eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
و حالا .. محرم فردا شب شروع میشه .. و نوکرای آقا اباعبدالله.ع. دارن خودشونو آماده میکنن .. داریم با خودمون تمرین میکنیم .. طرفداری از حقو .. طرفداری از رهبرمون رو .. بیزاری از دشمنارو .. و داریم تمرین میکنیم ولایتمداری رو .. تا آماده بشیم برای درک محرم .. برای فهمیدنش .. همه عکس های پروفایلمونو عوض کردیم .. استوری گذاشتیم .. پست گذاشتیم .. ولی واقعا بشینیم با خودمون فکر کنیم .. واقعا محرم رو درک کردیم؟! اگر درک کردیم که خوشا به سعادتمون .. اگر هم که درک نکردیم .. بریم دنبال فهمیدنش .. یکم تحقیق و جست و جو کمکمون میکنه .. ما که امسال در عید غدیر نشون همه دادیم ولایتمداریم .. الان هم نشوم بدیم پای ولایتیم .. پشتشیم .. به قول خودمون : پس یه بگیم و شروع کنیم .. برای پشتیبانی از زمانمون ..
میتونید استوریش کنید .. شاید خیلی ها مثل بنده ی حقیر به خودشون بیان ‌‌.. #ایستائیسم #عاشورا #حامد_زمانی #اباعبدالله.ع. @ISTA_ISTA
- ايستادنه! اما تو جايگاهِ نياز! - ايستادنه! اما تو وادي محبت! - ايستادنه! اما تو مقام قُرب! - يه توي محرم هيچ كاري رو جز براي رضاي خدا و اهلبيت (ع) انجام نميده! - هيچ كاري رو براي خودنمايي و بَه بَه و چَه چَه ديگران انجام نميده! - كمتر به دنيا و مسائلش فكر ميكنه و اهميت ميده! - يه توي روضه ي ابي عبدالله خاكه! و خودش رو از هيچكس بالاتر نميدونه! - و توي عزاداريها به عناوين و ظواهر توجهي نميكنه! - توجه اصليش اول به اصل و هدفِ عاشوراست؛ بعد به مصائب و بلاهاي ابي عبدالله (ع) و خونوادش! - سعي ميكنه توي اين ماه از كاراي لذتبخش بيشتر دوري كنه (حديث امام صادق ع ) - و توي برپايي و رونق مراسم عزاداري هر كاري ميكنه (أحيا أمرنا / حديث امام رضا ع) - يه توي محرم كمتر ميخنده! - و سعي ميكنه هميشه با وضو باشه! - ادعاي دروغ نميكنه و لاف نميزنه مخصوصاً توي اثبات عشقش! - و از "ظلم" دوري و باهاش دشمني ميكنه! - و حواسش به مظلوم و حق هست! وگرنه هيچي بهش اضافه نميشه! (قانون اهليت: ولا يزيد الظالمين الا خساراً) 🔻 ماهِ خلوته؛ - ماهِ فكر و ماهِ توجه! - ماهِ رشده! و "محرم" بهترين ميونبره براي رشد! 🔻🔻 يادمون باشه! كرمِ ارباب همه رو فراميگيره! حتي يه پاپتي و يه لاقبا و روسياهي مث منو! اين دستگاه ؛ دستگاه عشقه! خوشبحال اونيكه اين عشقو وسيله اي كنه براي معرفتش! 🔺 📌 📝 ۱۳۹۵/۷/۱۵ ١٤٤١ @ISTA_ISTA
YEKNET.IR -Beyt-Shab10Moharram1397[01].mp3
5.08M
🔳 🌴ای خوشا یاران تو🏴🏴 🌴 السابقون السابقون🏴🏴 🎤میثم 🌱 @ISTA_ISTA
4_6030642564762174777.mp3
2.1M
🏴 #هل_من_ناصر #واحد #عاشورا #محرم 🏴 مسافر غریب من💔 کجا داری میری سفر💔 🎤مهدی #میرداماد 💔🏴💔🏴💔🏴
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
به یاد تو هر دقیقم حسین .. قدیمی ترین رفیقم حسین .. ... بسم رب الحسین{ع}💔 .. سلام اربابم .. ما در تمام لحظات به یاد شما هستیم .. با یاد شما عمرمان میگذرد .. و لحظه لحظه نفس میکشیم .. تمام سال منتظر محرمتان هستیم ‌‌.. تا به یاد مصیبت های شما و خانواده تان هق هق بزنیم .. البته گریه های ما بیشتر برای خودمان است .. برای کم کاریهایمان .. برای حسرت هایمان .. برای بی وفاییمان .. برای اینکه همیشه شرمنده شما بودیم .. همیشه در محضر شما سر به زیریم .. و هر کاری برای شما بکنیم باز هم در مقابل فداکاری های شما کم است .. هر چه خود را ملامت بکنم باز هم بی فایده است .. فقط این کار را میکنم تا فراموش نکنم چه کردند با شما اربابم .. تا یادم بماند اگر امام زمانم را یاری نکنم مانند مردم کوفه همیشه شرمنده شما و خدایم میمانم .. پس نائب امام زمانم را تا پای جانم و در حد توانم یاری میکنم .