eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
عیدتوون مبارککک😍😍 #ایستا_خند @ISTA_ISTA
خداییش امروز سنگ تموم گذاشتیما!😍😍 و باز هم تمام تلاشمونو میکنیم! عیییدتون مبارک باشه!👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و بالاخره😍 اجرای حامد زمانی در سیرجان عید ولایت ...اجرای دیشبه بچه ها خستگیشون دررفته حسابی😊 کپی از: @hamedzamanifan2 @ISTA_ISTA
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
و بالاخره😍 اجرای حامد زمانی در سیرجان عید ولایت ...اجرای دیشبه بچه ها خستگیشون دررفته حسابی😊 #ف
ایییین بزرگترین سوپرایز امروزه! بازم داریم! منتظر باشید! عییییدتوووننننننن مبارررررررک👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
لطفا اگر کسی فیلم یا عکسی داره برای ادمین کانال ارسال کنه! بی صبرانه منتظر فیلم ها و عکسهای اجرای جدید هستیم! به آیدی @hamed_istaism81 عکس ها و فیلمهاتون رو ارسال کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و جذاب ترین و البته نفس گیر ترین قسمت دلارام😍 ببینید و لذت ببرید❤ اجرای سیرجان عید ولایت کپی از: @hamedzamanifan2 @ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ورود حامد زمانی😍 اجرای عشق پاک ، سیرجان عید ولایت کپی از: @hamedzamanifan2 🌹🌹 @ISTA_ISTA 😍😍
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــارتـــ ... ❤️76❤️ حق داره بره و دفاع کنه از
رمان ناب و محتوایی پـــارتـــ ... ❤️77❤️ وقتی حامد داشت میرفت انگار تمام وجودم داشت میرفت .. آب و که ریختم پشت سرش و رفت .. سرم گیج رفت .. پاهام بی توان شد .. +خدایا ‌‌... حامدمو به تو میسپرم .. و من موندم و یه خونه .. خونه ای که احساس میکردم تنگ تر از همیشه شده! احساس خفگی داشتم .. حامد نمیخواست تا فرودگاه برم .. و گرنه من میرفتم .. نشستم و دعای کمیل و خوندم .. زیارت عاشورا رو خوندم .. دعای توسل خوندم .. یکمی آروم شدم .. بعدش یاد اون شبی افتادم که حامد داشت مادرشو راضی میکرد .. گفت یه آهنگی براش گذاشته که حتما راضیش میکنه .. اسمشم گفت سپرهه! گوشیم و برداشتم و تو گوگل زدم آهنگ سپر آورد برام .. پلی اش کردم .. ″تا بهار عربی روی علف باز کند .. جبهه در شام وعراق از سه طرف باز کند .. واااای اگر دست کجی پا به نجف باز کند .. عاشق شیر خدا .. وارث شمشیر خداست .. سینه شیعه و سنی ... سپر شیر خداست ..″ با گوش کردنش فهمیدم چرا مامان زهرا راضی شد .. خواننده این آهنگ و از قبل میشناختم .. ولی این آهنگشو نشنیده بودم .. رفتم دنبال آهنگهای دیگش که گوش نداده بودم .. یکیش شمشیر بود .. یکیش هفتیر .. یکیش بگذرد .. یکیشم سرانجام .. وقتی اینارو گوش دادم خیلی حالم خوب شد .. خداروشکر کردم بخاطر اینکه کسی پیدا شده که حرفهای خیلی از ماهارو میزنه .. کانال تلگرامشو پیدا کردم .. عضوش شدم و مصاحبه هاشو دیدم .. درباره داعش و سوریه تحقیق کردم .. یواش یواش داشتم حامد و درک میکردم .. یک هفته ای گذشت .. حامد دو سه بار زنگ زده بود بهم .. یه روز رفتم کتابخونه .. به یک کتابی برخوردم .. راجع به حضرت زینب بود .. برداشتمش و همونجا خوندمش .. زیاد نبود .‌. انقدر درگیر موضوعش شدم که یادم رفت اسمشو با دقت نگاه کنم .. انگار خدا داشت چیزهایی که قبلا یاد گرفته بودم رو بهم یادآوری میکرد .. تازه تازه داشت یادم میومد .. دغدغه های قبلیم .. قبل از اینکه با حامد آشنا بشم خیلی در این مورد تحقیقات میکردم .. حتی تو بسیجمون .