی ... از هر پایه، 3 کلاس ... پونصد و خورده ای دانش آموز اینجاست ... یه ریز هم کار کپی و پرینت و غیره است ... و کادر هم سرشون خیلی شلوغه ... تمام کپی های مدرسه و پرینت ها اونجاست ... از هر کپی ساده ای تا سوالات امتحانی همه پایه ها ... از امروز تو مسئول اتاق کپی هستی📇😳 ...
کلید رو گذاشت روی میز ...😕
- هر روز قبل رفتن بیا تحویل خودم یا یکی از ناظم ها بده ... مواظب باش برگه هم اسراف نشه ... بیت الماله ...😟
از دفتر اومدم بیرون ... مات و مبهوت به کلید نگاه می کردم... باورم نمی شد تا این حد بهم اعتماد کرده باشن ...🤔
همین طور که به کلید نگاه می کردم یاد اون روز افتادم ... اون روز که به خاطر خدا ... برای تاوان و جبران اشتباهم برگشتم دفتر ...😐
و خدا نگذاشت ... راحت اشتباهم رو جبران کنم ... در کنار تاوان گناهم ... یه امتحان خیلی سخت هم ازم گرفت ... و اون چند روز ... بار هر دوش رو به دوش کشیدم ...🙂
اشک توی چشم هام جمع شده بود ...😢
ان الله #تعز_من_تشاء و #تذل_من_تشاء ...
خدا به هر که بخواهد ... عزت عطا می کند ☺️
#ادامــــــــہ_دارد...🍃🍃🍃
@modafehh
#ادمین_نوشتـــــ
#ثواب_یهویی🙃💓🍃
همین الان به نیت سلامتی و ظهور یوسف گم گشته زهرا حضرت بقیه الله(عج) یک صفحه قرآن از سوره یوسف تلاوت کن🎆🌅
#نوکرآقا😍☄⭐🌟
#پروفایل
ما از صدا فریاد میسازیم ..
با زخم مادرزاد میسازیم ..
#حامد_زمانی
#منشع
DS: @MANSURE_S_H
@ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
اگر استقبال کنید بخش های دیگه ای از کتاب هم میزارم تازه هنوز عاشقانه های امام زمانی مونده ❣ ارسال ن
اعضای خوبمون !
به خاطر درخواست هاتون بخش های دیگه ای از کتاب هم میزاریم *
ولی چون تایپ کردنش زیاد وقت میگیره ، از صفحات کتاب عکس میفرستم (:
·•| #منبریستا |•·
•شهیـدمرتضےمطهرۍ:
این نهایتِ بدبختے ماست ڪه در
خیابان که راه میرویم چشم در
اختیار ما نباشد و ما در اختیار چشم باشیم
یکۍ از خاصیتهای قطعی عبادت واقعے
تسلط انسان بر شهواتش است.✅
#درس_اخلاص 😉
@ISTA_ISTA
#منبریستا 📿
🔵 امام باقر (ع):
🔻آیا گمان میکنی خداوند تنها یک جهان آفریده است و انسانی جز شما را خلق نکرده است؟!
به خدا سوگند خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار نوع انسان آفریده است و شما در آخرین جهان و آخرین انسان ها هستید.
📚 توحید صدوق ص277
@ISTA_ISTA
#ناب 💎
•|دنیادرالتهابوآتشجنگجهانی اولمےسوخت.ایراندراشغالبے صدا.اماپرآسیبروسوانگلیسبود.
نگرانبودکهمباداکشورازدست برود..شبےدرحالتوسلوگریـہبا ناراحتےبہخوابرفت.
درخواب،دیوارےپرازترکدیدکہدر حالفروریختنبود.دیوارشبیہ.نقشہ ےایران بود.تعدادےزن وکودکنیز زیردیـواربودند.بیـمریختنآوار،هر لحظهاضطرابمےآفرید.
فریادزد:«خدایااینوضعبہ.کجا میےکشد؟!»
حضرت،حضوریافتند.انگشت مبارکشانرابـہ.دیوارگرفتند.آنرابلند کردندوسرجایشگذاشتند.
فرمودند:«اینجاشیعہ.خانه ماستمےشکند.خممیشود.خطر هست،ولیما نمیگذاریـمسقوطکند.مانگهش داشتہ.ایم» |•
|ملاقاتبا امام عصـر(عج)ص136 (ملاقاتمرحومنائینے)
@ISTA_ISTA
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــــ_نــوزدهــم۱۹
👈این داستان ⇦ #چراهاےبےجواب🤔
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠⚡️من سعی می کردم با همه تیپ ... و اخلاقی دوست بشم👌... بعضی رفتارها خیلی برام آزاردهنده بود🙁 ... اما به همه چیز، به چشم تمرین نگاه می کردم ...😊
🎋 تمرین برای برقراری ارتباط ... تمرین برای قرار گرفتن در موقعیت های مختلف و برخوردهای متفاوت ➰... تمرین برای صبر ... تمرین برای مدیریت دنیایی که کم کم وسعتش برام بیشتر می شد ...
شناخت شخصیت ها ... منشا رفتارها ... برام جالب بود ... اگر چه اولش با این فکر شروع شد ...🌸
- چرا بعضی ها دست به #گناه میزنن؟😰 ... چه چیزی باعث تفاوت فکر و انتخاب انسان ها ... حتی در شرایط مشابه میشه؟ ...☹️
و بیشترین سوال ها رو هم ... تفاوت رفتاری و شخصیتی من با پدرم ... برام درست کرده بود ... خیلی دلم می خواست بفهمم به چی فکر می کنه و ...
