eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نوشته تصور کن لحظه ای رو که تو میدون فقط سه نفر باقی مونده!!! ۲ نفر از حق که یکیش تویی و یک دشمن! اونم دشمنی که خوب میشناستتون و استاد مکره!!! #حامد_زمانی #ایستائیسم #ادمین_ساخت @ISTA_ISTA
🙃😑🤐 کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی متكبري به او رسید و با تکبر گفت: بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن! کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت: دارم یونجه میکارم!!! 🍀☘🐮🐴😂😂😂 کپی از: @hamedzamanimusic در تلگرام! 😂 @ISTA_ISTA 😂
چطور همه تو #آسانسور عكس بذارن!!! مام بلديــم😬😁😄😄 #آسانسورگرام کپی از: @hamedzamanimusic در تلگرام! 😉 @ISTA_ISTA 😉
{✨❤️} کور است چشم فتنه دگر وا نمی‌شود حرف امام در دلشان جا نمی‌شود با رهبری هر آنکه ستیزد حرامی‌است پس با حرام لقمه مدارا نمی‌شود 💪 @ISTA_ISTA 💪
سردار من_حامد زمانی.mp3
18.02M
بگو سردار من وقتےگلوله چاره گر میشه! که تو قلباےاین مردم امیدوعدل جارےشه! 💫 @ISTA_ISTA ❤️
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
مـــعــــجـــزه_عــشـــق رمان ناب و محتوایي #معجزه_عشق پـــارتــــ👑37👑 ولے خودمو برای هر جوابی ا
مـــعــــجـــــزه_عـــشــــق رمان ناب و محتوایـے پــــارتــــــ👑38👑 کلے گذشت تا ساعت هشت شب شد. ... البته چون من استرس داشتم و همش ساعتو نگاه میکردم زمان برام دیر میگذشت!! ... کت و شلوارمو پوشیدم و داشتم موهامو شونه میزدم که مادرم صدام کرد: +حـــــامد؟! -بله مامان! +بدووو بیا داره دیر میشه هااا!!! -چشم شما بشینید تو ماشین من میام .. سوییچشم روے جا کفشیه!! +باشه ما رفتیم! ... کفشامو که قبلا واکس زده بودم برداشتم و رفتم نشستم تو ماشین! این مدت پدرم خیلے تو خودش بود! نه زیاد چیزے میگفت نه زیاد غذا میخورد! خیلے نگرانش بودم ولی این مدت خیلے غافل شده بودم ازش! یعنے چي باعث شده بود پدرم که همیشه میگفت و میخندید الان انقدر تو خودش باشه؟؟!! ... تو همین فکرا بودم که مادرم گفت: +حاااااامـــد؟؟!! -جااانم! +چرا نمیرے پسرم؟؟!! پشیمون شدے بگو ما هم بدونیم!!! -نه مامان خدا نکنه!!الان میرم ... و ماشین و روشن کردم و رفتیم. اول رفتم گل و تحویل گرفتم و بعدش شیرینے خریدم. 🌹سه شاخه🌹گل رز قرمز🌹 🌷سه شاخه🌷گل رز صورتے🌷 گلهاے دسته گلم بود. نمیدونستم خانم تهرانے چه گلے دوست دارند ولے خب چون اکثر خانما گل رز دوست دارن منم رز گرفتم!! از طرفے توے دسته گلا این از همشون قشنگتر میشد!! تازه طبیعی هم نبود که زود خراب و پژمرده بشه!! ... پس واسه همیشه میموند. ... رسیدیم به خونشون. مادرم زنگ و زد و مادر فاطمه خانم در رو باز کرد. پدرم خیلے سعے کرد خودشو خوشحال نشون بده ولے نمیتونست. من میفهمیدم. چون خیلے میشناختمش. اکثر بچگےمو با پدرم بودم. بر عکس بچه های دیگه که بیشتر با مادرشونن. باهاش میرفتم شرکت،مسافرتهاے کارے، حتے تاسر کوچم میخواست بره باهاش میرفتم. خیلے بهش وابسته بودم. ... بعد از اینکه مادرم و مادر فاطمه خانم با هم صحبتاشونو کردن،مادر فاطمه خانم ایشون و صدا زدن و گفتن که چاے بیارن. اول چاے رو به سمت پدر خودشون گرفتن که ایشونم