اونجا هم یه مدتی بود نرفته بودم .. فک کنم یه ماهی میشد .. دوباره مصمم شدم و بلند شدم و گفتم .. رفتم بسیج و با قاطعیت فعالیت هامو از سر گرفته بودم .. جای من کس دیگه ای فرمانده شده بود. ولی من ناراحت نشدم .. این مدت که با حامد زندگی کرده بودم رفتارهاش روم تاثیر گذاشته بود .. نغییر رو توی خودم حس میکردم .. حدود یکی دوماه همینطور گذشت .. حامدم هفته ای سه چهار بار بهم زنگ میزد .. ولی یک هفته ای بود که بهم زنگ نزده بود. تو آخرین تماسمون گفته بود که عملیات دارن .. خیلی نگرانش بودم .. تا اینکه .. پایان پارت 💗77💗 ❤️عشق❤️ ✍:نویسنده/یک ایستاده 😭 @ISTA_ISTA ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#قسمت_دهم #حبط #ویژگی_جاذبه_و_دافعه_امیرالمومنین نیروی دافعه علی (ع) برگرفته ای از کتاب جاذبه و د
ناکثین، قاسطین، مارقین علی علیه السلام در دوران خلافتش سه دسته را ازخود طرد کرد و با آن ها به پیکار برخاست.خود فرمود: «چون به امر خلافت قیام کردم،طائفه ای بیعت خود را شکستند و جماعتی ازدین بیرون رفتند و جمعیتی از اول سرکشی وطغیان نمودند.» (2) ناکثین از لحاظ روحیه، پول پرستان بودند; صاحبان مطامع و طرفداران تبعیض.اما روح قاسطین، روح سیاست بازی و تقلب ونفاق بود. آن ها می کوشیدند زمام حکومت رادر دست بگیرند. در حقیقت جنگ علی علیه السلام با آن ها، جنگ با نفاق بود. اما دسته سوم مارقین هستند و روحشان روح عصبیت های ناروا و خشکه مقدسی ها وجهالت های خطرناک بود. این ها ولو این که منقرض شده اند ولی افکارشان در میان سایر مسلمین ریشه دوانیده و روحشان در کالبد مقدس نماهاهمواره وجود داشته است و مزاحمی سخت برای پیشرفت اسلام و مسلمین به شمارمی رود. @ISTA_ISTA
#پروفایل دنیا اگر این است پس صد شکر .. مـــااا لکه های ننگ دنیاییم .. #حامد_زمانی_تنها_نیست #متهم #منشع #ادمین_ساخت @hamed.istaism81 @ISTA_ISTA
Hamed Zamani - Jang Eghtesadi.mp3
13.28M
دشمن هجوم دائم تحریم و ترفند است .. دشمن که دندانی درنده پشت لبخند است .. @ISTA_ISTA
پا بر جا باش ....✊✊✊ #حامد_زمانی_تنها_نیست #ایستاده_ایم @ista_ista
#نوشته برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید؛ حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد!❤️ #حامد_زمانی_تنها_نیست #ایستائیسم #حاج_احمد_متوسلیان @ISTA_ISTA
مرد اونه که حرف حق می زنه👌 که پای حرفای خودش می مونه✌️ تنهای تنهام که بشه غمی نیست👎 مرد روی پای خودش می مونه💪 پ‌ن: شما خیلی مردی😉👌 سازنده👇 هانیه حجابی #فریاد_فردا #متهم @ista_ista
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پـــارتـــ ... ❤️77❤️ وقتی حامد داشت میرفت ان
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی پــارتـــ ... ❤️78❤️ تا اینکه ... جمعه بود .. منم داشتم کتاب میخوندم .. خیلی نگران حامد بودم .. یک هفته ای بود زنگ نزده بود بهم! چون بهم گفته بود فقط خودش زنگ میزنه منم منتظر بودم! از صبح اونروز خیلی حال بدی بهم دست داده بود! دلیلشم نمیدونستم! تا اینکه تلفن خونمون زنگ خورد☎️ فکر میکردم حامده! +بله بفرمایید؟! -منزل آقای تهرانی؟! +بله درسته شما؟! -من فرمانده شون هستم .. حاجی زاده .. اسممو نشنیدید؟! +چرا حامد جان زیاد ازتون تعریف کرده بودن! راستی معذرت میخوام .. سلام -خواهش میکنم دخترم سلام +امری داشتید؟! -ببخشید باید باهاتون صحبت کنم! +بله ..