من خیلی راحت با #احسان دوست شده بودم😊 ... برای یه عده سخت بود که اون به وسایل شون دست بزنه ...
مادر احسان، گاهی براش ساندویچ های🌯 کوچیکی درست می کرد ... ما خوراکی هامون رو با هم تقسیم می کردیم👌... و بعضی ها من رو سرزنش می کردن ... حرف هاشون از سر دوستی بود ... اما همین تفاوت های رفتاری ... بیشتر من رو به فکر می برد ...🤔
و من هر روز با احسان بیشتر گرم می گرفتم ... #تنها_بود ... و می خواستم ... این بت فکری رو بین بچه ها بشکنم ...
اما دیدن همین رفتارها و تفکرها ... کم کم این فکر رو در من ایجاد کرد ... تا چه اندازه میشه روی دوستی و ثبات ارتباط بین آدم ها حساب کرد؟ ...🤔🌸
❣بچه هایی که تا دیروز با احسان دوست بودن ... امروز ازش فاصله می گرفتن ... و پدری که تا چند وقت پیش ... علی رغم همه بدرفتاری هاش ... در حقم پدری می کرد ... کم کم داشت من رو طرد می کرد ...💠
#حس_تنهایی و غمی که از فشار زندگی ... و رفتارهای پدرم در وجودم ایجاد شده بود ... با این افکار ... از حس دلسوزی برای خودم ... حالت منطقی تری پیدا می کرد ... اما به عمق تنهاییم بیشتر از قبل اضافه می شد ...
#رمضان از راه رسید ... و من با دنیایی از سوال ها ❗️❓... که جوابی جز سکوت یا پاسخ های سطحی ... چیز دیگه ای از دیگران نصیب شون نمی شد ... به مهمانی خدا وارد شدم ...
.
#ادامه_دارد....🔅
@modafehh
#ادمین_نوشتـــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیستــــم۲۰
👈این داستان⇦ 《تو شاهد باش》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠🌼یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم ... و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم👌 ... حتی چند بار ... قبل از اینکه مادرم بلند بشه ... من چای رو دم کرده بودم ...👌
#پدرم ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود ... اون روز سحر ... نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون ... تا چشمش بهم افتاد ... دوباره اخم هاش رفت توی هم ... حتی جواب سلامم رو هم نداد ...😔
سریع براش چای ریختم ... دستم رو آوردم جلو که ...
با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد ...
🌸به والدین خوداحسان میکنید؟🌸...
جا خوردم ... دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد ...😳
- لازم نکرده ... من به لطف تو نیازی ندارم ... تو به ما شر نرسان ... خیرت پیشکش ...⚡️
بدجور دلم شکست ... دلم می خواست با همه وجود گریه کنم ...😢
- من چه شری به کسی رسونده بودم؟😏 ... غیر از این بود که حتی بدی رو ... با خوبی جواب می دادم؟ ... غیر از این بود که ...😞
چشم هام پر از اشک شده بود 😭...
یه نگاه بهم انداخت ... نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود...
- اصلا لازم نکرده روزه بگیری😡 ... هنوز 5 سال دیگه مونده ... پاشو برو بخواب ...😳
- #امــــــــــــا ...😟
صدام بغض داشت و می لرزید ...
- به تو واجب نشده ... من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری ...☹️
#نفسم توی سینه ام حبس شده بود ... و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد ... همون جا خشکم زده بود ... مادرم هنوز به سفره نرسیده ... از جا بلند شدم ...🙂
- #شبتون_بخیر ...🌙
و بدون مکث رفتم توی اتاق ... پام به اتاق نرسیده ... اشکم سرازیر شد😭 ... تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم... در رو بستم و همون جا پشت در نشستم ... سعید و الهام خواب بودن ... جلوی دهنم رو گرفتم ... صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه ...😰☹️
- #خدایا ... تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم ... من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟🙁 ... من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت ... تو شاهد باش ... چون حرف تو بود گوش کردم ... اما خیلی دلم سوخته ... خیلی ...
گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم ...☺️
صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد❣ ... پدرم اهل نماز نبود ... گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه... برم #وضو بگیرم ... می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم ... اجازه اون رو هم ازم صلب کنه ... که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده ...
تا صدای در اتاق شون اومد ... آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم ... از توی آشپزخونه صدا می اومد ... دویدم سمت دستشویی که یهو ...😨
اونی که توی آشپزخونه بود ... پدرم بود ...😨
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
@modafehh
#ادمین_نوشتـــــ
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
📢اطلاعیه
🔹اخیرا مشاهده شده است که عدهای سودجو با شگرد افزایش اعضای کانال(ممبرگیری)، اقدام به درخواست کد ورود به برنامه از سازندگان کانال مینمایند
⚠️از عموم کاربران ایتا تقاضا میشود هرگز و تحت هیچ عنوانی کد فعالسازی اکانت خود را در اختیار سایرین قرار ندهند
‼️توجه داشته باشید که در صورت غفلت از این موضوع مهم، امکان هرگونه سوء استفاده از حساب کاربری شما وجود خواهد داشت
🔹از مخاطبان ارجمند تقاضا میشود این اطلاعیه را در گروهها و کانالهای خود بازنشر نمایند
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
#فیلم_سینمایی_مذهبی
سینمایی محمد رسول الله(ص) در مورد زندگی آخرین پیامبر اسلام حضرت محمد 《صلی الله علیه و آله و سلم》
است. که در بهمن ماه ۱۳۹۳ در سینما های سراسر کشور اکران شد.
#تماشا_پیشنهاد😍
#ادمین_نوشتـــــ