♦️هافینگتنپست: امامحسین مردی که علیه پدرانِ فکری داعش ایستادگی و قیام کرد
لینک خبر در هافینگتون پست👇👇👇
https://www.huffpost.com/entry/imam-hussain-the-man-who-opposed-the-founding-fathers_b_59c2f7fbe4b0be1b32c196f1
🔹نشریه معروف آمریکاییِ هافینگتنپست نوشت: یزید به مروان _ که با او خویشاوندی داشت_ اینگونه نامه نوشت: «حسین و اطرافیانش را برای اخذ بیعت دستگیر کن! این کار را با شدت و خشونتی به انجام برسان که آنها نتوانند پیش از بیعت کردن کاری از پیش ببرند»
🔹[امام]حسین(ع) نپذیرفت و پاسخ داد: «من هرگز مانند فردی ذلیل، دست بیعت به یزید نخواهم داد و نه خواری بردگی را تحمل میکنم! من برای شر و فساد یا منافع شخصی قیام نکردهام، بلکه تنها برای امر به معروف و نهی از منکر بهپا خاستهام... هرگز کسی چون من باکسی مانند یزید بیعت نخواهد کرد» حرف آخر [امام] حسین این بود:«مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت»
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🙏از اینکه در جهت بهبود فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی و ارسال مطالب در زمان غیبت کمک می کنید سپاسگزاریم
اتاق فکر ایران متمدن 4 👇
https://chat.whatsapp.com/D88HAnkheEz2BLh0xAyrK3
قال سیدالشهدا علیه السلام فی یوم عاشورا:ان لم یکن لکم دینا ولاتخافون المعاد، کونوا احرارا فی دیناکم.
*فال حافظ در روز عاشورا*
خاطره عبدالحسین زرینکوب
روز عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیلکرده و بهاصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم.
آرام وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم. نمیخواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم.
در همین لحظه، پیرمردی که کنار دستم نشستهبود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد:
«ببخشید، شما استاد زرینکوب هستید؟»
گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرینکوب هستم».
خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبتهایش با خودم میگفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟»
پیرمرد روستایی با آن چهره آفتابسوخته، متین، سنگین و باوقارش میگفت مکتب رفته و... حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ. چند بیت جستهوگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را میخواند.
پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟»
گفت: «سؤالی داشتم.»
گفتم: «بفرمایید».
پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟»
گفتم: «خب بله، صد درصد».
گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.»
پرسیدم: «من چه کاری میتوانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمیآید؟»
گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من میکشید؟ یک فال برایم میگیرید؟»
گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم».
بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما».
مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید».
فاتحهای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمیخواهم. میخواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه میگوید؟»
شوکه شدم و مردد در گرفتن فال. حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه میشود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمهبهکلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که بهطور ویژه به این موضوع پرداختهباشد. اما چشمانم را بستم، فاتحهای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحهای را باز کردم و این شعر آمد:
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکتهدان عشقی خوش بشنو این حکایت
...
رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس
گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
...
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
...
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدایا! این غزل اگر موضوعش امام حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه میتواند باشد؟... این غزل، باید بهطور ویژه برای همین مناسبت سروده شدهباشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمهکردن با من کرد. شعر را از حفظ میخواند و گریه میکرد، طوری که چهار ستون بدنش میلرزید؛ انگار داشتم برایش روضه میخواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد...
حالا دیگر میدانستم سخنرانیام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضهخوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که بهقول خودشان پای هیچ روضهای گریه نکرده بودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 *شیعیان مظلوم هند زیر باتوم و چکمههای پلیس به جرم عزاداری در محرم*
▪️فریاد لبیک یاحسین و لبیک یا عباس هندیها زیر ضرب و شتم وحشیانه پلیس هند!
🇮🇳 کشمیر، هند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت علی اکبر از زبان حضرت ابوالفضل علیهماالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علیکم تحلیلی خوب از روند برجام مبتنی بر مواضع امام خامنه ای و شخصیت شناسی ظریف، در این پروسه ۸ ساله وزارت او، از آقای علیزاده ملاحظه بفرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه شب عاشورا آیت الله جوادی آملی
التماس دعا...😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری بودایی ها در ارتفاعات تبت برای اباعبدالله علیه السلام /جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است.
✳ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد...
🔻 آیت الله سید ضیاءِ الدین دُرّی که استاد علوم منقول و معقول و یکی از وعّاظ وارسته و برجسته تهران بود، در شبهای دهه آخر محرم در یکی از مساجد تهران منبر م رفت، جوانی از او پرسید: منظور و مراد حافظ در این شعر معروفش چیست که میگوید:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
🔸 مرحوم دُرّی پاسخ داد: حضرت آدم (ع) از خوردن گندم در بهشت منع شد و قول و وعده داد که از آن نخورد، ولی به وعده خود وفا نکرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد. ولی حضرت علی (ع) در تمام عمر از گندم غذایی تهیه نکرد، با این که خداوند او را منع نکرده بود و نه عهد با خدا نموده بود که از آن نخورد. «پیرمغان» در شعر مذکور، حضرت علی (ع) است و منظور از «شیخ»، آدم (ع) است. یعنی: غلام علی (ع) هستم، ای آدم از من نرنج، زیرا تو وعده نخوردن گندم به خدا دادی، ولی علی (ع) به آن وعده وفا کرد.
