eitaa logo
معارف اسلامی
599 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
244 فایل
🔷 برای ارتباط با مدیر کانال از این آیدی استفاده کنید 👇🏻 @drhosseins
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹در دانشگاه آکسفورد پایان نامه دانشجوی سعودی عَلَیهِ امیرالمومنین(ع) رد شد. دانشگاه آکسفورد پایان نامه عثمان الکلبانی دانشجوی عربستانی در زمینه پژوهش های اسلامی را به خاطر اشتباهات زیاد، رفتار ناشایست دانشجو در جلسه دفاع و واکنش غیر مؤدبانه وی به "طارق خان" رئیس هیئت داوری، رد کرد. یکی از مسائل مورد اختلاف زمانی بود که دانشجو معنی "الأنزع البَطین" در وصف امیر المؤمنین (ع) را تفسیر کرد و "اَنزَع" را "ریخته شدن موی جلوی پیشانی" و "البَطین" را "بزرگی شکم" بیان کرد. دفاع جانانه استاد دانشگاه آکسفورد از امیر المؤمنین (علیه السلام) امّا پروفسور طارق خان رئیس هیئت داور به این دانشجو گفت: این تفسیر اشتباه است؛ چرا که این کنیه را به شکل ظاهری آن تفسیر کردی، حال آنکه تفسیر صحیح این کنیه این است که امام علی (ع) بُریده از شرک و سرشار از علم بود و الأنزَع کنایه از عدم راهیابی شرک در اوست و البَطین کنایه از فراوانی علم، ایمان و یقین حضرت (ع) است. وی ادامه داد: سند فراخی شکم و کوتاهی قد حضرت حیدر کرار (علیه السلام) ضعیف و بی اساس است و آن را دشمنان امام علی (ع) درست کرده اند و ابن تیمیه در زمان معاصر آن را ترویج داد. پروفسور طارق خان اشاره کرد: ابن تیمیه آشکارا با امام علی (ع) دشمنی می کرده و این سخن او هیچ حجتی بر مسلمین ندارد و روایت های بسیاری در کتاب های مسلمانان در این زمینه وجود دارد. وی افزود: از جمله این روایت، حدیث شریف نبوی است که می فرماید: " يا علي, اِنّ الله قد غَفَر لك ولِذُرِّيتِك ولِشيعتك ولِمُحِبّي شيعتك, و لِمُحِبّي مُحِبّي شيعتك, فَابشِر فإنك الأنزَعُ البَطين, مَنزُوعٌ من الشِّرك مَبطُونٌ مِن العِلم " (ای علی، خداوند تو را و خاندان و شیعیان و دوستان شیعیان تو را آمرزیده است، پس مژده باد تو را که تو اَنزع بطین هستی، از شرک بریده ای و از علم سرشاری )؛ الجويني در کتاب فرائد السمطين 1/308، ابن المغازلي در مناقبه ،شیخ صدوق در عيون اخبار الرضا 1/52، مسند زيد بن علي 456 و روایت های دیگر آن را ذکر کرده است و این تفسیر با زهد امیر المؤمنین (ع) و سخنان آن بزگوار مطابقت دارد. طارق خان در خصوص  امام علی (ع) به این حدیث امام اشاره کرد که فرمود: «ولكن هيهات أن يغلبني هواي, ويقودني جشعي إلى تخيّر الأطعمة ولعلّ بالحجاز أو باليمامة من لا طمع له في القرص, ولا عهد له بالشبع أو أبيت مبطاناً وحولي بطون غرثى, وأكباد حرّى …. أ أقنع من نفسی بأن یقال: هذا امیر المؤمنین و لا أشارکهم فی مکاره الدهر، أو أکون أسوه لهم فی جشوبه العیش! فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمه المربوطه همها علفها...»(نامه 45 نهج البلاغه) (هیهات که هوای نفس بر من غلبه کند و حرص و آزا مرا به برگزیدن غذاها وادارد ـ در صورتی که ممکن است در حجاز یا یمامه (از شهرهای یمن) کسی باشد که طمعی در یک قرص نان نداشته هیچگاه سیر نشده است یا اینکه با شکم پر بخوابم و کنار من شکم هائی گرسنه و جگرهائی (از تشنگی) سوزان باشد… آیا قناعت کنم به اینکه گفته شود: این امیر المؤمنین است! و در سختی های روزگار با آنان شریک نباشم و الگوئی برای آنان در تلخکامی سخت زندگانی کردن نباشم؟ آری! من آفریده نشدم که غذاهای خوب، مرا ( از یاد آنان) غافل کند همانند حیوان بسته ای که اندیشه ای جز علفش ندارد. رئیس هیئت داوری تاکید کرد: این تفسیر دانشجوی سعودی غلط است که و این تفسیر در زمان معاویه بن ابوسفیان رواج یافت که بسیار نسبت به اهل بیت رسول الله (ص) به ویژه خلیفه و وصی ایشان امام علی (ع) کینه و دشمنی می ورزید و حتی روایت های بسیاری وجود دارد که می گوید، معاویه با خوارج برای کشتن جانشین رسول الله (ص) حضرت علی بن ابی طالب (ع)، هم پیمان شدند و او بود که عبد الرحمن بن ملجم را به ارتکاب این جنایت وحشتناک واداشت. پروفسور الدمنهوری: الازهر به ما آموخته است که امام علی (ع) هیکلی قوی و دستانی بزرگ داشته و شکمش از شدت زهد لاغر بوده است پروفسور خالد الدمنهوری عضو هیئت داوران خطاب به دانشجوی عربستانی گفت: اینکه تو نام خلفای پیش از امام علی (ع) را جمله "کرم الله وجهه" آورده ای جایز نیست؛ چرا که امام علی (ع) تنها خلیفه ای است که خداوند او را مورد تکریم قرار داده است برای اینکه امام (ع) مقابل بت سجده نکرده و برعکس خلفای پیش از خود مشرک نبوده است. وی ادامه داد: سخن تو که گفتی امام علی (ع) "چاق و کوتاه" بود، نادرست است؛ چرا که این ویژگی با شخصیت امام علی (ع) که پهلوان و قهرمان میدان جنگ بود و شجاعت او در مقایسه با خلفای دیگر برجسته و بارز بود و با پهلوانان عرب همچون "مرحب" و "عمرو بن عبد ود" مبارزه می کرد و از طرف دیگر عقل نیز نمی پذیرد که همچنین شخصیتی کوتاه قد باشد. الدمنهوری ادامه داد: مذاهب مختلف مسلمانان آورده اند که امام علی (ع)، "مرحب" را از وسط دو نیم کرد و معروف است که "مرحب" قد بلند بود؛ حال چگونه امام عل
ی (ع) با قد کوتاه می توانسته او را دو نیم کند با این حال که"مرحب" قدی بیش از دو متر و بدنی قوی داشته است. در خصوص "عمرو بن عبد ود" نیز چنین است. وی افزود: تو می گویی که امام علی (ع) چاق بوده است، مکاتب مختلف فکری مسلمین و از جمله الازهر به ما آموخته است که امام علی (ع) هیکلی قوی و دستانی بزرگ داشته و شکمش از شدت زهد لاغر بوده است و زمانی که بر اسب سوار می شد، پاهایش روی زمین کشیده می شد. استاد دانشگاه آکسفورد اشاره کرد: تمامی مسلمانان اجماع داند که امام علی (ع) در جنگ سوار کار و جنگجوی شجاعی بود و در میدان مثل زنبور از جایی به جای دیگر می رفت؛ چگونه به کسی که این خصوصیات بی نظیر و شجاعت بی مانند را دارد، این حرف های ناپسند را نسبت می دهند. عصبانیت دانشجوی سعودی از سخنان اساتید دانشگاه آکسفورد بعد از این سخنان دانشجوی سعودی به پروفسور طارق خان و پروفسور الدمنهوری گفت: سخنان شما به کفر نزدیک تر است تا به اسلام . این حرف وی باعث شد رئیس هیئت داوران به جلسه پایان دهد و پایان نامه را رد کند که در پی آن دانشجوی سعودی با صدای بلند به همه فحش و ناسزا گفت. https://eitaa.com/hazratzahrah/5593
لیلاز: دولت رئیسی با دولت روحانی قابل قیاس نیست! 💬 @insta_enghelabi
آیه: قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ [سبأ: 39] بگو: «پروردگارم روزى را براى هركس از بندگانش بخواهد وسعت مى‌بخشد يا تنگ مى‌گيرد و هرچيزى را [در راه او] انفاق كنيد، عوض آن را مى‌دهد [و جاى آن را پر مى‌كند] و او بهترين روزى‌دهندگان است». این آیه شریفه قاعده 👈اخلاف👉 را بیان می کند. طبق این قاعده هرچی در راه خدا خرج کنی، خدا آن را جایگزین می کند. محشره!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطوری پدر و مادرها بچه‌شونو در ناز و نعمت بزرگ می‌کنند و در نتیجه بچه در اینده بدبخت میشه شهید مطهری @BisimchiMedia
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*☝🏼☝🏼این قطعه تصویری بسیار عالی است و جواب بسیاری از ناسزاها به است* آیت الله
12.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🔸عامل اساسی دیر اقدام کردن در مقابل حوادث؛ ⚠️ نداشتن و جامع 👤 گزیده سخنرانی 🗓 دهه اول ۱۴۰۰ 📍 هیأت میثاق با شهدا - دانشگاه امام‌صادق (علیه‌السلام) ✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثاراستادعابدینی 🌐 TAMHIS.IR | @Abedini
معارف اسلامی
آیه: قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَق
*خاطره ای شنیدنی از استاد ادب پارسی "دکتر شفیعی کدکنی" :* چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تأخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد ... بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از شاگردان خیلی آرام گفت: «استاد آخر سال است؛ دیگر بس است!». استاد هم دستی به سر خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 ساله‌ با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ که به تن داشت، گفت: «حالا که تونستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم: من حدوداً 21 یا 22 ساله بودم، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آنها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچ وقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. استاد اکنون قدری با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم شما شاگردان هم به این پی برده اید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمی گذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه ی خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و "دایی" خطابم می کردند. پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما این جا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: چه شرطی؟ گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! *گفتم: آخه شنیدم که خدا 10 برابر عمل نیک رو پاداش میده.* رفتار ما با پدر و مادرمان سرمشق رفتار فرزندانمان خواهد بود.. روح پدران و مادرانی که در کنارمان نیستند و با خاطراتشان زندگی می کنیم ، شاد و یادشان گرامی.
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای آرامش بخشیدن به روان جالب است ودقیق نگاه کنید.
📄 *«حکایتی زیبا از یکی از افسران ارتش»* 🎙️ *راوی : سرگرد مسلم جوادي ‌منش* ⬅️ *تابستان ۱۳۶۳ در شاهرود، هنگام آموزش سر بازان در صحرا، با مادري به هم راه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندم‌ هاي شان بودند* *📌فرمانده‌ي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندم‌ هاي آن پيرزن را درو كنيم.* *به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پير زن صحبت كنم. جلو رفتم* *پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمک سربازان گندم‌ هايتان را درو كنيم. شما فقط محدوده‌ي زمين خود تان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد* *🎙️پير زن پس از تشكر و قدر داني گفت: پس من مي‌ روم براي كارگران حضرت فاطمه‌ي زهراء (سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم* *⌚ما از ساعت ۹ تا ۱۱/۳۰ صبح توسط پانصد سر باز تمام گندم‌ ها را درو كرديم.بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم* *و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید مي‌ روم تا براي كارگران حضرت فاطمه (س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟* 🌄 *گفت : ديشب حضرت فاطمه‌ي زهراء (سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نمي‌ گيري تا گندم هايت را درو كند ديگر از تو گذشته اين كار هاي طاقت‌ فرسا را انجام دهي* *من هم به آن حضرت عرض كردم: اي بانو؟! تو كه مي‌ داني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و در آمد مان نيز كفاف هزينه‌ ی كارگر را نمي‌دهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم* *☀️بانو فرمودند: غصه نخور! فردا كارگران از راه خواهند رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم* *📌امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت مي‌ باشند. پس وظيفه‌ي خود ديدم از آن ها پذيرايي كنم* *💧بعد از عنوان اين مطلب، نا خود آگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر (سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به كارگري خود قابل دانستي* 📓 *منبع: كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامي*‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎
*میدانید ماجرای شعر مشهور '' با آل علی هر که در افتاد ور افتاد '' چیست و این اثر از چه کسی هست*؟ این شعر را خطاب به * تزار سرود*. بعد از اینکه *نیکلای اول* فرمان داد که * (علیه السلام) گلوله باران شود* و گفت حرم را زیرورو می کنم تا ببینم چه کسی جلوی مرا می گیرد. به حالت مستی توهین می کرد دین و مذهب شیعه را نشانه گرفته بود. اما همان شب بطور ناگهانی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه او روبرو شدن و اکثریت فرماندهان او یا جنون گرفتن یا فرار کردن ، بعضی‌ها هم بقدرت اهل بیت سلام الله علیهم پی برده و متاثر شدن. در همان روز بطور نا باورانه طبع شعر اقا سید اشرف الدین شعله ور میشه. شعر کامل را بدین ترتیب سرو دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد. در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد. چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد. این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد. با آل علی هرکه درافتـاد، ورافتاد. این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است. این قبر مُعین الضعفا شمس شموس است. خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است. باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد. با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد. حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف. خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف. شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف. اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد. با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد. اولاد علی شافع یوم عرصاتند. دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند. در روز قیامت همـه اسباب نجاتند. ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد. با آل علـی هـرکه درافتاد ورافتاد. کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت. گل در چمن از نام علی یافت طراوت. هر کس که به این سلسله بنمود عداوت. در روز جزا جایگهش در سقر افتاد. با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد. بد کرد و نفهمید وغلط کرد و خطا کـرد. دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد. آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد. با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد. ‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو. ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو. ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو. از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد. با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد.