#داستانک
گفتم: زمان #شاه سال ۱۳۵۳ من تو بازار سراجی کار می کردم، چلو کباب #کوبیده با نوشابه پرسی ۷۵ ریال بود...
گفت: هی هی هی، چه #ارزونی ای بود...
خوب حال کردینا!
گفتم: البته #حقوق من روز ۲۵ ریال بود، یعنی سه روز باید کار می کردم تا یه #پرس چلو کباب می خوردم...
گفت: ولی عوضش ارزونی بود!
دیدم، نمی فهمه.