#ناب💎
#حاج_احمد_متوسلیان:
"ما با اسرائیل وارد #جنگ خواهیم شد هرکس مرد این راه است بسم الله ! هرکس نیست خداحافظ .... "
#عشقیعنےایستادگے
#قدس_را_هدف_داریم
↷
@ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽نماهنگ زیبای #خبری_هست
در رثای سردار #حاج_احمد_متوسلیان
رفتی و به زینب قسم از نسل تو امروز/ در شام و حلب لشگر فریادگری هست
🎼خواننده:حامد زمانی
📝شاعر:قاسم صرافان
🆔 @sardar_shahid_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_تایم
آن را که خبر شد خبری باز نیامد ..
این بی خبری داده خبر که ..
خبری هست ..
#حامد_زمانی #حاج_احمد_متوسلیان
@reihane.istaism813
🆔: @ista_ista
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_تایم
از من اثری نیست که جامانده ام اما ..
هرجا که نظر میکنم از تو اثری هست ..
#حامد_زمانی خبری هست #حاج_احمد_متوسلیان
by: @abolfazljamalfard
🆔: @ista_ista
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدیو_تایم
هرجا که نظر میکنم از تو .. اثری هست ..
#حامد_زمانی #حاج_احمد_متوسلیان
@mansayyari_istaism5
🆔: @ista_ista
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ #ویدیو_تایم📽▶️ ]
میدونیحاجاحمدمتوسلیانکیه؟!⬇️
اگرنمیدونیخوبنگاهکناستادرائفی پور توضیحمیده!
#عشق_یعنی_ایستادگی
#حاج_احمد_متوسلیان
#خبری_هست
🆔 @ISTA_ISTA
#عکسنوشته
ما منتظریم که انشاالله حاج احمد متوسلیان بیاید ...
#امام_خامنهای
#متوسلیان_برمیگردد
#حاج_احمد_متوسلیان
آنࢪاڪھخبࢪشد،خبࢪےبازنیامد...،
اینبےخبࢪےدادھخبࢪ،ڪھخبࢪےهسٺ!
ازمناثࢪےنیسٺڪھجاماندھاماما...،
ھࢪجاڪھنظࢪمےڪنمازٺواثࢪےهسٺ!:)
#خبری_هست #عشق_یعنی_ایستادگی
#حاج_احمد_متوسلیان
🆔 @ISTA_ISTA
Hamed_Zamani_KhabariHast.mp3
17.01M
#موزیک_تایم
تو رفتی و گفتی که شرف مرز ندارد ..💫
#حاج_احمد_متوسلیان
پ.ن.
ولادتتون مبارک فرمانده💥
🆔 @ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
•
آنراڪہخبرشد،
خبرۍ،
بازنیـٰامد..
اینبۍخبـرۍ
دادھخبرڪہ
خبرۍهسٺ..!(:♥️🌱
.
#حاج_احمد_متوسلیان #حامد_زمانی #استوری_پیشنهادی #خبری_هست
.
🆔 @ISTA_ISTA
•| عشقیعنیایستادگی |•
انتهایِ افق مرزِ ماست . . 🆔 @ISTA_ISTA
«خرمشهر آزاد شده بود.
رزمندگان، خسته از جنگ یك ماهه، در پشتِ خاکریزهای دفاعیِ شهر، به این سو و آن سو میرفتند... پسرك قد بلند، کنارۀ خاکریز را گرفته بود و جلو میرفت، چشمانش را به زور باز نگه داشته بود. سنگرهای کنار خاکریز را یك به یك نگاه میکرد. باید میخوابید. در آن تاریکی حاج احمد را شناخت. دو عصا زیر بغل داشت و گچِ پایش در تاریکی به چشم میزد. راهش را کج کرد و رفت طرفی که او ایستاده بود. اما حاج احمد تنها نبود، بسیجیها دورش را گرفته بودند. آرام نزدیکشان شد. داشتند از آزادی خرمشهر میگفتند و فرار دشمن و جشن ملت.
یکی گفت: «بیخوابیِ این چند روزه همه را کلافه کرده است. باید با چوب کبریت چشمهایمان را باز نگه داریم. خیلیخوب شد. از امشب میتوانیم راحت بخوابیم..»
حاج احمد گفت: «بیا برویم بالا». آنگاه از سینهکشِ خاکریز بالا رفتند، آنقدر که افق را به خوبی میدیدند.
حاج احمد پرسید: «بسیجی! میدانی آنجا کجاست؟» حیران به حاج احمد نگاه کرد و گفت: «نه، چیزی نمیبینم»
حاج احمد، آرام دستش را بالا آورد و به انتهای افق اشاره کرد. گفت: «بسیجی! آنجا انتهای افق است. من و تو باید پرچم خود را در آنجا، در انتهای زمین، برافرازیم. هر وقت پرچم را در آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب!» 🕊 ••
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_احمد_متوسلیان
🆔 @ISTA_ISTA