به نام، یاد و توکل بر او
سلام و امین ولایت
احمد بن موسی علیه السلام
وقتی خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه پیچید، مردم به در خانه اُمّ احمد، مادر حضرت شاه چراغ گرد آمده و حضرت سید میراحمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و ظهور کرامات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام ، امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
پس از بیعت مردم ، میراحمد به منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخت و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من در بیعت برادرم علی بن موسی الرضا علیه السلام هستم. بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر من و شما واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و اوامرش را گردن نهیم.
سپس شمه ای از فضایل برادرش را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند.
حضرت امام رضا علیه السلام برای برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
حضرت امام رضا علیه السلام پس از حضور در ایران به برادران و خواهرانشان نامه می نویسند و آنها را به ایران دعوت می نماید.
حضرت احمد بن موسی شاهچراغ نیز در همین سنوات(۱۹۸ تا ۲۰۳ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان،خویشان و شیعیان، بالغ بر دو هزار نفر از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد.
مامون عباسی پس از اطلاع از حرکت شاه چراغ و یارانش به قصد خراسان، به تمام فرمانداران خود دستور داد هر کجا از سپاه احمدی بیابند مقتول سازند.
این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از آنجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد ، حکم به حاکم وقت رسید.
احمد بن موسی در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آنجا خبر شهادت امام رضا علیه السلام انتشار یافت.
حضرت احمد دانست که برگشتن به مدینه ممکن نیست و این جماعت به قصد جنگ آمده اند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب علیه السلام است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران حضرت عرض کردند که مایلند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آنها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه، خود را آماده سازید.
سپاه قتلغ خان صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در چندنوبت ادامه یافت. در پیکار آخر سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری، قریه کُشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند. احمد بن موسی به اردوگاه خویش،در قریه کُشن بازگشت.
در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.
روز دیگر، احمد بن موسی یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی نیست.
با نیرنگ و توطئه، جمعی از سپاهیان جنگ آزموده خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به داخل شهر بازگردند.
یاران و برادران حضرت شاهچراغ دشمن را تعقیب کرده و وارد شهر شدند، دشمن مکار، دروازه های شهر را بست و به یاران حضرت حمله ور شد.
در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، در اطراف پراکنده شدند.
حضرت احمد بن موسی نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی شجاعانه در مقابل دشمن به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن، شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و ناجوانمردانه از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را بروی پیکر مطهرش خراب کرد، محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه ایشان است.
#ششم_ذیقعده_بزرگداشت_شاهچراغ
#جلال_کریمی_مهرجردی
@Jalal_va_bibikhanom
هدایت شده از جلال و بی بی خانم
به نام، یاد و توکل بر او
سلام و امین ولایت
احمد بن موسی علیه السلام
وقتی خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه پیچید، مردم به در خانه اُمّ احمد، مادر حضرت شاه چراغ گرد آمده و حضرت سید میراحمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و ظهور کرامات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام ، امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
پس از بیعت مردم ، میراحمد به منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخت و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من در بیعت برادرم علی بن موسی الرضا علیه السلام هستم. بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر من و شما واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و اوامرش را گردن نهیم.
سپس شمه ای از فضایل برادرش را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند.
حضرت امام رضا علیه السلام برای برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
حضرت امام رضا علیه السلام پس از حضور در ایران به برادران و خواهرانشان نامه می نویسند و آنها را به ایران دعوت می نماید.
حضرت احمد بن موسی شاهچراغ نیز در همین سنوات(۱۹۸ تا ۲۰۳ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان،خویشان و شیعیان، بالغ بر دو هزار نفر از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد.
مامون عباسی پس از اطلاع از حرکت شاه چراغ و یارانش به قصد خراسان، به تمام فرمانداران خود دستور داد هر کجا از سپاه احمدی بیابند مقتول سازند.
این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از آنجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد ، حکم به حاکم وقت رسید.
احمد بن موسی در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آنجا خبر شهادت امام رضا علیه السلام انتشار یافت.
حضرت احمد دانست که برگشتن به مدینه ممکن نیست و این جماعت به قصد جنگ آمده اند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب علیه السلام است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران حضرت عرض کردند که مایلند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آنها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه، خود را آماده سازید.
سپاه قتلغ خان صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در چندنوبت ادامه یافت. در پیکار آخر سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری، قریه کُشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند. احمد بن موسی به اردوگاه خویش،در قریه کُشن بازگشت.
در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.
روز دیگر، احمد بن موسی یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی نیست.
با نیرنگ و توطئه، جمعی از سپاهیان جنگ آزموده خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به داخل شهر بازگردند.
یاران و برادران حضرت شاهچراغ دشمن را تعقیب کرده و وارد شهر شدند، دشمن مکار، دروازه های شهر را بست و به یاران حضرت حمله ور شد.
در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، در اطراف پراکنده شدند.
حضرت احمد بن موسی نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی شجاعانه در مقابل دشمن به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن، شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و ناجوانمردانه از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را بروی پیکر مطهرش خراب کرد، محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه ایشان است.
#ششم_ذیقعده_بزرگداشت_شاهچراغ
#جلال_کریمی_مهرجردی
@Jalal_va_bibikhanom