نامه حامد زمانی برای طاها:
#طاهای_عزیزم
کوچکترین همشهری شهیدم سلام
.
تازه از راه رسیده بودم که خبر این اتفاق را از تلویزیون شنیدم...
و چند ساعتی نگذشته بود که همه جا پر شد از تصویر معصومانه ات...
آنقدر معصوم و آنقدر مظلوم که شدی نمادی برای این واقعه...
گواهی برای تاریخ...
معیاری برای شناخت #ظالم از #مظلوم
#حق از #باطل...
تا در یادها برای همیشه بمانی
همان که با پیرهن مشکی کوچکت به دیدارش رفتی
و شب قبلش با کودکی ات به دعوتش #لبیک گفتی؛
شاهد است که از وقتی تصویر غرق به خونت را در آغوش آن سرباز دیدم تا به این لحظه آرام و قرار ندارم...
چه برسد به وقتیکه فهمیدم از دیار مایی...
انگار تکه ای از وجودم را از دست داده ام...
و این سه روز مدام در محل کارم مثل مرغ پرکنده به این در و آن در میزنم تا کاری بکنم...
اگر در این دو روز با کمک بچه ها موسیقی ای آماده شد؛ یا این چند کلیپ،
انگیزه و بهانه ی مضاعفم تو بودی...
به اندازه پسر نداشته ام دوستت دارم...
اما مرا ببخش که بدلایلی امروز نه دل آمدن دارم و نه میتوانم...
از پدر و مادرت معذرت میخواهم...
و برایشان از صاحب این روزها صبر و آرامش...
باشد که وجود نازنینت برکتی باشد برای این خاک تا از شر هرچه بدی و بلاست بدور باشد...
حامد زمانی
صبح پنجشنبه
۵ مهر ۹۷
کپی از:
@hamedzamanifan2
@ISTA_ISTA