متأسفانه مسائل جدی، کم اهمیت شدهاند و مسائل کماهمیت جدی.
وقایع هم نهایتا دو روز حساس میشوند و دو روز دیگر چیز جدیدی جایگزین میشود.
در واقع همه درگیر یک نوع زیست توییتری شدهاند که هم گمان مهم بودن دارند و هم توهم مؤثر بودن.
اما آنهایی که از یک حکایتخوانی محمود کریمی دمای دینداریشان بالا رفت و جوگیر شدند و فشار آوردند و حس کردند دیگر خیلی هوای دین را دارند، چرا وقتی آن عمامه به سر ملعون متلون به ساحت مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تهمتی بست که مشرکان قریش میبستند یا به ساحت مقدس امام حاضر و ناظر عجل الله تعالی فرجه الشریف توهین کرد، لال بودند و زبان در کام نچرخانیدند و از رفتن اسلام داد سخن نگفتند؟
روی صحبتم با توییتزنهای فارسیزبان اسرائیل و ماشینهای انساننمای منافقین نیست.
مخاطبم دقیقا با اعاظم حوزه علمیه، صاحبان منبر، متحجران متنسک احمق و ترسویی است که سهم امام زمان خوردند، اما جرأت نکردند از ناحیه مقدسش دفاع کنند، ریشوها و چادریهای توییتر و بچه مسلمانهایی است که غیرت دینیشان هر وقت که ضرری ندارد، گل میکند.
پ.ن: محمود کریمی حکایت گفت، روایت نگفت، جای درستی هم شاید نگفت.
اما...
✍ #حسام_الدین_ابوالحسنی
🚩جوان مومن انقلابی
🆔 Channel: @JME_ir