eitaa logo
[جَھٰادْتٰاعَبٰاسْ]
149 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
128 فایل
|•بِسـم‌رب‌الشُـہـداء•| "هَل‌مِݩ‌ݩاصࢪیݩصرݩۍ؟!" 🌱|میشݩـوے‌رفیــق؟! امـام‌زمـاݩمـوݩ‌یـاࢪمۍطݪبـد(:♥️! درایݩ‌ڪوڵه‌پشتےغݦ‌آوڕده‌اݦ(:`…💔 شـھــادٺ‌ڪجایےکہ‌ڪݦ‌آورده‌اݦ🥀 •گۅشِ‌جـــآنツ ارتباط‌بامدیران‌وتبادل↶ @jahadona_133@M_Abdi315♡ 🥁¹³⁹⁹'⁸'⁴
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 پرسید:ناهار چی داریم؟؟ مادر گفت:باقالی پلو با ماهی... با خنده☺️رو به مادر کرد و گفت: ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یک روزی این ماهی ها مارا می خورند... چند وقت بعد، عملیات والفجر۸ درون اروند رود گم شد😔🥀 و مادر... تا اخر عمرش ماهی نخورد....💔 https://eitaa.com/joinchat/3014590537Cd518f6ceb8
🥀✨ 🕊 ☔️تنها برای شهدا نیست🍃 می‌تونی زنده باشی و حضرت زهرا «سلام الله علیها» باشی(: ☔️اما ‌یه شرط داره باید فقط برای خدا کار کنی نه ریا☝️🏻 یاد عزیزش با صلوات💚 https://eitaa.com/joinchat/3014590537Cd518f6ceb8
🥀✨ تو گردان شایعه ‌شد نماز نمے خونه! گفتن: تو ڪه رفیق‌شی💞 بهش تذکر بده.😊 باور نکردم و گفتم: لابد می‌خواد ریا نشه... پنهانی مےخونه! وقتےدو نفری‌توی‌‌سنگرکمین‌جزیره‌مجنون ²⁴ ساعت ‌نگهبان‌شدیـم،🧐 با چشم‌خودم‌دیدم‌که‌نمازنمی‌خواند!! توی‌سنگر کمین، در کمینش‌ بودم تا سرحرف‌را باز کنم.... گفتم : ـ تو که برای‌خدا می‌جنگے✨ حیف ‌نیس ‌نماز نخونی؟! لبخندے(: زد و گفت : +یادم ‌میدے‌ نمازخوندن رو؟ _ بلد نیستے؟ +نه... تا حالا نخوندم نمازخواندن رو توی‌ توپ‌ وآتش ‌دشمن یادش دادم .🌱💚 ‌‌اولین نماز‌صبحش‌را با من‌اول‌ وقت ‌خواند. دو نفر نگهبان بعدی‌آمدند و جای ما را گرفتند. ماهم‌سوار قایق‌شدیم‌تا برگردیم هنوز مسافتے دور نشده‌بودیم‌ که ‌خمپاره نشست، توی‌آب‌هور‌ ، پارو از دستش‌افتاد آرام‌‌کف‌قایق‌خواباندمش، لبخندکم‌رنگےزد(: با انگشت‌روی‌سینه‌اش‌صلیب † کشید و چشم ‌به‌ آسمان‌، با لبخند به شهادت رسید ...💔🕊(: اری،مسیحے بود که‌ مسلمان شد و بعد از اولین‌نمازش‌به‌شهادت‌رسید...(: به‌ یاد: 🌺 https://eitaa.com/joinchat/3014590537Cd518f6ceb8
🌙🌿 ... ساعتی بعد یک نفربر خودش را به منطقه سه راه شهادت رساند. مجروحین را سوار نفربر کردیم. راننده می گفت: دیگر جا ندارم . ولی ما اصرار می کردیم که این یکی را هم سوار کن! همه مجروحین را پشت نفربر جا دادیم. دیگر جا نداشت. در را بستیم و راننده حرکت کرد. خاکریزی نبود، راننده باید سریع از این منطقه عبور می کرد. از داخل سنگر به دور شدن نفربر نگاه می کردیم. ناگهان رنگ چهره همه ما پرید. گلوله تانک عراقی به کمر نفربر اصابت کرد. نفربر در شعله های آتش می سوخت و هیچ راه خروجی برای آن مجروحین وجود نداشت.🔥😱 چند نفری می خواستند به کمک بروند ولی بارش رگبار عراقی آنها را زمین گیر کرد. صدای ناله ی مرگ را اولین بار در آنجا شنیدم. مجروحین در آتش می سوختند و از عمق جان فریاد می زدند.💔 اشک می ریختیم. ناله می کردیم. سوختن بهترین دوستان مان را فقط از دور نگاه می کردیم. با خود می گفتیم: ای کاش همه مجروحین را سوار نمی کردیم. ای کاش.... 😞😭 بوی گوشت سوخته فضا را پر کرده بود. صدای گریه بچه ها قطع نمیشد. با تاریک شدن هوا به سراغ نفربر رفتیم. در را باز کردیم. آنچه می دیدیم باور کردنی نبود. لایه ای از خاکستر و استخوان های سوخته کف نفربر را گرفته بود. هیچ عامل مشخصه ایی از آن همه دلاور وجود نداشت. هیچ چیزی از آنها باقی نمانده بود. 💔🥀 اسامی آنها به عنوان شهدای مفقود الجسد ثبت شد. شهدایی که در راه اسلام از همه وجود خود گذشتند. در وصیت نامه یکی از شهدا نوشته بود: آیا می دانید که این انقلاب و اسلام و این آزادی چگونه بدست ما رسیده است؟! 🖋 حمید داود آبادی 📚شهید گمنام @JahadTaAbbas
❗️ 🕊 بہ شوخے بہ یڪے از دوستانم گفتم: _من 22ساعت متوالی خوابیده ام!!😴 +گفت:بدون غذاا ؟؟!🤔 وهمین سخن را بہ دوست دیگرم گفتم: +گفت:بدون نماز ؟؟!!💔 واین گونہ خداے هر ڪس را شناختم🌱 ♥️
❗️ 🕊 بہ شوخے بہ یڪے از دوستانم گفتم: _من 22ساعت متوالی خوابیده ام!!😴 +گفت:بدون غذاا ؟؟!🤔 وهمین سخن را بہ دوست دیگرم گفتم: +گفت:بدون نماز ؟؟!!💔 واین گونہ خداے هر ڪس را شناختم🌱 ♥️
ࢪوے مسئلہ‌‌چادࢪ ۅحجاب‌خیلے حساس‌بود👌🏽🌸 تأکید‌داشت‌کہ ایࢪاد‌چادࢪ‌مگࢪ‌چیست‌کہ خانمہا سࢪشان‌نمیکنند😔💔 تیکہ کلامے کہ داشت کہ میگفت یڪ چادࢪ از حضࢪت زهࢪا (س) بہ خانمہا بہ اࢪث رسیده است بعضی زنہا لیاقت داشتن این تنها اࢪثیہ از دختࢪ پیامبࢪ (ص) ࢪا نداࢪند تا آن ࢪا حفظ کنند😞🥀 دوست داشت خانمہا با حجاب و چادࢪی باشند☺️🍀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹 هیچ‌گاه‌مستقیم‌به‌نامحرم‌نگاه ‌نمےکرد وبه‌شدت‌مقید‌وچشم‌پاک‌بود😌! اوقاتے‌که‌در‌مهمانے‌هاۍ‌خانوادگے‌بود؛ اگر‌بانوان‌حضور‌داشتند،حریم‌ شرعے‌را رعایت‌مےکرد.اگرجمع‌بابت ‌موضوعے‌ مےخندیدندسرش‌راپایین‌ مےانداخت‌ ومی خندید🌱 🌹
•[♥️🕊]• قهرمان ملۍ و مردمۍ ما... 🙂🌿 مردمیدان