‌. سخنانشان را سرلوحه کارهایم میکنم و با بک فرمانشان جان ناقابلم را فدا میکنم .. زیرا معتقدم فرمان ایشان بر صلاح من و کشورم است و امام زمانم را خشنود میسازد .. ... پروردگارا .. از شما خواهش میکنم توفیق خدمت به رهبرم،کشورم و امام زمانم را نصیبم نمایید و توفیق دهید تا جان ناقابلم را برای اسلام فدا کنم .. {آمین ..} ... بار الها .. رهبرم را در پناه خودت حفظ کن .. کشورم را آباد و ظهور امامم را نزدیک بگردان .. ... سربازان هنر انقلاب را نیز در پناه و یاری خودت حفظ بگردان و توفیق شهادت را نیز نصیبشان کن .. {آمین ..} ❤️ عکس نوشته و متن: @hamed.istaism81 @ISTA_ISTA
📖 ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 16 August 2020 قمری: الأحد، 26 ذو الحجة 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا آغاز ماه الحرام ▪️13 روز تا حسینی ▪️28 روز تا علیه السلام ▪️38 روز تا خاتون سلام الله علیها ▪️53 روز تا حسینی
💎نکته ای بسیار ناب از {؏} حضرت حسین (علیه السلام) در شب یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جوردیگر : 🌙شب عاشورا،سخن از (نمیخواهم،احتیاج ندارم،بروید،بیعتم را برداشتم)بود... ☀️ولی روز عاشورا میگوید: بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ ؟؟؟ 🌙شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیب ها باشد... ☀️و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیث ها مانده باشد... 🌙شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند... ☀️و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند... ✨آنکه در عرفه آنچنان میگرید... میتواند در عاشورا جهانی را اینچنین بگریاند ...🖤 منبع : کانال رسمی آقای زمانی 🆔: @ISTA_ISTA
•| |• بهتریـن رفیقـتم یه روز میـره! «رو کسی بجز حسین حساب نکن..» | 🆔 @ISTA_ISTA
کوفه خشك‌سالی شده بود. خیلی‌وقت بود باران نباریده بود، آمدند پیش حضرت علی (ع)، ایشان فرمودند: _ به فرزندم حسین بگویید برایتان دعا کند. آمدند پیش ، حضرت دعا کردند و باران بارید. خوشحال شدند؛ گفتند: «جبران می‌کنیم!!» ـــــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــ | 🆔 @ISTA_ISTA
3.mp3
30.09M
- بشنویم: روضۀ کُشندۀ 💔 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «15:57» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ | 🆔 @ISTA_ISTA
تغییر تربتِ خاكِ کربلا به خون، در روز عاشورا . . | 🆔 @ISTA_ISTA
دمِ وداع که رفـتی ز خیمه پشـت سـرت، دوکاسه‌ گریه‌ی‌ افسوس‌دخترت‌ پاشیده.. | 🆔 @ISTA_ISTA
4_5899982749015476510.mp3
10.43M
•| |• به لحظه‌ی بُریدنِ سرت آه می‌کشم.. ـــــــــــــــــــــ🏴✨ـــــــــــــــــــ | 🆔 @ISTA_ISTA
Sina Sarlak - Raaze Jonoon (128).mp3
2.97M
•| |• من از اول سیه‌پوشِ تو بودم؛ همه جای جهـانم ڪربلا شد..🖤 ـــــــــــــــــــــ•🌿🕊•ـــــــــــــــــــ | | 🆔 @ISTA_ISTA
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ؛ ◼️ أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ 🔘 ویژهٔ و واحد مهدویت مصاف، مهدیاران http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
pouyanfar.Hossein-jan-ey-aberoye-do-alam(320).mp3
13.21M
•| |• خداحافظ ای برادر ِ زینب به خون غلتان در برابر زینب.. ــــــــــــــــــــــــــــ🌿💔ـــــــــــــــــــــــــ + پُر از حس غم ِ مظلومیت.. [ ] @Islamic_Resistance
4_5899982749015476510.mp3
10.43M
•| |• به لحظه‌ی بُریدنِ سرت آه می‌کشم.. ـــــــــــــــــــــ🏴✨ـــــــــــــــــــ | 🆔 @ISTA_ISTA
•| ِ |• با صدای فریادش از خواب بیدار شدم. از سر و صورتش عرق می ریخت و نفس نفس می زد. برایش آب آوردم. توی رختخواب نشست. کوزه کوچک سفالی را نزدیک دهانش بردم. کمی آب خورد و شروع کرد به گریه کردن. کمی که گریه کرد و آرام شد پرسیدم: چه شده امّ سلمه؟ برای چه گریه می کنی؟ با چشمان اشک آلود گفت: از زمان فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را در خواب ندیده بودم. امشب به خوابم آمده بود. خواستم چیزی بگویم که ادامه داد: بر سرو صورتش خاک نشسته بود. پرسیدم: یا رسول الله، چرا صورت و لباس هایت خاک آلوده است؟ فرمود: الان در کربلا بودم. داشتم برای حسین و اصحابش قبر می کندم.. ام سلمه این را گفت و با دست ها، صورتش را پوشاند و زار زار گریست. از کنار بسترش بلند شدم و سرم را به دیوار گذاشتم؛ صدای هق هقم توی اتاق پیچید 🌘🖤 نویسنده: زینب علیزاده لوشایی [ ] @Islamic_Resistance
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
•| #حکایت ِ #عاشورا |• با صدای فریادش از خواب بیدار شدم. از سر و صورتش عرق می ریخت و نفس نفس می زد.
•| ِ |• صدای سم اسب ها و زنگوله شترها نزدیک و نزدیک تر می شد. هنوز وارد شهر کوفه نشده بودند. چادرم را زیر بغلم زدم و بالای تپه ای رفتم تا بهتر بتوانم تماشای شان کنم. کاروان بزرگی بود به همراه سربازها و ابزارهای جنگی شان و اسب ها و شترها و تعدادی مردم سواره و پیاده. بین شان زن و بچه هم دیده می شد که به نظر می رسید اسیر باشند. قیافه هاشان خسته و ناراحت بود. اشک ها روی صورت هاشان خشکیده بود. سربازها آنها را به دنبال هم راه می بردند و با نیزه هایی که به بلندی قدشان بود، مراقب بودند فرار نکنند. زن ها پوشش درستی نداشتند و بعضی از دخترها سرشان برهنه یا نیمه برهنه و لباس های شان خونی بود. آنها که سرشان برهنه یا نیمه برهنه بود با دست سرهاشان را پوشانده بودند. منتظر ماندم تا نزدیک شدند. از تپه پایین رفتم. به یکی از زن ها نزدیک شدم و پرسیدم: شما از کجا می آیید و اسیران کدام طایفه اید؟ زن گفت: از کربلا می آییم و اسیران آل محمدیم. با شنیدن این حرف انگار خون در رگ هایم ازجریان افتاد. نگاهی به بقیه زن ها و بچه ها انداختم و دوان دوان به طرف محل زندگی ام رفتم که همان نزدیکی بود. توی کوچه که رسیدم، دو تا از زن های همسایه را دیدم که داشتند با هم حرف می زدند. قضیه را برای آنها هم تعریف کردم. هر سه به خانه هامان رفتیم و با دستی پر به سوی اسیرها برگشتیم. هر چه چادر، مقنعه و لباس خوب داشتیم به زن ها و بچه های اسیر دادیم تا خودشان را بپوشانند. وقتی چشمم به سرهای روی نیزه افتاد، نتوانستم تحمل کنم؛ شروع زدم به جیغ زدن. زن های همسایه هم که آمده بودند، همراهی ام کردند. اندک اندک مردهای شهر دور کاروان جمع شدند و وقتی هویت اسیران را فهمیدند، آنها هم بلند بلند گریستند. روی یکی از شترها جوانی با حالت نزار و صورتی در هم و رنگ پریده نشسته بود. بعدها فهمیدم علی بن الحسین است که به دلیل بیماری او را نکشته اند. او لبان خشکیده اش را از هم باز کرد و با اشاره به مردم کوفه که دور کاروان جمع شده بودند گفت: اینها برای ما گریه می کنند؟ پس ما را چه کسی کشت؟ با این حرف سر و صداها و گریه ها بیشتر شد. دیگر نفسم بالا نمی آمد؛ کم کم همه چیز جلو چشمانم تاریک شد. نویسنده: زینب علیزاده لوشایی [ ] @Islamic_Resistance