باران به خاک ِدلم خورد؛ بوی ِط پخش شد... #واگویهٔ‌

سکوت کرده‌ام؛ نه از بی‌حرفی، که از شرم کلمات. تو اگر هنوز مرا می‌خوانی، بگذار صدایت را در عمق ِهمین سکوت بشنوم. #واگویهٔ‌

حسین... #واگویهٔ‌

با هر انفجار، حیدر حیدر بیشتری تو رگ‌هام جریان پیدا میکنه... با هر انفجار، قوی تر میشم. با هر انفجار، بیشتر میفهمم که چقدر وطن رو دوست دارم' #واگویهٔ‌

رنج، عادلانه‌ترین قانونِ دنیاست. نه از آن‌رو که عدالت می‌شناسد، بلکه از آن‌رو که میان ابله و فرزانه، هیچ تفاوتی قائل نیست... رنج، زبانِ هستی‌ست؛ خطابه نمی‌کند، توضیح نمی‌دهد، به مجال فهم نمی‌ماند. رنج، فهم می‌طلبد، و صبری متبصّر، نه تحمل از سر اضطرار؛ صبری از جنس ِ «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ» که اگر نباشد، رنج نه پالایش‌گر، که ویران‌گر است! #واگویهٔ‌

« إِنِّی ذاهِبٌ إِلی‌ رَبِّی سَیهْدینِ» #واگویهٔ‌

امشب شهادتنامه عشاق امضا می‌شود. #واگویهٔ‌

لایق وصل ِتو که من نیستم! #واگویهٔ‌

الحمدلله که نبض‌ام بی‌تو نمیزنه... #واگویهٔ‌

کن نظری که تشنه‌ام بهر ِوصال ِعشق ِتو..' #واگویهٔ‌

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر... #واگویهٔ‌