🔺 مرحوم سید ضیاءالدین دُرّی آخر همان سال از دنیا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شبهای دهه آخر محرم، همان جوان سؤال کننده، در عالم خواب مرحوم سید ضیاءالدین را دید که نزد آن جوان آمد و گفت: تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسیدی و من آن گونه پاسخ دادم که منظور از پیر مغان علی (ع) است و منظور از شیخ، آدم (ع) است، ولی وقتی که به عالم برزخ آمدم، شرح آن به معنی دیگر برایم کشف گردید و آن اینکه: مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) است و مراد از پیر مغان امام حسین (ع) است و منظور از وعده، ذبح اسماعیل (ع) فرزند ابراهیم (ع) است، که حضرت ابراهیم (ع) وعده وفای قربان کردن اسماعیل (ع) را به خدا داد، ولی حقیقت وفا را امام حسین (ع) در کربلا با شهادت فرزندش حضرت علی اکبر (ع) محقق نمود، بنا بر این معنی شعر چنین است: «غلام امام حسین (ع) هستم ای ابراهیم (ع) از من نرنج، زیرا تو وعده قربانی دادی اما امام حسین (ع) به آن وعده تحقق بخشید. آن جوان فردای آن شب، به مجلس سوگواری امام حسین (ع) آمد و خواب خود را برای مردم بیان کرد و در پی آن شور و هیجان شدیدی در آن مجلس پدیدار شد.
📚 منابع:
📕 1- حسینی تهرانی، سید محمد حسین. روح مجرد: 455، 457.
📕 2- محمدی اشتهاردی، محمد. عالم برزخ در چند قدمی ما: 230.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آقا پسر، توی خیابانی در نجف اشرف، تنهایی تکیه درست کرده و منتظره کسی بیاد؛ اما هیچکس نبود.
مادرش فیلمش رو گرفته و در یوتیوپ پخش کرده، بعد از آن همه هیئت های نجف مسیرشان را عوض کردند و از آن خیابان رد شدند، ببینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید عباس بابایی
*🛑 توهین آشکار میرحسین موسوی به شهید مدافع حرم*
♦️میرحسین موسوی از سران فتنه ۸۸ در بیانیهای به صورت آشکار به شهدای مدافع حرم خصوصاً سردار شهید حاج #حسین_همدانی توهین نموده. در بیانیه موسوی به مناسبت قبح شکنی عاشورای ۸۸ آمده است:
*"سزای آن سردار بیافتخاری که به این جنایت اعتراف و مباهات کرد چه بود جز آنکه جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شود."*
⏪ هر چند توهین آشکار این بیانیه به شهدای مدافع حرم شرم آور و مایه تأسف است اما *نشان دادن ماهیت فتنه ۸۸ و تقابل آنها با شهدای مدافع حرم میتواند عمق خیانت سران فتنه و همراهی آنها با نظام سلطه را برای کسانی که هنوز به ماهیت سران فتنه شک داشتند و دارند هویدا سازد.*
*♨️رسانه تحلیلی و سیاسی خبرهایداغسیاسی*
معارف اسلامی
*🛑 توهین آشکار میرحسین موسوی به شهید مدافع حرم* ♦️میرحسین موسوی از سران فتنه ۸۸ در بیانیهای به صورت
این چنین خداوند، خائنان را در دنیا به دست خودشان رسوا می کند.
قتل الانسان مااکفره!
قتل الخرّاصون!
⭕️ برای عبرت این روز های مردم ایران
🔰 اگر در کربلا قزاق بودی...!
✍️ علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
💢 تا زمانیکه رضاخان بود و رضاشاه نشده بود در کوشش برای جذب علما سنگ تمام گذاشت، در عاشورا، پیشاپیش دسته های سینه زنی قزاقها به راه افتاده، پای خود را برهنه، به سر و کله اش کاه و گِل میریخت و در شام غریبان، شمع گچی به دست گرفته، به نوحه خوانی میپرداخت
(روزنامه خاطرات عين السلطنه...ج8ص16)
👤عبدالله مستوفی مینویسد:
❌ «به تكيۀ تركها رفتم دسته جات مختلف با شمعهاى گچى كه در دست داشتند نوحۀ شام غريبان خوانده، می رفتند. يك مرتبه متوجه شدم كه دسته ای كه لباس خاكى قزاقى بر تن دارند، وارد تكيه شدند همينكه جلوتر آمدند ديدم سردارسپه ( منظور رضاخان ) در پيش و عدۀ پنجاه شصت نفرى، از افسران قزاقخانه هستند كه سرلشكر امان اللّه جهانبانى امروز و سرلشكر عبداللّه خان امير طهماسبى، با بازوبندهاى مشكى و سر برهنه هريك يك شمع گچى دست گرفته، نوحۀ «گلميشخ اى شيعه لر» را افتان و خيزان، خوانده و از مجلس خارج شدند. وزير جنگ و شام غريبان؟! و آن هم با سر و پاى برهنه؟!»