گفتن اول به پدر من تعارف کنند. ایشون هم آروم چشمے گفتن و به سمت پدر من رفتن. پدرم تشکر کرد و یک چاے برداشت. بعد هم اومدن به سمت مادرم. مادرم هم زیر لب ماشااللهے گفت و چاے رو برداشت. مادر و پدر خودشون هم همینطور. بعد هم اومدن به سمت من. بدون اینکه نگاهشون کنم یک چاي برداشتم و تشکر کردم. ... ایشون هم سینے چاے رو روے میز گذاشتن و نشستن کنار مادرشون. ... مادر من و فاطمه خانم گفتن که بریم با هم صحبت کنیم. اولش من گفتم که ما قبلا صحبتهامونو کردیم ولے مادرم اصرار کرد که برم. منم که هیچ وقت رو حرف مادرم حرفے نمیزدم گفتم چشم. فاطمه خانم جلوتر رفتن تا من رو راهنمایی کنن. رفتیم به اتاقشون. توے اتاقشون بیشتر عکس شهدا بود و من مجذوب اون عکسها شده بودم،که فاطمه خانم صدام کردن و گفتن: +آقا حامد؟؟!! -بله ببخشید حواسم پرت شد +خواهش میکنم بعد ها میتونیم بیشتر راجع بهشون صحبت کنیم الان فکز میکنم حرفهاے واجب ترے داشته باشیم بزنیم. -بله درست میگید بفرمایید +ببینید اون دفعه که شما منو رسوندید فقط شما صحبت کردید و من فقط گوش دادم. ولے الان میخوام حرفهامو بزنم. ببینید درسته خیلے سخت بود باور کردن حرفهاتون! ولے این مدت خیلے زندگینامه شهدا و سخنان همسرانشون رو خوندم. خیلے بیشتر از قبلترها!!! خیلے طول کشید تا با خودم کنار بیام و بتونم تصمیمی بگیرم که بعدها پشیمون نشم!! -خب +میدونید گفتنش خیلے سخته ولے من هیچ مشکلے با این موضوع ندارم! فقط اینکه شرطهاے قبلیم سرجاشه!! و بقیه صحبتهارو هم به پدرم گفتم! -بله .. واقعا نمیدونم چی بگم یا چطور خوشحالیم رو ابراز کنم! خیلے ممنونم ازتون ... همه شرطهاتون هم روے چشمم!!😍 ... رفتم بیرون و فاطمه خانم موافقتش رواعلام کرد. بعد از اینکه همه گرم صحبت شدن،پدر فاطمه خانم صدام کرد و گفت که میخواد باهام صحبت بکنه! منم رفتم دنبالش رفت توے حیاط و ایستاد و به یک گوشه خیره شد. +ببین پسرم دخترم همه چیزو برام گفته! اینکه شما چه قصدے دارے و چه شرطهایی برات گذاشته و میزاره! ببین من باورم نمیشد بتونے زنده بمونے و انقدر حالت خوب بشه!! ولے الان بهم ثابت شد. ببین من حرفهاے دخترمو بهت میگم: مهریش باید سفر مشهد و کربلا باشه! با ۱۴ تا سکه به نیت چهارده معصوم! که میدونے عند المطالبه است!!! ... دختر من زندگے و ماشین آنچنانے نمیخواد. فقط براش ایمان و آرامش مهمه! میتونے کارے کنے آب تو دلش تکون نخوره؟؟!! -بله تمام سعیم رو میکنم!! +خب من دیگه حرفے ندارم!مبارکه انشاالله!! -خیلے ممنونم لطف کردید😍😍 پــــایــــان پــــارتـــــــ/38/ ❤️عشق❤️ ✍:نویسنده/یک ایستاده 👑 @ISTA_ISTA 👑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ها خبــــــــــر خبـــــــر دارم براتون😍😍 در یک پیج اینستاگرامی یک رای گیرے هست!!! . . . بگید خب!!😉 . . . حامد زمانی هم در این رای گیری هست! من تازه اطلاع پیدا کردم از این نظر سنجی!! پس دوستانی که اینستاگرام دارند!!! سریع عجله کنید!!! ایستاده ها نباید کم بزارن!! ثابت کنید ایستاده اید!! این مسابقه یا نظرسنجی در پیج: 💫 @music._.city 💫 انجام میگیره!!! کم نزارید ها!!!!! ❤️❤️ @ISTA_ISTA 😍😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا