•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــجـــزه_عـــشـــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــــارتـــ💞58💞 یعنی چی شده بود؟؟!!! ترجی
مـــعـــجـــزه_عـــشـــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پـــارتـــ❤️59❤️
پس اومدم تو اتاقم و لباسهام رو عوض کردم.
..
بعدش از مادر و پدرم خداحافظی کردم و رفتم از خونه بیرون ..
سوار ماشینم شدم.
ایندفعه آهنگ✨برد غیرت✨ رو پلی کردم ..
آهنگهای متناسب با حال و هوام رو همیشه گوش میدادم!
...
تو حال و هوای این آهنگ فرو رفته بودم
که دیدم رسیدم ..
البته چندین بار گوشش دادم ..
تکراری نمیشد برام ..
هر دفعه که گوش میدادم چیزهای جدید تری میفهمیدم ازش!
از ماشین پیاده شدم.
رفتم نشستم سر مزار شهیدم!
کلی باهاش صحبت کردم ..
-شهید عزیزم .. نمیدونی چقدر دلم برای حرف زدن باهاتون تنگ شده بود!
مدت زیادی بود نتونسته بودم بیام اینجا!
کمک میخوام ازتون ..
میخوام کمکم کنید راهمو درست انتخاب کنم.
نمیدونم لیاقت🌹شهادت🌹نصیبم میشه یا نه!!!
ولی حداقل کمک کنید بتونم مثل شما زندگی کنم!
بتونم کسی رو که انتخاب کردم به عنوان همسفرم خوشبخت کنم!
بتونم و ..
اونقدری با شهیدم در د و دل کردم که سبک بشم.
بعدشم رفتم خونه تا به کارام برسم.
باید برای فردا آماده میشدم.
فردا روز مهمی بود برام!
روزی بود که بعد از حدودا یک سال به آرزوم میرسیدم!
بعد از تحمل اونهمه سختی و بعد از اونهمه امتحان!
بعد از اینکه مطمعن شدم خدا راضیه از تصمیمم!
چون اولش خیلی مردد بودم ..
نمیدونستم تصمیمم درسته یا نه!
ولی با توکل به خدا تصمیمم رو عملی کردم ..
و دقیقا لحظه ای که نا امید شده بودم از زندگی ..
دوباره برگشتم بهش!
و تصمیم گرفتم تنها رویام بشه🌹شهادت!🌹
شهادتی که نمیدونستم بهش میرسم یا نه
ولی میدونستم باید خودمو براش آماده میکردم ..
باید اونقدری تلاش میکردم که اگر هم لیاقتشو نداشتم .. بهش برسم!
باید از همه چیزایی که دلبستشون بودم
رها میشدم .. باید کاری میکردم دنیا برام بی ارزش بشه!
باید از این دنیا دل میکندم تا بتونم به
🌹شهادت🌹فکر کنم و بهش برسم ..
...
خیلی تازگیا به این موضوع فکر میکردم
نمیدونم چرا شده همه دغدغه زندگیم!
شده همه چیزم ..
تو همین فکرا بودم که ....
پایان پارت٫59٫
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍:نویسنده/یک ایستاده
@ISTA_ISTA
#نوشته
این لباسی بود که حامد زمانی در جشن دختران انقلاب تهران به تن داشت.
در بخشی از این لباس متنی به انگلیسی نوشته شده ...
و حالا معنیش:
زمانی که کوچک بودم فکر نمیکردم آبرو اینقدر مهم باشد!!!
خب حالا به نظر شما مفهوم دقیقش به چی برمیگرده؟؟!!
به نظر من که #متهم!!!
نظر شما چیه؟؟!!
خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم!😅
#حامد_زمانی
#متهم
@ISTA_ISTA
این اجراها برای جشن دختران انقلاب تهران هست!
ببخشید میدونم دیره ولی تازه پیداش کردم😅
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
/ بیفتی بازم فقط خودتی/
/ نیفتی بازم فقط خودتی/
کوچیکه بشی... و.... .
حتی...
/متهمم بشی بازم فقط خودتی/ ولی اینبار پر قدرت تر و محکم تر میای تو میدون!🎼
چون...
میدونی که نه حقش حقه نه باطلش باطل!
باطل ها از بیرون میزنن، حقای به ظاهر حقم از داخل آبروتو میبرن!
اونوقت میشی یه درد کشیده!
یه متهم درد کشیده !
وقتی کوله بار دردت سنگین میشه. به جای همراهیت زخم میزنن به پر و بالت!
هرچی زخم میخوری محکم تر میشی!
زخمی ک میمونه و میشه علامتی از نامردی هاشون(چه حقای به ظاهر حق ، چه باطل ها)🔪
دیگه تو میمونی و این راه بی پایان. راهی که انتخابش کردی تا وایستی به پای اعتقاداتت تا پای حرفات!✌️
/آره درسته هنوز خودتی فقط یکمی درد کشیده تر و متهم تر... ❗️./
#درد_کشیده_متهم⚔
#سرانجام_این_رود_مرداب_نیست
#حامد_زمانی_هنر_درد
ارسالی اعضا
@zahra.istaism21
@ista_ista
•| عشقیعنیایستادگی |•
مـــعـــجـــزه_عـــشـــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتـــ❤️59❤️ پس اومدم تو اتاقم و لب
مــعــجــزه_عــشــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پـــارتــــ❤️60❤️
تو همین فکرا بودم که صدای زنگ در اومد.
...
با عجله از اتاقم اومدم بیرون و آیفون رو برداشتم.
-بله؟!!
+مهمون نمیخوای؟!!
-چرا!! بیا تو!!
دکمه رو زدم و در باز شد!
علی بود😍 ..
مقل همیشه با خنده اومد و تو با مادرم احوال پرسی کرد.
پدرم خونه نبود.
رفتیم توی اتاقم تا هم ما راحت باشیم هم مادرم!
...
+وااااای😫چقدر اینجا شلوغه!!!
-اِ...علی!!!😠
+خب بابا .. حالا چیشده؟؟!!مثل همیشه نیستی؟؟!!
-هییچی🙄فردا قراره ازدواج کنم!
+هااا؟؟!!😳😳😳
-فرا نامزدیمه ...قراره با خانم تهرانی محرم بشم!
+پس چرا تاحالا به من نگفته بودی؟؟!!
-موقعیتش پیش نیومده بود.
+خب پس باید خوشحال باشی!چرا گرفته ای؟!!
-چون نگرانم .. علی ! من نمیدونم میتونم همسر خوبی برای خانم تهرانی بشم یانه!!؟
+چرا نگرانی؟!!!نگرانی نداره اخه!!!
از خدا کمک بخواه و تلاشتو بکن!!!
مطمعنم که میتونی!!
انشالله خوشبخت بشی عزیزم!
کادو هم برات دارم ولی الان بهت نمیدم!
بعد از مراسم هر وقت سرت خلوت شد بهم زنگ بزن تا بهت بگم!😉
-خب همین الان بگو کادوت چیه دیگه!
+نمیگم!
چون فردا دعوت نیستم!!!
-خب چون هیچکس دعوت نیست!!!
فقط دوتا خانواده هستن!!!
ولی قول میدم واسه عقد و .. حتما دعوتت کنم!
اصلا مگه میشه داداشمو دعوت نکنم؟؟!!
+شوخی کردم عزیزم .. میفهمم چی میگی!🙂
خب حالا نمیپرسی واسه چی اومدم؟؟!!
-چی؟؟!!!
+اومدم چند تا سوال ازت بپرسم!
سوالات درسی!
-خب بپرس ..
...
سوالاتشو پرسید و تشکر کرد و رفت.
منم انقدر خسته بودم که خوابم برد ..
از زبان فاطمه تهرانی:
فردا قرار بود محرم کسی بشم که خیلی دوسش داشتم!
حامد شریفی😌
میدونستم آخرش جز🌹شهادت🌹 چیزی برازندهاش نیست ..
واسه همینم انتخابش کردم!
بهش جواب مثبت دادم!
ولی نه زیاد باهاش صحبت کردم نه زیاد دیدمش!
از فردا 😍😍😍
خیلی کار داشتم!!
اتاقمو مرتب کردم و رفتم پیش مادرم!
-خسته نباشی مامانجونم!
+سلامت باشی دخترم!
-خیلی استرس دارم!
+میفهممت عزیزم ولی مطمعنم انتخابت درسته!
با اینکه شناخت درستی هم از این آقای خوشبخت ندارم ولی مطمعنم تو درست انتخابش کردی!
استرس هم نداشته باش!
باید بیای کمک من خونرو واسه فردا مرتب کنیم!
-چشم . امر دیگه ای ندارید؟؟!!
+نه!!!!!!!!
پایان پارت٫60٫
#معجزه_❤️عشق❤️
#ایستائیسم
✍: نویسنده/یک ایستاده
❤️ @ISTA_ISTA ❤️