(شرح زندگانی من...ج3ص۴۶۱).
👤 عين السلطنه نیز می نویسد:
❌ رضاشاه اول خيلى تظاهر می كرد جلوى دسته سينه زن می افتاد «خودم ديدم شب عاشورا، شمع به دست گرفته با تمام افسرها مسجد به مسجد میرفت، شب غريب می گرفت، امير لشكرها مثل خدايارخان، جان محمدخان، عبداللّه خان و غيره نوحه می خواندند، مثل ابر بهار گريه می كردند...جلوى آنها سردار سپه حركت می كرد سروپاى برهنه...»
(روزنامه خاطرات عين السلطنه...ج8، ص6506)
یک نفر هم که در دامن خود کاه داشت به طور پراکنده بر سر دیگران کاه می پاشید...
☠ قزاقها وقتی شور می گرفتند فریاد می زدند:
"اگر در کربلا قزاق بودی حسین بی یاور و تنها نبودی"
👌 اما در مقابل، در تکیه گیلانی ها که دوستدار نهضت کوچک خان و متنفر از قزاقها بودند، فریاد می زدند:
"اگر در كربلا قزاق بودی
عبا و كفش از حسين ربودی...!
🔱 كه بعدها اين بيت در جريان «كشف حجاب» به شكل زير هم خوانده شد:
"اگر در كربلا قزاق بود حجاب از سرِ زينب ربودی...!
🚫 البته در مورد این بیت که«اگر در كربلا قزاق بودى ...» مرحوم سیدمحمد کمره ای هم باتوجه به تعدی و ظلم قزاقها به مردم، گفته بود:
⚠️«...اگر بودند، شب عاشورا را به امام مهلت نمی دادند و همان شب كار را تمام كرده بودند»!
(روزنامه خاطرات سيد محمد كمره ای...ج2ص1147)
‼️ یک بار يكى از اين دسته جات، طفلان مسلم درست كرده بودند يك مَردک نتراشيده نخراشيده هم زره و كلاه خود نموده حارث شده بود، چوبی به دست گرفته طفلان مسلم را چوبكارى می كرد. يك مرتبه رضاخان سردارسپه از تخت به زير آمد و به سمت جناب حارث رفت. حارث به گمان اينكه جايزه خواهد گرفت و رضاخان از اين چوبكارى خوشش آمده، بنا كرد شديدتر زدن.كه سردارسپه رسيد طناب اطفال را از دست حارث گرفته و بچه ها را آزاد نموده بنا كرد حارث را چوب زدن.«صداى زنها از هر طرف بلند شد:
"قربانِ دستت برويم، قربان چوب زدنت برويم. پس از چوبكارى رفت و دوباره به جاى خود جلوس كرد»
(همان...ج8ص6502)
☠ رضاخان با این اعمال، موفق به جذب علما شد، به طوریکه از بين علما تلگرافهايی از نقاط مختلف ارسال و آرزو میكردند"خداوند عمر ابدمدت رضاخان را به حكومت امام زمان متصل كند"!
✍ به نوشته عبدالله مستوفی، علمای نجف برای او از خزانۀ اشياء نفيسۀ نجف، يك تمثال خيالى علی (ع) را فرستادند و او به این مناسبت به وزارت معارف دستور داد جشن بگیرند
(شرح زندگانی من...ج3ص ۶۱۳)
‼️ برخی روزنامه نگاران هم «اين مرحمت عظمى را بر اثر استدعاى كافۀ مراجع تقليد نجف از آستان شاه ولايت دانسته و قبول اين استدعا را از طرف شاه ولايت، يكى از الطاف آن بزرگوار نسبت به رئيس الوزراء، وانمود كردند!! سردار سپه هم روز جمعۀ به استقبال اين تمثال تا عبدالعظيم رفت، و با تمثال كه بسينۀ خود زده بود جشن مفصلى برپا کرد و موضوعِ تبريك عمومى واقع گرديد از همه مضحكتر، دعوت و حضور سفير تركيه و سفير افغان در این جشن بود!
(عبدالله مستوفی ... ج3ص ۶۱۴)
✡☠اما این حرکاتِ رضاخان، موقتی و تا ۱۳۰۴ بود. به محض اینکه از نردبان قدرت بالا رفت و رضاشاه شد، دیگر نیازی بدان کارها نداشت. چون اکنون، قزاق و نظمیه داشت، در نتیجه 180درجه چرخید و محدوديتهاى سفت و سختى براى عزادارى روز عاشورا وضع كرد، حتی برای اینکه مردم را از روزه گرفتن بازدارند، مستوفی مینویسد: عمدا توپِ افطار و سحری را پس و پیش کرده:
«توپ افطار را نيم ساعت بعد از مغرب و توپِ سحر را يكى دو ساعت جلوتر از طلوع فجر، مىانداختند تا مردم را كه ساعت نداشتند به واسطۀ درازى ساعات روزه، از روزه دارى برى میكردند»
(همان...ج3ص۲۷۲)
🔻 ظهور بسیار نزدیک است