- ژیپسوفیلا '
احساس ِ سوختن به تماشا نمیشود . آتش بگیر تا بدانی چه می کشم:)!
جوری که این شعر به عمق ِ جانم نشست:)
- ژیپسوفیلا '
درد ، آدما رو عوض میکنه .
درد میتونه آدما رو عوض کنه،
میتونه هم آدما رو عوضی کنه!
و هردوی اینا انتحاب خودِ اون
آدماس!
به قول یه آقایی:
اینکه تو رنجی داری معنیش این
نیست که آدم بدی هستی! اما
برخوردِ تو با رنجهات میتونه
تورو تبدیل به آدمِ بدی کنه!
هدایت شده از کاغذِ باطله .
قدر کسانی را که برایتان آهنگی میفرستند را بیش تر بدانید ! آنها شمارا لا به لای بیت ها یافته اند .
ھمه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که ھنوز من نبودم ، که تو در دلم نشستی .
- ژیپسوفیلا '
-
- بسم خالق الاشتیاق '
" تهمت .
تو باید به من حق بدهی .
قبل از اینکه به من تهمت بزنی که دیوانهام، باید درکم کنی .
البته من این تهمت را با جان و دل میپذیرم . با آغوشی باز و چشمی منتظر !
اصلا سالهاست ، خودم داد میزنم :
" انا مجنون الحسین "
سال هاست با شنیدن اسم و کربلایش ، از خود بیخود میشوم .
انگار که جلوی تشنه ، اسم آب بیاوری؛ دقیقا همانطور .چشمانم شروع میکند به برق زدن. با این فرق ، که چشمان تشنه ، از شوق برق میزند و چشمان من از اشک .اشک ِ دلتنگی .
نمیدانم چطور دلتنگیام را روایت کنم ! اشکهای گاه و بیگاهم، شاهد این دلتنگی هستند. دلِ گرفتهام ناظر این دلتنگی هست . دست و دلم که به کار نمیرود گواهی میدهند .
اسمش بد در رفته که هر کس گریه میکند ناراحت و غصهدار است . البته که جسم بیجان و کفنش گریه هم دارد؛ ولی انگار که این گریه، سنگینیای که روی سینهات بوده را بر میدارد ، و اجازه میدهد نفس بکشی. انگار که وزنهی حسین رضازاده تا الان روی سینهات بوده و الان که وزنه نیست، میتوانی پرواز کنی. میتوانی سیّال باشی . میتوانی در این دنیا نباشی. انگار بعد از آن گریه، جان تازه گرفتهای و دل و دماغ کارکردن پیدا میکنی .
البته که گریه فقط مسکن لحظهای است . تنها وقتی کامل درمان میشوی، که روی کاشی بینالحرمین ایستادهای و از آن هوا نفس میکشی :)
#همین !
میروی با فرق ِ خونین پیش ِ بازوی کبود
شهر ِ بی زهرا که مولا ، قابل ِ ماندن نبود :)