راجع به چی؟! -میگم خدمتتون میشه مزاحمتون بشیم؟! +بله چرا که نه! مراحمید قدمتون سر چشم! منتظرتون هستم! -خیلی ممنونم پس فعلا یا علی +یا علی ... تلفن و که قطع کردم تمام تنم میلرزید! نمیدونستم باید چیکار کنم! خدایااااا ..😭😭😭 رفتم و خونرو مرتب کردم .. ولی اصلا به دلم ننشست! فقط واسه اینکه بد نباشه! حدود یک ساعت بعد رسیدن! زنگ در رو زدن ... +بفرمایید داخل -خیلی ممنونم +سلام خوش اومدید -سلام دخترم خیلی ممنونم +بفرمایید بشینید چایی آمادست الان میارم -ممنونم من زود باید برم خیلی کار دارم فقط اومدم با شما صحبت بکنم! +یکم صبر کنید چایی رو میارم -نه من باید سریع تر برم .. +بله چشم بفرمایید -دخترم .. شما میدونستی که این عملیات خیلی حساس و خطرناکه واسه همینم خیلی طول کشیده! +بله مطلع بودم ولی فقط در همین حد! -راستش این عملیات انجام شده و خداروشکر موفق هم بوده! ولی شهدای زیادی ما داشتیم در این عملیات .. تودلم گفتم: +خدایاااا به حق بی بی زینب هوامو داشته باش! -پیکر بیشتر این شهدا هم برنگشته! راستش .. ررراستش .. آقای تهرانی هم جزیٔ این شهدا هستن😔 +چی؟!😭😭😭 پس دل نگرانی من به خاطر همین بود؟! خوش به حالت حامدم😭😭😭 (اینارو با خودم میگفتم) و دیگه چیزی نفهمیدم .. چشمامو که باز کردم تو بیمارستان بودم .. یه سرم توی دستم بود .. مامانم کنارم خوابش برده بود .. چشماش پف کرده بودن و قرمز بودن .. خیره شده بودم به دیوار و با خودم میگفتم: دمت گرم آقا حامد .. بدون من رفتی؟! الان من چیکار کنم؟! تعریف من و کردی پیش بی بی زینب .. من به مادرت چی بگم؟ بدون تو چطوری زندگی بکنم؟! وقتی دلم از این شهر و آدماش گرفت برای کی درد و دل کنم؟! وقتی خسته شدم پیش کی برم تا خستگیمو در بکنه؟!! میخواستم خبرهااای خوبی بهت بدم .. ولی نشد حااامدم .. ما داشتیم پدر و مادر میشدیم ..😭😭 من با یادگاریت چه کنم عزیزم؟!😭😭 همینطوری فکر میکردم که خوابم برد .. حاامدم😍😍 اومده بود به خوابم .. -خاانممم؟!! چرا چشمات قرمز شده؟!! چرا خودتو اذیت میکنی؟! مگه ما با هم صحبت نکرده بودیم؟! قرارایی داشتیم با هم! قرار شد شما محکم باشی! منم سفارشتو پیش خدا بکنم .. +اخه حاامد ..😭😭 خیلی زود بود .. من تازه خبر های خوبی برات داشتم که میخواستم وقتی برگشتی بهت بگم .. به هیچکس نگفتم که تو اولین نفر باشی .. حاااامد😭😭😭 خیییلی زود بود .. حاامد .. سالگرد ازدواجمون نزدیکه😭😭😭 اولین سالگردمون بود .. تو که هیچ وقت نمیزاشتی من تنها باشم .. ولی الان منم و من .. فقط خدارو دارم .. -عزیزززم من میدونستم .. از صدات یه چیزایی دستگیرم شده بود .. اسمشو بزار حسین ..😍 حسین وار تربیتش کن بانووو😍 من هم اینجا بیشتر سفارشتو میکنم .. هم خودم هواتو دارم .. نگران منم نباش .. اینجا خییلی بهم خوش میگذره .. علی با منه .. ولی مهدی زخمی بود .‌. مثلا با خانمش دوستید هااا! حالشو بپرس .. محکم باش عزیزم😍😉 مراقب حسینمون هم باش .. خداحافظ👋👋👋 +صبر کن .. حرفاتو میزنی و میری؟! حاامد .. من تنهایی یه بچه رو بزرگ کنم؟! به بی بی زینب بگو هوامو داشته باشن .. و گرنه میشکنم .. دووم نمیارم .. بدون تو زندگی خییلی سخت میشه برام! -من میگم .. فاطمه بانو .. من میدونم میتونی محکم باشی .. نشکن .. که اگر بشکنی دشمنارو شاد کردی .. مراقب چادرت باش عزیزم .. مطمعن باش سخت نمیگذره بهت .. یا علی 😭 +برو .. خدا به همراهت ..بازم بیا به خوابم .. دلم تنگ میشه برات .. مطمعن باش مراقب حسینت هم هستم .. به بی بی زینب سلام منم برسون .. ... و از خواب پریدم .. چه خواب خوبی بود .. کلی گریه کرده بودم تو خواب .. صورتم خیس خیس بود .. مادرم هم بیدار شده بود .. -چیشده دخترم؟! حالت خوبه؟! +خوبم مامان .. کِی میتونیم بریم خونه؟! -میریم حالا .. من باید از دکترا بفهمم داذی مادر میشی؟! به حامد هم گفتی؟!! +میخواستم حامد اولین نفری باشه که بهش میگم .. ولی خودش زود تر از من فهمیده بود .. دیگه نمیتونم بهش بگم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 حامد من رفته مامان .. رفته .. دیگه نیست .. به آرزوش رسیده .. منم تا شنیدم اینطور شدم😭😭😭😭
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#ادامه👇👇👇
-چی؟! ش ..ش ..شَـــ .. شهید شده؟! +آره مامان .. به آرزوش رسید .. ولی من تنها شدم .. من به آرزوم نرسیدم ..😭😭😭 دکترا گفتن باید شب رو هم توی اون بیمارستان بمونم .. خیلی سخت بود .. ولی مجبور بودم به خاطر حسینم تحمل بکنم .. بمیرم برای بچم .. قبل از اینکه به دنیا بیاد پدرشو از دست داد ..😭😭 اون یه روزی که تو بیمارستان بودم کلی گریه کردم .. ولی .. وقتی از بیمارستان اومدم بیرون محکم و استوار راه میرفتم .. باید به خودمم نشون میدادم میتونم محکم باشم .. به اصرار مامانم دو روزی موندم خونشون .. ولی بعد رفتم خونه بابا امیر اینا .. مامان زهرا حالش اصلا خوب نبود .. بابا امیر هم از یک طرف برای حامد ناراحت بود .. از یک طرف هم برای مامان زهرا .. نمیدونستن من باردارم .. و گرنه حتما حالشون بهتر میشد .. جواب آزمایشم رو دادم به مامان زهرا .. +مامان جون ببخشید .. نمیخواستم مزاحمتی ایجاد کنم براتون .. ولی فکر کردم لازمه بدونید .. میدونم خیلی سخته .. برای من هم خیلی سخته .. ولی من به حامد قول دادم محکم باشم .. مطمعنم خواستش از شما هم همینه! میدونم .. به خدا میفهمم .. حال منم بدتر از شما نباشه بهتر نیست .. ولی باید فکر حامدم بکنیم .. هیچ کدوم ما دوست نداریم ناراحت بشه .. پس با اینکه برامون سخته محکم میشیم .. نمیشکنیم .. این هم جواب آزمایش منه! دارید پدر بزرگ و مادر بزرگ میشید .. مبارکتون باشه🙂 -میفهمم چی میگی دخترم .. دیشب حامد اومد به خوابم .. گفت که اسمشم حسینه! گفت که میخواد من محکم باشم و ... تمام تلاشم رو میکنم .. ولی قول نمیدم .. فاطمه جان .. تو که شاهد بودی عزیزم .. میدونستی من چقدر به حامدم وابستگی داشتم ..😭😭 یه روز صداشو نمیشنیدم دیوانه میشدم .. اما الان میگید دیگه نمیتونم حتی صداشو بشنوم؟!😭😭😭 چطوری محکم باشم آخه .. +اول ادای محکم بودن رو در بیارید .. بعد براتون آسون تر میشه! و وقتی که خودتون باورش کنید دیگه واقعا محکمید .. من فعلا باید برم جاایی .. مراقب خودتون باشید ‌‌.. یا علی .. +یا علی عزیزم ‌‌.. پایان پارت 💗78💗 ❤️عشق❤️ ✍:نویسنده/یک ایستاده 💔💔💔😭 @ISTA_ISTA ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حامد زمانی تنها نیست ... ما هستیم ! تا وقتی حمایت حضرت آقا رو داریم ما ایستاده ها ، ایستاده میمونیم ... @ista_ista